۳۰ فروردین ۱۴۰۳

دوگانگی سیاسی در خط مشی پ.ک.ک

  • ۱۲ آذر ۱۴۰۰
  • ۳۳۹ بازدید
  • ۰

زمانی که عبداله اوجالان مستقیما پ.ک.ک را مدیریت می کرد کسی نمی توانست اشکارا با  سیستم پ ک ک مخالفت کرده یا انتقاد نماید.  و اگر مخالفتی هم صورت می گرفت نمی توانست صدایش را در بیاورد و همیشه سعی بر این بود که سکوت کنند و مانند یک مرید کار کنند و انچه را که رهبری میگفت بدون سئوال و جواب اطاعت کنند و با یک تعبیر فرقه ای “رهبر همه چیز را می داند “ویا “رهبر بر همه چیز اگاه است :مجبور به اطاعت می شدند و به یک معنا یی  تسلیم اراده رهبری می شدند. چرا که همه می دانستند که پ.ک.ک = رهبر است.

هیچ کس در داخل سیستم پ ک ک نمی توانست فکر خود را بیان کند و پ ک ک به  یک سیستم جامد و غیر انعطاف پذیر تبدیل شده بود و مخالفت با پ ک ک را مخالفت با تفکر رهبری تلقی می کردند و ذاتا جزای ان مرگ بود و به همین علت صدها نفر کشته شدند.

اما با دستگیری عبداله اوجالان در سال ۱۹۹۹م پ ک ک با این چالش روبرو شد که باید در غیاب وی کسانی مستقیما پ ک ک  را مدیریت کنند و در ان زمان شورای رهبری پ ک ک تشکیل شد و با روی کار امدن این هفت نفر در غیاب اوجالان شکافها و تضادها شروع شد و دقیقا در کنفرانس ۲۰۰۲ دو گانگی سیاسی رسما نمایان گردید.

این دوگانگی به اسم جناح محافظه کار و اصلاح طلبان زده شد و نتیجه این دوگانگی تا سال ۲۰۰۶ ادامه یافت. این شکاف ایدئولوژیک در سال ۲۰۰۴ با برگزاری کنگره خلق به اوج خود رسید و یک جناح به رهبری عثمان اوجالان و نظام الدین تاش (رفرمیستها )و جناح جمیل بایک و دوران کالکان  (محافضه کاران ) ظاهر شدند.

رفرمیست ها براین مدعی بودند که پ ک ک باید تغییر کند و از یک سیستم نظامی به یک سیستم اجتماعی روی اورد و با جنگ نمی توان به هدف رسید و عبداله اوجالان به یک رهبر معنوی تبدیل شود.زیرا وی در زندان است و نمی تواند مستقیم کارها را مدیریت کند. از لحاظ سیاسی و دیپلماسی با امریکا و اسرائیل رابطه برقرار شود.

محافظه کاران تمامی ایده های رفرمیست ها را به شدت رد می کردند و می گفتند پ ک ک باید مثل گذشته باشد و تنها راه رسیدن به هدف را رویکرد نظامی و جنگ در ترکیه  می دانستند.

اخبار این اختلافات در پ ک ک به عبداله اوجالان رسید و وی این تضاد را یک نوع جنگ میراث تلقی کرد. وی در کتاب دفاع از یک خلق چنین می گوید :

“ممکن است در درون جنبش اشخاص ابله و احمق،پست و توطئه چین و اخلاگر وجود داشته باشند اما به هیچ وجه این اوضاع و احوال اخیر را معنادار نمی بینم به باندگرایی سیاسی تشبیه می کنم حال اگر محدود باشند به خودشان بماند مهم نیست.اما اگر فرد در مسائل سیاسی و نظامی و ایدئولوژیک نفوذ کند خطر ناک می شود ودر عین حال به حدی ابله اند که نمی داند از ابوجهل نیز جاهلترند…

رویداد اخیر فراتر از یک گروه بندی و انحراف و فرار است. در واقع عثمان اوجالان را باید رسوا کرد بنظر من عثمان نقش خری را بازی می کند که بسوی میدان مین سوق داده شده است.اعمال و اقدامات او فراتر از مبدل شدن به بدترین و زشت ترین آلت است.

اما لازم است این را هم بگویم که جمیل بایک و دوران کالکان و امثال انها که انسانهای بسیار بی مصرفی فراری داده و خیلی از اعضای صادق را نیز با گفته های از قبیل انتحار نمود، فرار کرد و از دستورات سرپیچی کرد دستگیر و مجازات هایی را که بر انها اعمال کرده اند..چگونه می توان چنین بر خوردهایی را توجیه کرد ؟مدام تفرقه بینداز ،فراری بده ،به کشته ده تا کجا ؟…

و امروزه هم دوگانگی در پ ک ک هر چه بنام های متفاوت باشند اما در ماهیت یکی هستند. زیرا عده ای محافضه کار که جمیل بایک و دوران کالکان و مصطفی قره سو سرکشی ان را می کنند اینها وابسته به ایده دگماتیک هستند و اینها بنام چپ گرایان دهه ۷۰و۸۰ میلادی معروف هستند. اینها به این باور دارند که جنگ مسلحانه تنها راه رهایی است وبا دیگاه ایدئولوژیک به تمام مسائل می نگرند و تا حدودی خود را سوسیالیزم می نامند و دیگر احزاب کردی را خیانت کار و مزدور تلقی می کنند و اعتقادی به پرچم کردستان ندارند و ادعا می کنند که انها بهترین و راستترین هستند و هرکس در کردستان باید مطیع انها باشد و تقریبا یک دیدگاه کورکورانه دارند وخود را مریدان راه عبدالاه اوجالان می دانند اما طبق گفته اوجالان اینها جز کشتنن و اعدام کردن چیزی دیگر نمی دانند و دیدگاه انها به سیاست و دیپلماسی پرگماتیست است و در اساس اینها یک منطق سیاه و سفید دارند.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *