۲۹ اسفند ۱۴۰۲
  • خانه
  • >
  • یادداشت روز
  • >
  • تحول در روابط پ.ک.ک و پژاک با گروه‌های توزیع و تولید مواد مخدر(۲)

تحول در روابط پ.ک.ک و پژاک با گروه‌های توزیع و تولید مواد مخدر(۲)

  • ۹ فروردین ۱۴۰۲
  • ۱۲۸ بازدید
  • ۰

انجمن بی تاوان : همان طور که مطرح شد، تروریسم و جنایات فراملی دو موضوع از نظر مفهومی متفاوت، اما از نظر عملیاتی یک پدیده امنیتی درهم‌تنیده هستند. بنابراین، تعجب‌آور نیست که این رابطه رو‌به‌رشد است؛ اگر چه مطالبی پراکنده در مورد رابطه تروریسم و جنایت نیز وجود دارد. اصطلاح تروریسم مواد مخدر نیز متداول شده است. گروهی از تحلیلگران مدعی‌اند روابط بین دو شبکه مخفی بیشتر جنبه همکاری دارد و از ائتلاف استراتژیک تا همکاری متغیر است. در حالی که این پژوهشگران معتقدند رابطه‌ای نمادین یا احتمالا تلفیقی بین دو گروه مخفی وجود دارد، گروهی دیگر در مورد روابط نمادین دو گروه با انگیزه‌های متفاوت تردید دارند. به عقیده آنها روابط بین شبکه‌های جنایی و تروریستی مورد اغراق قرار می‌گیرد و در سطحی گسترده غیرقابل توجه است. اگر چه ممکن است این دو نوع شبکه در موارد مختلف نیز همکاری کنند، با توجه به دستورکار متفاوت بعید است به یک هیئت واحد تبدیل شوند.

گروه اول معتقد است منافع متقابل، همکاری و حتی شراکت بین شبکه های جنایی و تروریستی فراملی را تسهیل می‌کند و بدین ترتیب آنها را به یک چالش مهم امنیتی تبدیل می‌کند. به عنوان مثال، اهرنفلد (۱۹۹۰) معتقد است معتقد است وقتی «دو گروه ترکیب می‌شوند، سازمان‌های تروریستی بدون زیان وضعیت، سود می‌برند، و قاچاقچیان مواد مخدر در هدف قرارگرفتن‌های سیاسی قربانی می‌شوند». لاکور (۱۹۹۹) نیز به صورتی مشابه خاطرنشان می‌کند «تشدید روابط بین سازمان‌های جنایی و شبکه‌های تروریستی از عصر جدید همکاری خبر می‌دهد». دیگر پژوهشگران معتقدند این شراکت گاهی به تلفیق و ظهور سازمان‌های هیبرید منجر می‌شود.

تامارا ماکارنکو (۲۰۰۴) یکی از پیچیده‌ترین و مفیدترین چارچوب‌های تحلیل روابط شبکه‌های جنایی و تروریستی را ارائه نمود. وی در مقاله‌اش با نام «تداوم جنایت-ترور: ردیابی بینابازی تروریسم و جنایات فراملی» به چهار سطح یا شکل دست یافت که آن را تداوم ترور-جنایت نامید: ۱-ائتلاف، ۲-انگیزه‌های عملیاتی، ۳-تلفیق، ۴-حفره سیاه. ائتلاف کمترین تعامل بین جنایتکاران و تروریست‌ها را نشان می‌دهد. منافع دوجانبه می‌تواند آنها را به سوی توسعه ائتلاف‌بلند مدت یا کوتاه مدت سوق دهد تا پشتیبانی عملیاتی یا دانش را تبادل نمایند. هر دو سازمان نیز از چنین ائتلافی، اگرچه به شیوه‌های متفاوت، سود می‌برند. تروریست‌ها سود، مهارت و دسترسی به بازارهای مخفی را کسب می‌کنند در حالی که شبکه‌های جنایی از محافظت و بی‌ثباتی سیاسی ایجاد‌شده توسط تروریست‌ها بهره‌مند می‌گردند. بُعد دوم یعنی انگیزه‌های عملیاتی به آن دسته از شبکه‌های جنایی اشاره دارد که از تروریسم و گروه‌های تروریستی شرکت‌کننده در فعالیت‌های جنایی به عنوان ابزار عملیاتی استفاده می‌کنند. در این الگو، سازمان‌های جنایی فراملی باید در تحولات سیاسی دخالت کنند تا زمینه اقدامات جنایی را فراهم آورند. در نهایت خود گروه‌های تروریستی وارد اقدامات جنایی می‌شوند تا هزینه اقدامات تروریستی بلندمدت خود را تامین نمایند. اما محور تحلیل ماکارنکو بر تلفیق شبکه‌های تروریستی و سازمان‌های جنایی فراملی در قالب یک سازمان واحد با ویژگی‌های هیبرید تاکید دارد. ماکارنکو در نقطه تلفیق استدلال می‌کند «اهداف و انگیزه‌های نهایی درواقع تغییر یافته‌اند. در این موارد، گروه‌ها دیگر نقاط تعریف‌کننده را حفظ نمی‌کنند که آنها را به یک گروه سیاسی یا جنایی تبدیل نموده است». سطح دیگری از تعامل در حفره سیاه صورت می‌گیرد: «دولت‌های ضعیف یا شکست خورده مانند افغانستان که در آن گروه‌های جنایی یا تروریستی از فساد سیستماتیک و حاکم و گرفتن رشوه برای اجرای قانون استفاده می‌کنند».

تحلیل ماکارنکو یکی از جدی‌ترین تلاش‌ها برای ارائه چارچوب تحلیلی است که در سطحی گسترده اتخاذ شده است. به عنوان مثال در عراق شبکه‌های جنایی علاقمند به پول و نه سیاست افراد گروگان را به گروه‌های تروریست فروختند که گاهی در ازای آزادی آنها فدیه گرفتند یا گاهی نیز سرشان را بریدند. به علاوه، موارد دیگری نیز هستند که نویسندگان این مقاله آن را «جنایت سازمان‌یافته خودسرانه» می‌نامند که سازمان‌های تروریستی انجام می‌‎دهند.

اما در مجموع، این تحلیل نیز مشکلاتی دارد. به عنوان مثال، یکی از مشکلات این است که پتانسیل همکاری مورد اغراق قرار می‌گیرد، در حالی که به عوامل منع کننده خیلی کمتر اهمیت داده شده است. درواقع، گروه دومی از ناظران مدعی‌اند روابط همزیستی تلفیقی شبکه‌های جنایی و تروریستی بی جهت مورد تاکید قرار گرفته است و اگرچه مواردی از تلفیق وجود داشته، اما اینها استثنا هستند. به عنوان مثال، مارک گالئوتی معتقد است «ترس از ائتلاف‌های بین المللی بین جنایتکاران و تروریست‌ها، همکاری بین آنها را اغراق‌آمیز توصیف کرده است».

توماس نیلور حتی فراتر رفته و مدعی است «معمولا پایان همکاری آنها، طرفین را در دو سنگر مخالف قرار می‌دهد».از نظر وی همکاری بین گروه‌های جنایتکار و سازمان‌های تروریستی سرانجام آنها را از همدیگر دور می‌کند. ویلیامز نیز به صورتی مشابه استدلال می‌کند اهداف و مقاصد مخالف سرانجام ادامه همکاری را سخت کرده و تلفیق صورت نمی‌گیرد. از نظر وی «جنایت سازمان یافته، در اصل ادامه تجارت با ابزارهای جنایی است در حالی که تروریسم ادامه سیاست با استفاده از خشونت کورکورانه توسط عوامل غیردولتی است». بررسی مرکز اطلاعات و مطالعات امنیتی کانادا نیز نتیجه گیری می‌کند که تلفیق گروه‌های تروریستی و شبکه‌های جنایی به خاطر تضاد انگیزه و اهدافشان بعید است.

به اعتقاد ویلیامز و ساونا سازمان‌های تروریستی می‌توانند بیشتر از طریق تغییر و تحول ساختاری وارد فعالیت‌های جنایی شوند تا تلفیق با تشکیلات جنایی. ویلیامز در ادامه این را جنایت سازمان یافته «خودسرانه» می‌نامد و نتیجه می‌گیرد که این به‌کارگیری روش‌ها اغلب مهم‌تر از روابط همکاری بوده است. تاچوک (۲۰۰۱) نیز دیدگاهی مشابه دارد و مدعی است «بیشتر گروه‌های تروریستی امروزی نه تنها بعضی از آرمان‌های قابل‌درک خود را از دست داده‌اند، بلکه روز‌به‌روز بیش از پیش به فعالیت‌های قاچاق و جنایت برای تامین مالی عملیات خود روی می‌آورند». به اعتقاد دیشمن بعضی سازمان‌های تروریستی به صورتی روزافزون از طریق یک روند بازتعریف وارد قاچاق مواد می‌شوند که شامل ایجاد ساختارهای فرعی زیرزمینی برای فعالیت‌های جنایی می‌شود. تغییرات ساختاری ضرورتا به معنای تحول نهایی یک سازمان تروریستی نیست البته اگر چه گاهی این در یک سازمان رخ می‌دهد (مانند شرکت دی در هندوستان که به تلفیق مورد نظر چارچوب ماکارنکو انجامید). اما در موراد متعدد، سازمان‌های تروریستی سلول‌های مخفی برای انجام معاملات مالی از جمله قاچاق مواد ایجاد می‌کنند؛ در‌حالی‌که اولویت اهداف سیاسی خود را حفظ می‌کنند. فعایت جنایی صرفا ابزاری برای تامین مالی آنها و فقط به خاطر سود زیاد است.

هر دو استدلال نیز شایسته توجه هستند. دنیای تروریستی و جنایی پیچیده و پر از گروه‌های مختلف تروریستی است. در نتیجه، روابط و فعل وانفعالات به صورتی اجتناب‌ناپذیر متنوع هستند. در‌عین‌حال اعتماد کافی به داده‌های تجربی قوی وجود ندارد. در موارد متعدد نیز، تحلیل‌ها به اطلاعاتی بستگی دارد که از طریق تحلیل‌های محتوایی رسانه‌ها جمع آوری شده است. نیاز شدید به اطلاعات دست اولی وجود دارد که از طریق مصاحبه با تروریست‌ها، جنایتکاران و کارشناسان به دست آمده است. درواقع، با توجه به ماهیت موضوع تحقیق، کمبود عجیب مطالعات عمیق موردی وجود دارد. تحلیلگران تلاش می‌کنند از طریق نمونه‌های متعدد از کشورهای مختلف خوانندگان خود را قانع نمایند. آنها شواهد واضحی از نحوه اقدامات جنایی تروریست‌ها برای تامین مالی ارائه نمی‌کنند. نکته سوم این که مطالعات موجود، بحث مواد مخدر را بسیار عمومی تشریح می‌نمایند. سازمان‌های مختلف تروریستی ممکن است راهبردهای مختلف و شیوه عمل متفاوت با شبکه‌های جنایی داشته باشند. در نتیجه، تحلیلگران باید برای تعمیق تعامل بین دو نوع عامل مجزا و مستقل دنیای زیرزمینی، از بحث عمومی خودداری نمایند.

 

ادامه دارد …

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *