هولوکاست، نسل کشی لهستانها، نسل کشی ارمنیها و عملیات انفال تنها بخشی از لکه ننگ قدرتهای بزرگ و هژمونیهای تمامیت خواه در ادوار بوده است؛ کنوانسیون نسلکشی سازمان ملل متحد، نسلکشی را چنین تعریف میکند: «اعمالی که با هدف تخریب کامل یا جزئی یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی انجام شده باشد» کنسوانیونی که در سال ۱۹۵۱ با امضای ۱۵۲ کشور برای جلوگیری تلاش عمدی از پاکسازی قومی مذهبی، نژادی لازم الاجرا شد؛ اما نتوانست جلوی فاجعه بزرگ انفال را بگیرد.
۳۷ سال پس از تشکیل کنوانسیون نسلکشی سازمان ملل متحد یعنی در سال ۱۹۸۸ میلادی (۴ اسفند ۱۳۶۶)، رژیم بعث عراق با دستور مستقیم صدام حسین، بیش از ۱۸۰٬۰۰۰(بە نقل از بعضی منابع بیش از ۲۰۰۰۰۰ نفر) کُرد کردستان عراق را قتلعام کردند.
در ۴ اسفند ۱۳۶۶ از مرز گرمیان (یکی از مناطق کردستان در عراق) اولین عملیات انفال آغاز شد و مناطق کرکوک، کفری، کلار، چمچمال، دوکان، سه دار، کوی و… را طی کرد تا به منطقه بادینان رسید. مرحله اول از مرز گرمیان آغاز شد و مرحله هشتم در ۱۵ شهریور ۱۳۶۷ در منطقه بادینان خاتمه پیدا کرد.
بیش از ۴۲۰۰ روستا با درنده خویی نیروهای تحت امر صدام حسین ویران شد طوری که سلسله عملیاتهای انفال به یکی از بزرگترین جنایتها علیه بشر در تاریخ ثبت گردیده است.
میدل اِست واچ Middle East Watch درباره این کشتار هولناک بشری مینویسد: «پروسه انفال در کوتاهترین زمان ممکن، بیشتر مناطق و خاک را مورد هجوم و نابودی قرار داد، در این حملات بیش از ۲۰۰هزار کُرد کشته شدند و موجب ویرانی بیش از چهارهزار روستا و سه هزار و صد مسجد و صد کلیسا شد، در این عملیات بیش از دومیلیون راس احشام نابود شد و تأثیر مخرب بزرگی بر طبیعت گذاشت که حجم فراوانی از باغات و فضای سبز و رودخانهها و چشمهها را نابود کرد.»
مسئول مستقیم عملیات انفال، علی حسن مجید، پسرعموی صدام بود و در عملیات دوم فجایع مرحله اول تکرار و به کشتار فجیع خود ادامه داد؛ عملیات سوم انفال با مرگ ۳۰۰۰۰ نفر از کردهای کردستان عراق همراه بود و تنها در یک روز یعنی ۱۴ آوریل ۱۹۸۸، با دستگیری ۲۰۰۰۰ تن آنها در گورهای دستهجمعی دفن کردند. علاوه بر کشتار لجامگسیخته کردها بیش از ۷۴۰۷ تن از زنان به زندانهای رژیم بعث منتقل و شمار بسیار زیادی از کودکان نوزاد زیر یک سال به مبلغ ۵۰ دینار فروخته و در عملیات چهارم انفال با حملات شیمیایی صدام، ۵۵۰۰ تن مفقودالاثر شدند.
در آخرین عملیات انفال، رژیم بعث همزمان با تداوم حملات شیمیایی با بمب خوشهای مناطق شمالی عراق و نزدیک مرز ترکیه حمله کرده و شمار بسیار زیادی از کردهای ساکن این مناطق مفقودالاثر شدند.
بنا بر آمار تأیید شده، با اجرای عملیاتهای انفال، استانهای کرکوک، دیاله، نینوا و صلاحالدین، اجرا شد، بسیاری مناطق ازجمله بیش از چندین هزار روستا، نابود و از سکنه خالی شدند.
دکتر کندال نزان، محقق تاریخ معاصر در گزارشی مینویسد: «در این واقعه، بنیادهای زندگی در عراق زیرورو شد، بعد از این هیستریای جنونآمیز، که با نسلکشی کُردهای کُردستان عراق اتمام یافت، ۹۰ درصد روستاها و بیش از ۲۰ درصد شهرها و شهرکها از روی نقشه پاک شدند، مناطق روستایی به بیش از ۱۵ میلیون مین آلوده شدند، حدود ۵/۱ میلیون از روستاها به اردوگاههای رژیم انتقال پیدا کردند، جمعیت زیادی از کُردها از بین رفتند.»
همچنین یوست هیلترمان محقق حوزه انفال میگوید: «بعد از اینکه این مردم در روستاهای خود، دستگیر شدند، به سمت مراکز رژیم در کرکوک منتقل شدند، بعد از آن نیز با ماشینهای زرهی سنگین رژیم به سمت غرب عراق از شمال تا جنوب بیابانها انتقال یافتند، بیشتر مردان و حتی زنان و کودکان تیرباران شدند و با لودر و بلدوزر در گورهای دستهجمعی دفن شدند.»
یک مقاله کردی در این باره مینویسد: انفال نه یک رویداد اتّفاقی، بلکه دقیقاً یک عملیات حسابشده، شدیداً عقلانی، و هدفدار بود؛ فراریدادن و نابودکردن یک ملّت، به هدف ایجاد کشوری تکمّلیتی، تحت سلطهی یک نظام فراگیر مطلق. آن زنان و کودکانی که توانستند از اردوگاههای مرگ بازگردند و غمها و دردها و خاطرههایشان را در ژرفترین ذرههای وجودشان مخفی کردند تا به جرم افشای اسرار دولتی! نابود نشوند و بیخبر از سرنوشت عزیزان و نانآورانشان، حتا نتوانستند برای آنها سوگواری کنند و البته تا دم مرگ منتظر بازگشت آنها بودند، تنها بعد از سقوط صدام بود که توانستند گریهکنند، فهمیدند که آن عزیزان نابود شدهاند و توانستند که با خیال آسوده بمیرند.
ناتوانی سازمانهای بینالمللی و استانداردهای دوگانه جوامع غربی آنجایی به عینیت میرسد که این نسل کشی نه تنها یکبار بلکه در ۸ مرحله و ۸ عملیات علیه ساکنین غیرنظامی و بیدفاع این مردمان اتفاق میفتد و این عملیات دقیقا مطابق با تعریف نسلکشی، در سه مرحلهی اصلی شناسایی، گردآوری و نابودی یعنی (Definition ، Concentration ، Annihilation) کاملا صورت میگیرد.
پس از حمله آمریکا به عراق و دستگیری صدام حسین و برخی از همدستانش، وی و همدستانش به جرم جنایات ضد بشری و نسلکشی در دادگاه ویژهٔ جرائم سران عراق مورد محاکمه قرار گرفتند، این در حالی است که در آن روزهای سیاه کشتار، آمریکا به عنوان مدعی اصلی حقوق بشر نه تنها نسلکشی انفال بلکه حتّی شیمیایی بودن بمباران حلبچه را هم به رسمیّت نشناخت و نپذیرفت و حتی در بعضی موارد مثل دادن سلاح های شیمیایی حمایت کرد.
از این فاجعه هولناک و گورهای دسته جمعی افراد معدودی بازماندهاند تا روایتگر تاریخ سیاه و کابوس انفال باشند.
حزب دموکرات کردستان و جنایات علیه کردها
عبدالرحمن قاسملو سرکرده حزب دموکرات کردستان ایران بود و با صدام حسین، حزب بعث و همچنین مسعود رجوی ارتباط داشت و طبق اسناد جدید، ارتباط تشکیلاتی و مزدوری عبدالرحمن قاسملو، سرکرده سابق حزب منحله دموکرات کردستان ایران با رژیم صدام افشا شدهاست.
غنی بلوریان از اعضای جدا شده دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان عراق، در رابطه با وقایع آن دوره به تفصیل شرح داده و یادآور میشود که قاسملو بنابه دعوت سازمان استخبارات دولت عراق به این کشور رفت و بعد از بازگشت، طرح پنج مادهای توافق با حکومت مرکزی که در مذاکرات بهدست آورده بودیم، کنار گذاشت و آن را به طرح ۱۱مادهای ارتقا داد و مطالبات را به طور غیرواقعبینانهای بالا برد. بلوریان که جزو کادر رهبری وقت دموکرات بود، مخالفت خویش را با این اقدام قاسملو اعلام کرد و قاسملو در پاسخ گفت از این پس حمایت مالی و نظامی دولت عراق را در مقابل حکومت مرکزی داریم و خواستههای خود را بر آنان تحمیل خواهیم کرد. بر همین اساس، قاسملو طی یک اشتباه استراتژیک، دموکرات را به پروکسی رژیم بعث تبدیل کرده، عملا پسوند ایرانی بودن دموکرات را زیر سؤال میبرد و همین امر نیز سبب میشود تا نگاه مردم و مسئولان وقت کشور بهشدت نسبت به دموکرات منفی شود و زین پس آن را در قاموس یک دشمن خارجی تعریف کنند که البته با تحمیل جنگ هشتساله از جانب رژیم بعث به ایران و همکاری دموکرات و قاسملو با رژیم بعث، این دشمنی عمیقتر شد.
قاسملو در سال ۱۳۶۰، دموکرات را بنا به توصیه سازمان استخبارات رژیم بعث به عضویت شورای ملی مقاومت ایران که هسته اصلی آن را سازمان تروریستی رجوی (سازمان مجاهدین خلق) پیریزی کرده بود، درآورد که این اقدام قاسملو با واکنشهای منفی بسیاری از مردم داخل کشور همراه شد، چراکه اولا سازمان تروریستی رجوی (سازمان مجاهدین خلق) به متحد رژیم بعث در یورش به ایران تبدیل شده بود، ترورهای بسیاری را در داخل کشور انجام داده بود و از طرف دیگر این سازمان تروریستی در عملیات نسلکشی ۱۸۰هزار کرد عراقی، موسوم به عملیات انفال توسط رژیم بعث، نقش مستقیمی بر عهده داشته و در این جنایت ضدبشری سهیم بوده است.
مبرا کردن رژیم صدام از جنایت حمله شیمیایی
قاسملو آنچنان اتحاد خود با صدام حسین را استراتژیک میپنداشت که جنایت ضدبشری حمله شیمیایی به شهر حلبچه در کردستان عراق را محکوم نکرد و حتی سعی کرد رژیم صدام را از این جنایت مبرا کند. در همین راستا با روزنامه «کل العرب» که در آن سالها در شهر پاریس منتشر میشد از طریق اسامه جبوری که خبرنگار این روزنامه بوده، مصاحبهای انجام داده و اعلام میکند که دولت عراق بر علیه کردها از اسلحه شیمیایی استفاده نکرده است. سرانجام بعد از پایان جنگ تحمیلی هشتساله عراق علیه ایران، اوضاع به گونه ای بود که دموکراتها به رهبری قاسملو تمامی مناطق تحت تصرف خود در داخل ایران را از دست داده و کاملا در خاک عراق حضور داشتند. از طرف دیگر نیز رژیم بعث کمکهای مالی و نظامی خود به دموکرات را به شدت کاهش داده بود که همین امر باعث تضعیف دموکراتها شده بود و نیروهای بسیاری از این حزب که آیندهای روشن را برای خود متصور نبودند، خود را به نظام جمهوری اسلامی ایران تسلیم کردند.
این همکاری تمام عیار با صدام، حزب بعث و رجوی در حالی بود که تمامی شواهد از همکاری آن سه در سرکوب و کشتار کردهای ایران حکایت داشت.
تعدادی از جداشدگان گروهک منافقین، در نامهای این عملیات را تشریح کردند و نوشتند: «بزرگترین اتحاد عمل مجاهدین خلق با دیکتاتور وقت یعنی صدام حسین در عملیات کردکشی شکل گرفت که سازمان مجاهدین آن را مروارید نامید.»
سازمان دموکرات کردستان عراق در طول جنگ تحمیلی و در تمامی دوران قبل و پس از انقلاب اسلامی هیچگاه همراه کردهای ایران و عراق نبوده و سرکردگان آن با وجه معامله قرار دادن احساسات قومیتی کردها، آن را دستاویزی برای سودجویی های شخصی خود قرار داده اند.