۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

نقش کاریزماتیک تروریست عبداله اوجالان در پ.ک.ک و پژاک

  • ۱۹ شهریور ۱۴۰۲
  • ۸۹ بازدید
  • ۰

انجمن بی تاوان : هرچند که تعریف “فرقه “برای گروهک های اواخر سده بیستم نامگذاری شده باشد امادر حقیقت گروهها در اوخر قرن بیستم و ابتدای قرن بیست و یک از نامهای گوناگون و کاریزماتیک و ناشناخته شده نامگذاری میشوند مانند “پارتی “حزب “و از کلمه های مانند “لیبرال “دمکرات “تغییر “سوسیال ….استفاده می کنند اما در ماهیت همه شان از یک سیستم ایستا و هرمی تبعیت می کنند و رهبر شخصیتی کاریزماتیک و در راس گروه” حزب “پارتی” و سازمان است و عضوها هم پیرو رهبر هستند و در یک معنی در طبقه پایین پیروان هستند که می خواهند رهبر به رسیدن به هدف یاری و کمک کنند حال اینکه هدف مورد نظر نامبهم و بیشتر با رئالیته واقعی فاصله دارد و تنها محیط بوجود امده توسط رهبر فرقه یک دنیای مجازی است و در زمانی که پا به خارج از دنیای فرقه برد بگذارند با تضادها و جالش ها روبرو می شوند زیرا سیستم فرقه تضاد بارزی با جامعه دارد و با جامعه هیچ شباهتی ندارند و مهمترین فاکتور میان رهبر و پیروان وابستگی همانند خدا و انسان است که در فرقه ها رهبر فرقه جای خدار را می گیرد و عضوها هم مریدان ان هستند و یک وابستگی عاطفی ایجاد می شود و پیروان مطیع و فرمانبردار رهبر هستند زیرا پیروان در می یابند که رهبرشان ازیک نوع قدرت ماورای صاحب است و همه چیز را از قبل پیش بینی می کند و فرقه ها با استفاده از تکنیک های روانی و به کارگیری کنترل ذهن نوعی رابطه مطلق و بسیار خطرناک را بین رهبری و پیرو به وجود می اورند همانگونه که امروز بیشتر عضوهای پ ک ک و پژاک براین هستند که می گویند رهبری از همه چیز اگاه است اما نمی پرسند چرا ان رهبر ی که بر همه چیز اگاه است چرا دستگیر شد ؟
و تنها ما ها در راه درست هستیم و همه کردستان مال ماست و خود را صاحبان کردستان فرض می کنند و به همین علت هر جا که پ ک ک برود از انجا بیرون نمی رود همانند شنگال کرکوک و شمال سوریه و شمال عراق …
یکی از چالشها در گروهک تروریستی پ ک ک و پژاک در این است که نمی خواهند با حقیقتهای دنیای واقعی اجتماعی اشنا شوند و عضوها قدرت خود را با همراهی خط مشی حزب می دانند و اصلا نمی توانند رهبری را انتقاد کنند و حتی اگر دقت کنیم بیشتر کادرهای پ ک ک و پژاک زمانی که از گروهک فرار می کنند نامه یی را بدنبال خود می گذارند و موضوع همه شان این است “من با خط مشی رهبری مشکل ندارم بلکه با مدیریت حزب مشکل داشتم و اگر در حال حاضر هر چند که از حزب جدا می شوم روحم با رهبر است و در راستای خط مشی رهبر به کارم ادامه خواهم داد “؟
این نشانه اوج بردگی و بی اراده گی عضوها است که از انها قدرت و نیروی مستقل فکر کردن گرفته شده است و و دیگری عوامل ترس از گروهک است زیرا همگی عضوها در می یابند که مخالفت با رهبری = مرگ است حتی نه تنها کادرهای جداشده بلکه مردم عادی و حتی سیاستمدارها هم از ترس نمی توانند عبدالاه اوجالان را انتقاد کنند زیرا تمام مخالفان پ ک ک و پژاک تهدید به مرگ شده اند و با خشونت و رعب اجازه نمی دهند که کسی بتواند رهبری را انتقاد کنند.

از همه مهمتر وابستگی یی که مابین عضوها و رهبری فرقه است زیرا عضو بر این باورند که تنها رهبری راه صحیح را می داند بلکه با ملحق شدن به پ ک ک خود را نجات داده اند و یکی از اشتباهات رایج در این است که اکثر مردم پ ک ک و پژاک را با دیگر احزاب کردستانی مانند حزب دمکرات و حزب اتحادیه میهنی …مقایسه می کنند حال اینکه عضویت و خارج شدن از احزاب سییاسی راحت تر است اما در پ ک ک عضویت و خارج شدن سخت تر است و بخصوص جداشدن از پ ک ک و پژاک به بهای جان انسانها تمام میشود وهر عضو نمی تواند به صراحت بگویید که من می خواهم جدا شوم و تنها راه فرار است زیرا فرقه ی پ ک ک وپژاک حقوق اولیه انسانی را از جمله حق انتخاب و حقوق فردی را از ریشه برداشته است و زمانی در گروهک ارزش دارید که با تمام هستی خود در راستای اهداف گروه بدون وقفه کار کنی و برای خود چیزی نخواهید مثلا در احزاب وگروهها و دیگر انجمن ها فرد معمولا ۸ساعت کار می کند و از حقوق اجتماعی و فردی وشهروندی برخوردار است می تواند در ساعات خارج از کار حزبی ازاد باشد و ازدواج کند و سفر برود و با همه کس ارتباط داشته باشد و از فضای مجازی استفاده کند اما در پ ک ک و پژاک همچون حقی به عضوها داده نمی شود واز ابتدای ورود به حزب تا که زنده هستی باید برای حزب کار کنید بلکه تمام حقوق فردی و اجتماعی اش سلب می شود و همیشه باید در خط مشی رهبری خود را تغییر دهند و تغییرات ذهنی به حدی است که کادرها بعضی موقع ها دچار سردر گم می شوند و خود را انتحار می کنند و از یک طرف با دستور خود رهبر افرادی مشخص می شوند بنام افراد “فدایی” که امروزه در پ ک ک بنام (گردان نه مه ر )یعنی افرادی که مرده نمی شوند وظیفه این افراد تنها برای رهبری عملیات فدایی و انتحاری انجام می دهند و این خود نوعی بردگی است که تمام قدرت تفکر از عضوها گرفته شده و هیچ انتخابی براش نگذاشته اند بجز اینکه خود را فدا کند.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین عناوین