به گزارش انجمن بی تاوان نسرین قدیری فرزند عمر متولد سال ۱۳۶۸ و از اهالی شهرستان سلماس می باشد که در سال ۲۰۱۷ در منطقه بتلیس ترکیه در صفوف گروه تروریستی پ.ک.ک طی درگیری با ارتش ترکیه کشته می شود.
نسرین در سال ۲۰۱۱ به دلایل نامعلوم به گروه تروریستی پ.ک.ک ملحق می شود و بعد از ۵ سال نام و تصویرش در جمع هزاران نفر از اعضای کشته شده پ.ک.ک نقش می بندد.
به اذعان رسانه های وابسته به تروریست ها زمان کشته شدن نامبرده در حوالی ۲۴ بهمن ماه می باشد.
به همین منظور تصمیم بر آن شد با خانواده نسرین قدیری تماس تلفنی برقرار کرده و گفت و گوی کوتاهی را با آن ها داشته باشیم.
عصر روز جمعه بود که با پدر نسرین آقای عمر قدیری تماس گرفتیم.پیرمرد ۷۱ ساله ای که با صدای ضعیف و گرفته ای پاسخ ما را داد.
– سلام آقای قدیری از انجمن بی تاوان مزاحم میشیم.میخواستیم چند دقیقه ای با شما درباره دخترتون نسرین صحبت بکنیم.وقت دارید؟
پیرمرد با عصبانیت گفت من صحبتی ندارم و تلفن را قطع کرد.حدس زدیم که شاید آقا عمر پدر دلشکسته نسرین تا اسم دخترش را شنیده حالش دگرگون شده و این گونه به ما پاسخ داد.
طولی نکشید شخصی به نام بهروز قدیری با انجمن بی تاوان تماس گرفت و خود را برادر نسرین معرفی نمود.
با صدایی گرفته و لرزان سلام واحوالپرسی کرد و گفت بهروز قدیری هستم یکی از برادران نسرین.ظاهرا با پدرم تماس گرفته بودین و گفته بودین از نسرین خبری دارید؟
تا آقا بهروز این صحبت ها را بر زبان آورد فهمیدیم که پدر سالخورده و رنج کشیده اش صحبت های ما را اشتباه متوجه شده و از آن جا که همچنان چشم انتظار فرزندش می باشد هروقت اسم نسرین می آید فک رو ذهنش به این سمت می رود که شاید از دخترش خبری به او بدهند.
خودمان را به آقا بهروز معرفی کردیم و سر صحبت را با او باز کردیم.
آقا بهروز گفت ما با نسرین سه برادر و چهار خواهر بودیم که متاسفانه الان نسرین را نداریم.
از اینجا به بعد را از زبان بهروز برای شما نقل می کنم..
ده سال پیش بود که در یکی از روزهای مرداد ماه نسرین برای همیشه از پیش ما رفت و دیگر برنگشت.
نسرین متولد سال ۱۳۶۸ بود و درس هم نخوانده بود.ما ساکن یکی از روستای های بخش کهنه شهر سلماس هستیم.پدرم در ان زمان کارگری می کرد و زدگی را از این راه می گذراند.الان هم به علت کهولت سن خانه نشین شده و با من زندگی می کند.
ده سال پیش وقتی گفتند نسرین در خانه نیست گفتیم شاید در منزل یکی از همسایه ها یا بستگان رفته باشد و زود برمی گردد.تا نیمه های شب منتظر ماندیم و از جاهایی که احتمال می دادیم نسرین در ان جاباشد سوال کردیم اما کسی او را ندیده بود.
به شدت نگران شدیم و به پاسگاه منطقه نیز گم شدن نسرین را اطلاع دادیم.
فکرکردیم نسرین با شخصی به صورت پنهانی ازدواج کرده است و به اصطلاح عامیانه از خانه فرار کرده و حتما فردا از او خبری می شود.در این فکرها بودیم اما با گذشت چندین روز هنوز از نسرین خبری نشده بود.به پزشکی قانونی و بیمارستان و هرجایی که فکر می کردیم نسرین در آن باشد مراجعه کردیم اما خبری از او نبود.
مادر از شدت نگرانی گم شدن نسرین بدحال و بیمار شده بود و او را به بیمارستان منتقل کردیم.پدرم نیز آن زمان هنوز این چنین پیر و افتاد نشده بود و شب و روز دنبال نسرین بود.
مدتی گذشت اما بازهم خبری از نسرین نبود.
از آن روز تا به مدت ۶ سال از نسرین خبری نبود تا اینکه در سال ۲۰۱۷ یکی از بستگان با ما تماس گرفت و گفت با پیگیری یکی از سازمان های نظامی متوجه شده ایم نسرین چند روز پیش در منطقه بتلیس ترکیه در درگیری پ.ک.ک با ارتش این کشور کشته شده است.
شنیدن این خبر ما را در شوک عمیقی فرو برد.چگونه ممکن است نسرین سر از پ.ک.ک دربیاورد؟
نسرین تا به ان روز از سلماس به آن طرف تر نرفته بود؟الان می گویند در ترکیه کشته شده است.
من و خانواده ام تا به این لحظه که با شما صحبت می کنم هوز هم کشته شدن نسرین در ترکیه ان هم در صفوف پ.ک.ک را باور نداریم.
هرچند تصاویرش را با لباس مخصوص پ.ک.ک دیده ام اما بازهم باور نمی کنم که خواهرم به پ.ک.ک رفته باشد و اسلحه بدست بگیرد.
پدر و مادرم هر لحظه امیدوارند که نسرین به خانه برگردد.
درآن زمان نسرین نه سواد داشت که با پ.ک.ک آشنا شود و نه در منزل حرف و حدیثی از پ.ک.ک و اینجور موضوعات بوده است.
هر چند هنوز اتفاقات پیش امده برای خواهرم را قبول نداریم اما فکر میکنم خواهرم را یا ربوده اند یا به نحوی فریب داده اند و با خود برده اند.
علی رغم اینکه ما هیچ تمایلی به پیگیری مسائل مربوطه به پ.ک.ک و گروهک ها نداریم و حتی با اتفاقی که برای نسرین پیش امد از ان متنفر تر شده ایم اما بازهم می گویم هیچ کردی به گروهک های ضد انقلاب علاقه ای نداشته و حمایت نمی کند.
آن هایی هم که در این گروهک ها هستند شک ندارم یا فریب خورده اند یا به زور عضو شده اند و متاسفانه هیچ راه بازگشتی جز کشته شدن در کوهستان ها و دره های صعب العبور ندارند..
این هم آخر و عاقبت رفتن به داخل پ.ک.ک و پژاک …!.