آنگونه که در خبرها آمده است قرار است اواخر آگوست کنفرانسی با حضور برخی نمایندگان گروهها و سازمانهای کُردی (و نه نمایندگان مردم کرد زبان) در شهر اربیل برگزار گردد؛هدف اعلامی آن هم بررسی اوضاع سوریه و آینده کردستان میباشد. اینکه این کنفرانس با چه هدف و دستور کاری برپا می¬شود و چه دستاوردهایی خواهد داشت موضوع مهمی است که بایستی بدان پرداخت؛ اما مهمتر از این موضوع انتشار اخباری است که حکایت از آن دارد که برخی سازمانهای تروریستی که بهصورت خودخوانده خود را نماینده شهروندان کُرد ایرانی مینامند قرار است در این کنفرانس شرکت نمایند و به قول خودشان زبان گویای کُردهای ایران باشند. پیرامون این موضوع نکاتی را یادآور میشویم؛
۱- بگذار کُردها خود سخن بگویند؛ نخستین نکتهای که باید بدان اشاره کنم این است که اینجانب افتخار داشتهام که در خانوادهای کُرد به دنیا بیایم و مراحل رشد و تحصیل خود را در شهرستانهای کامیاران و سنندج سپری کردهام، نتیجه آنکه اگرچه اینجانب نماینده همه کُردهای ایران نیستم اما به جرأت میتوانم ادعا کنم که به خوبی با رنجها و شادیهای همزبانها، هممحلیها، همشهریهای خود آشنایم و از همه مهمتر آنکه از اینکه در جمع آنها زندگی میکنم مفتخر و دلشادم.
نکتهای که برای من همیشه مسأله بوده است این است که گروههایی همانند کومله و دموکرات و یا حتی اخیراً پژاک دقیقاً نماینده کدام قشر از جامعه کُردی ایران هستند و یا کدام یک از علایق و اهداف آنها را پیگیری مینمایند؟
آنچه که پیداست کُردزبانان ایران را میتوان به دو دسته بزرگ دینی تقسیم نمود، دسته بزرگ حداقل ۷۵ درصدی که شیعهاند و اساساً هیچگونه احساس تمایز هویتی را با بدنه کلی جامعه ایرانی متصور نبوده و نیستند و هیچ گروه و دسته¬ تجزیه طلبی نمیتواند برروی آنها حسابی باز کند، دسته دیگر نیز با وجود تمایزات مذهبی به گونهای در نظامات فرهنگی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی جامعه ایرانی ادغام و تنیده شدهاند که هرگونه سخن از واگرایی هویتی یا سرزمینی برای آنها چیزی شبیه به”داستان غیر تاریخی”، «سخن غیرمنطقی» یا «طنز نخبگی» است. در شرایط کنونی بیکاری، فقر و مشکلات اجتماعی و اقتصادی در مناطق کُردی همانند همه مناطق کشور ایران مشهود است اما تمایلات تجزیهطلبی، ادعاهای ساختارشکن زبانی و مذهبی جز در میان برخی نخبگان سیاسی که در سودای قدرت¬اند و رسانههای فرامرزی حامیان و طرفدارانی ندارد. شاید کُردهای ایران را همانند دوستداران فوتبال بتوان به دو گروه تماشاگر و طرفدار تقسیم نمود؛ و تا آن جایی که نگارنده میداند کُردها ادعاهای واگرایی برخی گروههای قومگرا و تجزیهطلب را به ناچار «تماشاگرند» و به قول خودشان «همه این بازیها جنگ بر سر لحاف ملاست» و معتقدند اگر به هر یک از این رهبران اگر چیزی میرسید بسیاری از این دعواها و شعارها از بین میرفت. نتیجه سخن من در این قسمت آن است که اگر کسی به بطن جامعه کُردی ایران گوش فرا دهد نه تنها گروههای تروریستی چون کومله و دموکرات و پژاک را نماینده و دوست جامعه کُردی نمیداند بلکه پیامها و نجواهای بسیار متفاوتی خواهد شنید.
هنوز ذکر جنایتهای کومله و دموکرات اعم از سر بریدنهای بیرحمانه، اعدامهای قسطی، تیرباران خانوادههای کُرد غیرموافق و خیانت به ملت ایران نقل مراسمات و شبنشینیهای خانوادههای کُرد است؛ یکی از دوستان مریوانی من نقل میکرد که مادرش برای ترساندن وی در دوران بچگی او را به تسلیم کردن به کومله و دموکرات تهدید میکرد که سرش را از پشت میبرند یا وی را زنده در بشکه آتش میاندازند.
بیشک ذکر مصایب کومله و دموکرات و پژاک برای ما کُردها فراتر از حوصله این یادداشت است. در کنار ذکر خاطرات و عملکردهای ددمنشانه این گروهها قاچاق مواد مخدر و آلوده کردن جوانان کُرد به مواد مخدر ذهنیت حقیقی است که جامعه کُرد نسبت به این گروهها دارد و هر روز نفرین این گروهها و شبکههای پخش مواد آنها را میتوانید در بین مردم کوچه و بازار بشنوید. نکته دیگری که لازم میدانم به آن اشاره کنم این است که این گروهها در مخدوشسازی چهره عمومی مردم کُرد در بین مردم دنیا و سایر تیره های ایرانی مؤثر بودهاند، به گونهای که یکی از سیاستمداران کُرد که اتفاقاً حتی تا سطح حضور در هیأت دولت خاتمی نیز ارتقا یافته بود در یادداشتی به این مخدوشسازی چهره عمومی مردم کُرد اشاره کرده است.
اینکه کُردها مردمانی صادق، اهل طبیعت با روح بلند و میهماننواز و… طی چند دهه گذشته به گونهای تصویرسازی شدهاند که همیشه تفنگ بر دوش و چاقو بر گلوی دشمن دارند و از گفتگو و عقلانیت گریزانند و البته همه این تحولات را میتوان دستاورد کنشهای خودسرانه و غیرانسانی این گروههای خودخوانده دانست که خود را بیهیچ دلیل و سند روشنی نماینده جامعه کُردی ایران معرفی میکنند. واقعیت آن است که گروههای نامبرده ممکن است نماینده آمریکا یا اسرائیل و یا آلت دست ترکیه باشند اما به یقین میتوان گفت نماینده هیچ بخشی از جامعه کُردهای ایران محسوب نمیشوند. سیاستمداران و تحلیلگران سیاسی نباید این واقعیت نزدیک را فراموش کنند که تمامی گروههای تروریستی کُرد چون کومله، دموکرات و پژاک انتخاب ریاست جمهوری یازدهم ایران را تحریم کرده بودند و همه کُردها را به عدم حضور در آن تشویق و در مواردی تهدید کردهاند و این در حالی است که مناطق کُردی دارای بالاترین آمار مشارکت بودهاند و به جرأت میتوان گفت که این امر صدای واقعی مردم کُرد زبان ایران است که آرمانها و اهداف خود را در داخل ایران به مثابه شهروند ملی ایرانی پیگیری میکند.
۲- نکته دوم پیرامون «کنفرانس ملی کُرد» سکوت خبری و رسانهای پیرامون آن در ایران در بین رسانههای خصوصی و دولتی است. طی یک ماه گذشته رسانههای مجازی و مکتوب عربی، ترکی، کُردی و انگلیسی جهانی و منطقهای به کرات به این موضوع پرداختهاند و پیرامون آن تحلیلهای مختلفی را عرضه داشتهاند و این در حالی است که در ایران کمترین واکنش خبری و تحلیلی را تاکنون برنیانگیخته است. به نظر میرسد که بیعلاقگی کُردها به اخبار چنین کنفرانسی در کنار آگاهی عمومی آنها نسبت به تهدیداتی که برگزاری چنین همایشی برای تمامیت ارضی و سوءاستفاده نخبگان سیاسی تجزیهطلب خواهد داشت عللی هستند که باعث شدهاند تا جامعه کُردی با کمتوجهی موضوع برگزاری همایش را پیگیری کند. بیتردید این امر نیز حاوی پیامهای روشنی است، اگر جامعه کُردهای ترکیه و در مواردی سوریه فعالانه منتظر برگزاری همایش و اخبار آن است و کُردهای ایران کمترین واکنش و توجه را به آن داشتهاند همگی به دلیل شرایط فرهنگی و سیاسی حاکم بر زندگی آنها میباشد. شاید برای برخی کُردهای ترکیه برگزاری همایش ابزاری در جهت بهبود وضعیت آنها باشد و برای کُردهای ایران چنین همایش میتواند یادآور برخی مصایب و تهدید هویتی و سرزمینی مام وطن.
۳- سومین نکته مهم پیرامون کنفرانس که میتوان آن را مهمترین متغیر و شاید مهمترین علت برگزاری همایش دانست به حکایت همان سخن نغز پیش¬گفته برمی¬گردد و آن اینکه این همایش نیز دعوا و رقابتی محترمانه بر سر همان لحاف ملاست که در این جا نیز چیزی جز مسأله رقابت بر سر رهبری یا سرکردگی گروههای کُردی در منطقه نمی تواند باشد.
واقعیت آن است که یکی از مهمترین حوزههای رقابت بین پ.ک.ک و رهبران منطقه اقلیم رقابت همیشگی آنها بر سر پدرخواندگی مناطق کُردی است. بارزانی میکوشد تا با برگزاری این همایش به نوعی پدرخواندگی و سرکردگی خود را به احزاب کُردی رقیب تحمیل نماید و از طرفی هم در داخل منطقه اقلیم و در کشور عراق نیز قدرت چانهزنی بیشتری پیدا کند. به نظر میرسد در کنار اسرائیل «شخص بارزانی» رهبر اقلیم کردستان برنده واقعی کنفرانس ملی کُرد محسوب میشود و صرف هزینههای هنگفت چنین مراسمی در کنار قولها و تضمینانی که وی به اردوغان و رهبران ترکیه داده است در این راستا قابل تحلیل میباشد.
۴- چهارمین مسأله به موضع ترکیه و همایش مربوط است و آن این است که اگرچه ترکیه چنین گردهمایی را تهدید تمامیت ارضی خود میداند اما به دلایل زیادی چارهای جز همراهی مشروط با آن را ندارد.
نخست آنکه این همایش با اجازه ترکیه همراه نبوده که اینک با نگرانی و مخالفت ترکیه برگزار نشود، دیگر آنکه درگیری ترکیه در حوزههای مختلف داخلی و خارجی از جمله سوریه و سیاست اعلامی به ظاهر حقوق بشری آن در حمایت از کُردها باعث شده است تا اردوغان و ارتش ترکیه به اکراه موضع موافق مشروط را نسبت به آن اتخاذ کنند.
در کنار این رویکرد کلی؛ ترکیه میکوشد تا براساس منافع ملی خود تهدیدات این کنفرانس را کاهش دهد و بخشی از دو هدف دیرینه خود را جامه عمل بپوشاند؛ نخستین دلگرمی ترکیه این است که این همایش سروری بارزانی و حزب دمکرات کردستان عراق را تحکیم و پ.ک.ک را در سایه قرار میدهد و مطلوب بودن رهبری حزب دمکرات کردستان عراق و بارزانی به جای پ ک ک برای ترکیه واضح است و به توضیح چندانی نیازمند نیست.
نکته دیگر آنکه از آرزوهای همیشه دولت ترکیه این بوده که بخشی از مناقشات موضوع کردستان در منطقه را به ایران تحمیل نماید و بخشی از ظرفیت تجزیهطلبی کُردها را به سمت ایران متمایل نماید که شکلگیری پژاک بهعنوان محصول همکاری پ.ک.ک و میت بارزترین مثال آن به شمار میآید. نتیجه آنکه ترکیه چارهای جز موافقت مشروط با این کنفرانس را ندارد و میکوشد تا این تهدید را در راستای منافع ملی خود مدیریت نماید.
• نتیجهگیری
در پایان میتوان گفت که ابزار قرار گرفتن گروههای خودخوانده کُرد در راستای قدرتهای فرامنطقه ای یکی از بارزترین واقعیتهای سیاسی در معادلات خاورمیانه به شمار میآید. جنگ داخلی و خارجی در سوریه، جدی شدن درگیریها مدنی و نظامی در ترکیه، سردرگمی دولت اردوغان در مدیریت بحرانهای داخلی و خارجی، ضعف دولت مرکزی عراق و خودمختاری حداکثری اقلیم کُردی، تحریم و تضعیف موقعیت بینالمللی ایران در کنار دخالت مستقیم آمریکا و اسرائیل دلایل اصلی احساس دلگرمی گروههای تجزیهطلب کُرد به تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه است.
تحلیلگران سیاست خاورمیانهای به تکراری بودن وضعیت فعلی منطقه و امیدواری کُردها در مقاطع مختلف واقف اند و این نکته را هم به خوبی میدانند که تمام نقشههای گروههای کُردی با تعامل و توافق قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای نقش بر آب شده است و وضعیت جدید نیز تفاوت ویژهای با مقاطع گذشته نداشته و نخواهد داشت. دولت ترکیه، اسرائیل و آمریکا و حزب دموکرات کردستان (بارزانی) سه ضلع اصلی تأثیرگذار این همایش محسوب میشوند و بدیهی است این نخستین بار است که یک حزب کُردی و رهبران آن بر سر کسب سروری بر سایر مناطق کُردی و حتی احتمالا در جهت تضعیف سایر گروههای کُردی با نیروهای منطقهای و فرامنطقهای معاملهای آشکار کرده است.
همه ایرانیان آگاه و دولت ایران چنین گردهماییهایی را زیر نظر دارند و پیداست مناسبات حسن همجواری و حقوق بینالملل چنین اجازهای را به دولت منطقه اقلیم نمیدهد که گروههای تروریست ایرانی را بهعنوان نماینده جامعه کُردی ایران پذیرش نمایند. مطابق قوانین حقوق بشری و حقوق بینالملل رهبران این گروهها به جرم قتلعام شهروندان کُرد ایرانی باید مورد محاکمه قرار گیرند و سالهاست که خانوادههای ایرانی منتظر محاکمه و مجازات آنها هستند. انتظار جامعه کُردی نخبگان کُرد از دولت و وزارت خارجه آن است که با یادآوری خاطره جمعی جامعه کُرد ایرانی نسبت به این سازمانهای تروریستی به دولتمردان منطقه اقلیم، هشدارهای لازم را به آنها اعلام دارند.