۲ آذر ۱۴۰۳

حرمسرای آپو!!

  • ۲۷ آذر ۱۳۹۹
  • ۱۲۳۲ بازدید
  • ۲

“نژدت بولدان”، روزنامه ‌نگار و شهردار سابق “یوکسک اوآ”، با ده نفر از زنان این گروه که از آزار و اذیت عبدالله اوجالان، سردسته “پ.ک.ک” و دیگر سران سازمان به ستوه آمده و به اروپا فرار کرده بودند، دیدار و گفت ‌و گو کرد.
بولدان که خود نیز در گذشته عضو “پ.ک.ک” بود، متن این مصاحبه ‌ها را به شکل کتاب با عنوان “زن بودن در پ.ک.ک” به چاپ رساند. این کتاب، صورت زشت این سازمان تروریستی را نمایان کرد. طبق آنچه که در این کتاب نوشته شده، عبدالله اوجالان و سایر سران سازمان تروریستی، با زنان زیبایی که در اطراف خود جمع کرده‌اند، «زندگی شیرینی» را می‌گذرانند. سردستگان این سازمان، برای تنبیه زنانی که در مقابلشان مقاومت می‌کنند، به آن ها تجاوز می  کنند.

عبدالله اوجالان، زنانی را که قرار است در اطراف خود داشته باشد، با دقت و وسواس زیادی انتخاب می‌ کرد، به طوری که گویا آنان را برای حرمسرای خود انتخاب می‌ کند. او هر کسی را قبول نمی ‌کرد. برای نزدیک بودن به اوجالان، باید فارغ‌التحصیل دبیرستان یا دانشگاه و جذاب بوده، در صورت لزوم با وی به استخر رفته، ماساژ داده، پاهای او را شست و برای او عشوه نمود. زنانی که تن به خواسته ‌های اوجالان می ‌دهند، حتی اگر در کوه هم باشند، به عنوان پاداش، کرم‌ های مختلف و حنا دریافت می ‌کنند.

زنانی که به فانتزی ‌های جنسی عبدالله اوجالان و دیگر رهبران و سران سازمان تن نداده و فرار کرده بودند، حقایق زندگی در “پ.ک.ک” را این ‌گونه شرح دادند: آپو (عبدالله اوجالان)، بین زنان تبعیض اعمال می ‌کرد. او زنان زشت را دوست نداشت. آپو کسی بود که به تیپ و ظاهر خیلی اهمیت می‌ داد. اگر به زنان زیبایی که فارغ‌التحصیل دبیرستان یا دانشگاه بودند، “عزیزم” و “فدایت شوم” می ‌گفت و آن ها برای او عشوه می ‌کردند، رفتار خاصی را با آنان در پیش می‌ گرفت، فکر می‌ کنید که چرا در خانه ‌های تمرکز، فقط زنان زیبا ماندند؟

عکس ‌هایی وجود دارد که او در استخر با زنان گرفته است. هنگامی که ما در کوه‌ ها و بیابان ‌ها از فرط گرسنگی در حال مرگ بودیم، آن ها در قصرها زندگی می ‌کردند؛ سفره‌ های آنان حتی از سفره  شاهان هم رنگین‌تر بود و حرمسراهای قدیمی را در ذهن من تداعی می‌ کرد.

در داخل حزب، یک طبقه خاص تشکیل شد. طبقه ‌ای که از الهه‌ های اوجالان تشکیل شده و ما به آنان “زنان مرکزی” می ‌گوییم. این طبقه از زنانی تشکیل شده که در جنگ شرکت نکرده ‌اند و خارج از مناطق و شرایط سخت و دشوار، عموماً در قرارگاه‌ ها مانده و خصوصاً در خانه‌ های تمرکز عبدالله اوجالان زندگی کرده‌ اند. این زنان موقعیت کاملاً ممتازی در داخل سازمان دارند. در شرایطی که ما پس از پایان آموزش نظامی حتی یک درخت هم پیدا نمی ‌کردیم که زیر سایه آن استراحت کنیم، برای زنان ستاد مرکزی، چادر دایر شده و سایه ‌بان مهیا می ‌شد. آنان کر‌م‌ ها و حناهایی داشتند که پیدا کردن آنها در کوهستان بسیار سخت بود. این زن ها دست به سیاه و سفید نمی‌ زدند.
زنی بود که بعد از هفت سال جنگ، به آکادمی رفته و پس از پایان تحصیلات، نزد ما آمده بود. تعادل ذهنی و فکری او بر هم خورده بود. اوجالان او را اذیت کرده بود. من متوجه شدم که همه زنان ستاد مرکزی، در خانه‌ های متمرکز واقع در شام زندگی کرده ‌اند.آن  ها می ‌گفتند که پاهای او را شسته و او را ماساژ داده‌ اند. اگر کسی از خدمتگذاری به رهبری خودداری می ‌کرد، پدرش را در می‌ آوردند.
در این گروه از زن به عنوان یک عنصر تعادل استفاده می  شد. آپو در وابستگی نظامی و سیاسی مردان به “پ.ک.ک” و در تمامی زمینه ‌ها از زنان استفاده می  کرد. مبارزات “پ.ک.ک” برای زنان، مبارزه ‌ای است که به یک نفر اختصاص دارد. این مبارزات فقط اوجالان را اساس و مبنا قرار می‌ دهد و به او صفت پیامبری و خداوندی می‌ دهد. در واقع او به نحوی بسیار زشت و کریه از زنان سوء استفاده کرد. همه زنان آلت دست آپو شدند. با ستایش هر چه بیشتر اوجالان، فکر می ‌کردند که خودشان هم آزادتر می ‌شوند.
در “پ.ک.ک”، اعضای معمولی روابط جنسی ندارند؛ این در حالی است که همه کسانی که در ستاد مرکزی بودند، معشوقه داشتند و هر سال با فرا رسیدن فصل بهار، معشوقه خود را عوض می‌ کردند.
تساوی زن و مرد
وضعیت در گروه تروریستی پژاک نیز دست کمی از حزب مادرش یعنی پ.ک.ک ندارد و بلکه بدتر هم هست. در تشکیلات این گروهک، زنان و مردان زندگی اشتراکی با هم دارند. این موضوع به نام تساوی حقوق زن و مرد توجیه می  شود. همین موضوع زمینه سوء استفاده از زنان عضو گروهک را فراهم کرده است.
پژاک از همین موضوع یک حربه تبلیغاتی برای جذب جوانان به سمت خود ساخته است.

قبلی «
بعدی »

۲ دیدگاه ها

  1. دایکتانم گا بو دروتان

  2. من یک رگ تورکی دارم میخاستم ببینم این حقیقت داره که تورک ها از اقوام ایرانی نیستن و اصالتی مغولستانی دارند که بعد از مرگ خسرو پرویز و حمله اعراب به ایران به مرزهای ایران به تاخت وتاز امدند از روزی که این رو شنیدم وقتی اثار باستانی ایران رو میبینم حس خوب ندارم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *