انجمن بی تاوان : معمولاً وقتی کسی از حد و مرز خود تجاوز میکند، گفته میشود پاشو از گلیمش درازتر کرده. برخی اوقات هم با بیمحلی و پشت گوش انداختن موضوع، موجودیت و عزت طرف زیر سؤال برده میشود تا درس عبرتی باشد برای وی و دیگران که باردیگر پایشان را از گلیمشان فراتر نگذارند.
اگر اظهارنظر در حوزهی تخصصی فرد هم باشد، شاید تا حدودی بتوان گلیمش را درازتر کرد. اما اگر موضوع هیچ ربطی به تخصص و یا رفتار و شخصیت فرد اظهارکننده نداشته باشد، آن وقت است که به ناچار باید از اصطلاحات ناب و آبدار دیگری استفاده کرد. غرض از نوشتن این مطلب به سخنان فرقهیی کمالیست برمیگردد که خود برپایهی افکار کمالیستی بنا شده و هیچ ارتباطی به فرهنگ و تاریخ کُردها ندرد.
مطمئناً تاکنون متوجه شدهاید که موضوع بحث ما، پژاک است. این فرقه که بعنوان شاخهی ایرانی پکک شناخته شده است و بدون دستور سرکردگان آن قادر به انجام هیچ عملی نیست، اخیراً در راستای بحثهای انجام شده درخصوص تدریس به زبان کلیهی اقوامی ایرانی و نظرات موافق و مخالف درباره آن، پژاک هم خود را قاطی بحث کرده و با انتشار بیانیهیی، ایران را تهدید کرده که باید در حوزههای زبان، فرهنگ و محیطزیست، گامهای قوی و مثبتی بردارد. البته منظور این فرقه مشخص است و دیگر لزومی ندارد که در اینجا به نیت نوشته بپردازیم.
سؤال اینجاست که چطور یک فرقه همچون پژاک که برپایهی افکار کمالیستی و زیرمجموعهی آن (آپوئیستی) تأسیس شده، خود را حامی فرهنگ و هویت کُردها معرفی میکند؟ آیا پژاک از کجا همچنین حقی را برای خود روا دیده که دربارهی زبان و مکان کُردهای ایران اظهارنظر کند؟ آیا پژاک خود زبان کُردی را در حد نوشتن و صحبت کردن با آن، بلد است که حال همچنین خواستههایی دارد؟
آنچه در پژاک و پکک نمیتوان یافت، کُردبودن و نشانههای ملی کُردهاست. پژاک را بهتر است یک فرقهی ترکیهیی معرفی کرد که چند تن عضو ایرانی اغفال شده هم در آن حضور دارند و روزانه به ترویج افکار و ادبیات کمالیستی ـ آپوئیستی میپردازند. پس این نوع رفتار و عملکرد همان پا را از گلیم فراتر گذاشتن است، آنهم دربارهی کسی که خود هیچ ارتباط و تخصصی در موضوع بحث شده ندارد.
بنا به عادات و رسومات جا افتاده در پژاک که از مادر خود یا همان پکک به ارث برده، ترکی حرف زدن دارای جایگاه خاصی است و بعنوان نشانهی برتری در این فرقهها محسوب میشود. به عبارتی سادهتر اینکه، اگر بهترین موضوعات و نظرات را با کُردی بیان کنی، اهمیت چندانی ندارد و کسی هم توجه زیادی به آن نمیکند. اما اگر با زبان شیرین مادری پژاک و پکک (ترکی) حرف بزنی و هیچ چیز به درد بخوری هم بیان نکنی، باز هم ارش این صحبتها در مقایسه با نظراتی که به کُردی بیان شدهاند؛ صدها برابر ارزشمندتر هستند. لذا در چنین فرقههایی نباید بدنبال کوچکترین نشانه از هویت و فرهنگ کُردها گشت، چون این فرقهها فقط لباس کُردی پوشیدهاند و با پوشش کُردی به کُردها خنجر میزنند و بس.
البته شاید نتوان اعضای مرید صفت و بردهی این فرقهها را هم زیاد سرزنش کرد، چراکه سرکردهی دربند آنها در امرالی (عبدالله اوجالان)، بارها و بارها این جمله را تکرار کرده که من قادر به صحبت کردن با زبان کُردی نیستم، چون به ترکی فکر میکنم، خواب میبینم، مینویسم و لذا باید به ترکی هم حرف میزنم. پس اگر سرکردهی یک فرقه تا این اندازه عاشق و مروج هویت، زبان و فرهنگ ترکی است، نباید انتظاری بیش از این از مریدان و بردگان وی داشت.
جالب است بدانیم که طبق اظهارات بسیاری از صاحبنظران ترکیهیی در حوزهی ادبیات و زبان، پکک و زیرشاخههای اقماریش، طی سهدههی گذشته، بیشترین خدمت را به این زبان و فرهنگ کردهاند. چرا؟ به دلیل اینکه اولاً هرکس از هرکجا به عضویت این فرقهها درآید، ظرف کمتر از ۳ ماه، بلبل استانبول میشود و این لازمهی کار است. ثانیاً افرادی همچون علی حیدر قیطان و مصطفی قرهسو و دوران کالکان، از بهترین کارشناسان در این حوزه محسوب میشوند که حتی دولت ترکیه هم به این موضوع اعتراف کرده که آنها خود به اندازهی پکک در حفظ و پیشرفت زبان و فرهنگ ترکی، تلاش نکردهاند. پس اینها باید جایزهاشان را از ترکی بستانند نه از کُردها. اینها از کُردها مایه گذاشتهاند و به ترکیه خدمت کردهاند.
در پایان هم یک نگاه کوتاه دیگر به سرخط نوشته میاندازیم و میپرسیم که چرا؟ چرا و با چه منطقی تا این حد پا را از گلیمی که چیزی در مورد آن نمیداند؛ فراتر گذاشته است؟ آیا کُردها هیچ وقت این دشمنی و بیاحترامی به زبان و فرهنگشان توسط پژاک را فراموش خواهند کرد؟ آیا هیچ وقت مریدان و بردههای خادم در این مسیر را خواهند بخشید؟
ببخشید اگر ما هم پایمان را از گلیممان فراتر گذاشتیم، اما این تخصص ماست، لذا محتملاً مشکل از کوتاه بودن گلیم پژاک است نه دراز بودن پای ما.