انجمن بی تاوان: مشارکت کودکان در شاخه نظامی پکک، از همان روز اول تأسیس این فرقه متداول بوده و بعدها با تأسیس پژاک و دیگر زیرشاخههای این فرقه، این روال ادامه پیدا کرد و حالا هم در شمال سوریه و در شاخهی نظامی این فرقه بنام یپگ به شکل برجسته ای قابل مشاهده است.
بیشتر اعضای تشکیل دهنده این فرقه کودکان و نوجوانان هستند که تماماً از یک پروسه اغفال عبور داده شدهاند و بعد هم بعنوان مرید عبدالله اوجالان در این شاخه نظامی بعنوان کودکان مسلح، در جنگها ودرگیریها با جبهه النصره شرکت میکنند، میکشند و کشته میشوند و سرکردگان پکک و پید (حزب اتحاد دمکراتیک) هم همچنان دنبال عیش و نوش خویش هستند.
تاکنون بارها این موضوع از طریق سازمانهای حقوق بشری و کودکان مورد بررسی قرار گرفته و اخیراً هم توسط سازمان حقوق بشر به شدت محکوم شد. از عمده دلایل اینکه چرا در میان اعضای این فرقهها بیشتر کودکان و نوجوانان به چشم میخورند اینکه، اعضای این فرقهها توانایی، قدرت بیان، استدلال علمی و … برای قانع کردن افراد باسواد و آگاه را دارا نیستند و لذا به افراد کم سن و سال پناه میبرند که بنیه علمی خوبی ندارند و از شرایط و واقعیتهای روز آگاه نیستند و به سادگی طعمه اعضای فریبنده این فرقهها میشوند.
تحت تأثیر قرار دادن احساسات این قشر از افراد جامعه و جذب آنها برای خوشخدمتی به سرکردگان فرقه و تلاش برای اهداف شخصی و فرقه ای آنها، از مهمترین وظیفه این دسته از افراد فرقه تلقی میشود. این افراد با شعارهای دهان پُرکُن و وعده و وعیدهای دروغین و از همه مهمتر سوءاستفاده از احساس و گرایش آنها بسوی انجام اعمال آرتیستی و نظامی، این قشر از کودکان و نوجوانان را به دورههای آموزشی میفرستند تا در آنجا با تکرار مداوم گفتههای عبدالله اوجالان(سرکرده دربند این فرقهها در جزیرهی امرالی)، آنها را به مریدهای خوبی تبدیل کنند.
در میان این بچهها، برخی از آنها که به قول سرکردگان فرقه، پخته و ایدئولوژیک باشد، به سمت فرماندهی گروه های کوچکتر انتخاب میشوند و بعضاً هم همین افراد به اصطلاح ایدئولوژیک، برای انجام عملیاتهای انتحاری و تروریستی اعزام میشوند. دلیل این کار هم شستشوی مغزی موفقیتآمیز این بچهها برای انجام چنین کاری است.
بیشتر این کودکان به شاخه نظامی فرستاده میشوند تا از عشق آنها به سلاح و ماجراجویی، سوءاستفادههای لازم صورت بگیرد. چندصباحی را برای این فرقه میجنگند و بعد هم کشته میشوند و اسم آنها در لیست کشتهها قرار میگیرد. شاید هم هیچ اسم و رسمی از آنها هم منتشر نشود.
اگر با دیدگاهی عمیقتر به این موضع بنگریم، عمق فاجعه و کردار ضدبشری این فرقهها را مشاهده خواهیم کرد که چطور کودکانی در این سن و سال را به خدمت میگمارند و از آنها سوءاستفادههای احساسی و … میکنند و بعد هم با پوششهای مختلف درصدد مقدس و باارزش نشان دادن این عمل را دارند. بخاطر جذب افراد بیشتر، از این بچهها بعنوان قهرمان و از جان گذشته یاد میشود تا شاید بدین طریق در مرحله بعدی قادر به اغفال کودکان دیگر هم وجود داشته باشد و بدین گونه عمر فرقه هم برای چند صباح دیگر افزایش مییابد.
در حقیقت این مهمترین فرمول ماندگاری فرقههاست. پکک و زیرشاخههای آنهم از این قاعده مستثنی نیستند. پکک با پوشش کُردی اقدام به این کار میکند. بنام کُردها درصدد تحقق اهداف فرقه ای خویش است. سؤالی که اینجا پیش میآید اینکه، آیا فریب کودکان و نوجوانان و بکارگیری آنها در امور نظامی و خشونت، آنهم در راستای اهداف فرقه ای، بزرگترین جنایت محسوب نمیشود؟ آیا این کار نسلکشی نیست؟ بچههایی که باید پشت میز و نیمکتهای مدارس به یادگیری علم و دانش مشغول باشند تا آینده مملکت را بسازند؛ پکک و زیرشاخههایش، آنها را در راستای پروسه میلیاریزه و تروریزه کردن منطقه بکار میگیرند و هنوز در دهه اول و دوم زندگیشان بسر میبرند که قربانی اهداف ضدبشری و کُردستیز این فرقهها میشوند.