انجمن بی تاوان : این مطالعه به منظور ارزیابی شخصیت پ.ک.ک (گروه کارگران کرد ترکیه) و رفتار سیاسی کرد به صورت جداگانه در تلاش برای تمایز مسئله کرد از تروریسم انجام شده است. مشخصات پ.ک.ک از سال ۱۹۷۸، از زمان تأسیس تا کنون، بسته به سیاست داخلی ترکیه و همچنین تغییر محیط بین المللی، تغییر کرده است. اساساً به عنوان یک سازمان جدایی طلب مارکسیست-لنینیست شروع به کار کرد، اما در سال ۱۹۹۰ به درخواست فدراسیون کردها و ترک ها روی آورد و همزمان برای ایفای نقش در کردستان مستقل متشکل از جنوب شرقی ترکیه و شمال عراق تلاش کرد.
تنها سیاست ثابت پ.ک.ک این است که تا کنون یک سازمان مارکسیست-لنینیست باقی مانده است. بخش اول این مقاله به ریشه ها، اهداف و روش های پ.ک.ک می پردازد. بخش دوم به ارزیابی مشکل در محیط داخلی ترکیه می پردازد، با تمرکز بر اینکه آیا پ.ک.ک واقعا نماینده کردهای ترکیه است یا خیر. بخش سوم سعی دارد به این سوال پاسخ دهد که چه کسی حمایت لجستیکی و مالی از PKK را تامین می کند و بدین ترتیب ابعاد بین المللی موضوع را بررسی می کند. بخش آخر چشم انداز مربوط به ” راه حل سیاسی ” برای مشکلات جنوب شرق را ارزیابی می کند که اکنون در ترکیه و پایتخت های غربی مطرح می شود.
تاریخ کنونی با نیروهای دوگانه ادغام و فروپاشی / هرج و مرج مشخص می شود. ترکیه از این روندها بیرون نمانده است. دولت های ترکیه با تبدیل شدن به یک عضو کامل اتحادیه اروپا ( اتحادیه اروپا ) برای ادغام اقتصاد خود در سیستم جهانی تلاش می کنند. اگرچه ممکن است در آینده قابل پیش بینی این اتفاق نیفتد، اما سال ۱۹۹۶ برای اتحادیه گمرکی با اتحادیه اروپا هدف گذاری شده است. در آوریل ۱۹۹۴ کشور بحران اقتصادی را تجربه کرد که دولت سعی در مدیریت آن از طریق اقدامات ریاضتی رادیکال دارد. مبارزه با نیروهای هرج و مرج – یعنی علیه تروریسم PKK – به بی ثباتی اقتصادی فعلی کمک زیادی کرده است. اگرچه تنها بخشی از کردهای ترکیه با تروریسم درگیر هستند، به نظر میرسد سه موضوع کردها را در سالهای اخیر بینالمللی کرده است – بحران اول و دوم خلیج فارس و فعالیتهای تروریستی پکک (حزب کارگران کرد)، که عمدتاً در منطقه جنوب شرقی ترکیه اما اغلب این سازمان در غرب به عنوان نماینده ناسیونالیسم کرد تلقی می شود.
علاوه بر این، وقتی رسانههای داخلی و خارجی این فعالیت خشونتآمیز را به عنوان «جداییخواهی قومی» یا «تجزیهطلبی» برچسبگذاری میکنند، تنها سردرگمی بیشتری را به یک موضوع بسیار پیچیده اضافه میکنند. سخنان زیادی به این نکته پرداخته شده است که تروریسم و مسئله کردها دو عامل متفاوت هستند، اما آشکار است که در ذهن بسیاری از مردم، به ویژه آنهایی که به ارتقای حقوق بشر متعهد هستند، از نزدیک با یکدیگر یکسان هستند.
چپ ترکیه از اوایل دهه ۱۹۶۰ با استفاده از قانون اساسی لیبرال ۱۹۶۱ شروع به سازماندهی قانونی کرد. مجله رادیکال یون نماد نوعی سوسیالیسم انقلابی بود که حتی حزب کارگر ترکیه از آن حمایت نمی کرد.
پیروان این مجله به عنوان رهبران باشگاه های مناظره ای که در دانشگاه های بزرگ به وجود آمدند انتخاب شدند و تا سال ۱۹۶۵ این باشگاه ها یک کنفدراسیون ملی را تشکیل دادند.
در سال ۱۹۷۰ , فدراسیون باشگاه های مناظره به عنوان فدراسیون جوانان انقلابی ( Dev – Gen ? ) تحت رهبری رادیکال سازماندهی مجدد شد . در خارج از Dev-Gen9 تعدادی گروه مانند کانون های فرهنگ انقلابی ترکیه در شرق رشد کردند. تنها تفاوت این گروه ها در استراتژی بود. در غیر این صورت آنها از خط مارکسیست – لنینیست یا مائوئیست پیروی می کردند. گروه دیگر، ارتش آزادیبخش خلق ترکیه (TPLA) به رهبری مردان جوان کرد تبار، می خواستند انقلابی را در روستاها آغاز کنند. بر اساس استراتژی آنها، اگر جنوب شرق ترکیه بتواند به منطقه ای آزاد تبدیل شود، از کشورهای خارجی حامی برای پیوستن به مبارزه دعوت می شود. TPLA ترکیه را به چندین منطقه تقسیم کرد و شرق را به شورش خودجوش کردها واگذار کرد. در این فضای بحث های روش شناختی و تحریکات چپ بود که عبدالله اوجالان دانشجوی کرد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آنکارا به سازمان جوانان انقلابی پیوست. افراط گرایان چپ “آزادی کردها” را جدا از آزادی کل کشور در نظر نمی گرفتند. بنابراین اوجالان با تصمیم گیری که “آزادسازی” کردها اولویت اول خود است، شروع به ساختن سازمانی برای این کار کرد.
بنابراین داستان PKK به اوایل دهه ۱۹۷۰ برمی گردد. این نه در اردوگاه های چریکی در زمین های ناهموار جنوب شرقی ترکیه و نه در خاورمیانه، بلکه در پایتخت ترکیه در یکی از روزهای سال ۱۹۷۴ ظهور کرد. به عبارت دیگر، تا آنجا که به ریشه های اصلی آن مربوط می شود، پ.ک.ک در مناطق کردنشین شرق کشور نبود. با این حال , همیشه تحت سلطه اوجالان بوده است .
بین سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۷۸ اوجالان وقت خود را صرف مطالعه تئوریهای فعالیت انقلابی و سازماندهی یک حزب کرد. در سال ۱۹۷۸ پ.ک.ک به طور رسمی اما مخفیانه تأسیس شد. ماموریت آن ایجاد یک انقلاب کمونیستی از طریق جنگ چریکی و ایجاد یک دولت کردی جداگانه بود. با این حال، در آن زمان پکک فاقد تسلیحات و همچنین شبهنظامیان بود. برای تامین مالی فعالیت های خود به سرقت از جواهرفروشی ها و درگیر شدن در قاچاق مواد مخدر روی آورد. از آنجایی که همه سازمان های تروریستی چپ از روش های مشابهی استفاده کردند، پ ک ک به عنوان یک گروه متمایز توسط مقامات شناسایی نشد.
در همین حال، از آنجایی که یک سری از دولت های ائتلافی نتوانستند تروریسم را مهار کنند و اقدامات ریاضتی اقتصادی را که با اعتصابات و قفل ها با مشکل مواجه شده بود، اعمال نکردند، رهبری نظامی تصمیم گرفت که مسئولیت را در دست بگیرد. در آستانه کودتای نظامی ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰، رهبران PKX ترکیه را به مقصد دره بقاع تحت کنترل سوریه ترک کردند. آنها ممکن است پیش بینی کرده باشند که یک کودتا در راه است یا در جستجوی پناهگاهی امن در خارج از کشور بوده اند، زیرا فعالیت های آنها به دلیل حکومت نظامی موجود در استان های شرقی و جنوب شرقی بسیار محدود بود. در آن زمان، سوری ها میزبان انواع سازمان های تروریستی چپ بودند که شبه نظامیان آن در بسیاری از اردوگاه ها آموزش جنگ چریکی را می دیدند.
بین سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۸۴، اوجالان ساختار حزب را تحکیم کرد و خود را به عنوان رهبر بلامنازع سازمان تثبیت کرد، اغلب با روشهای وحشیانه علیه مخالفان. به گفته کسانی که موفق به فرار از اردوگاه او شدند، اوجالان نزدیکترین پیروان خود را پس از متهم کردن آنها به عوامل دولت ترکیه، شکنجه و اعدام کرد. این امر باعث انشعاب در PKK شد و برخی که موفق به فرار از لبنان شدند سازمانهای خود را در اروپا تأسیس کردند و / یا به سایرین مانند TEVGER (جنبش آزادیبخش کردستان) پیوستند که یک پلتفرم متحد متشکل از جنبشهای کرد خارج از PKK است؟
پس از کودتای سپتامبر، بسیاری از ستیزه جویان کُردی الاصل که با پ.ک.ک مرتبط نبودند، اما اعضای یک گروه انشعابی چپ به نام TIKKO (ترکیه ایسفی، کویلو کمتینیست اردوسو، ارتش کمونیست کارگران و دهقانان ترکیه) بودند، با شبه نظامیان پ.ک.ک. در زندان ها زمانی که توسط دادگاه های امنیتی دولتی به حبس های مختلف محکوم شدند. برخی از آنها پس از گذراندن دوره زندان یا خروج از زندان به اردوگاه های پ.ک.ک در سوریه و لبنان پیوستند، همانطور که بسیاری در انجام آن موفق بودند.
در سال ۱۹۸۴، شاخه نظامی PKK، ERNK (جبهه آزادیبخش ملی کردستان) تأسیس شد، اما به دلیل اینکه ماموریت های عملیاتی آن فاقد حمایت منطقه ای بود، از تأثیر مطلوب کوتاهی کرد. در نتیجه اوجالان تصمیم به تأسیس ARGK (ارتش آزادیبخش خلق کردستان) گرفت که قرار بود هسته ارتش مردمی باشد. پس از آن، پکک عملیاتهای ضربهای را در خاک ترکیه افزایش داد، که نتیجه ی نفرت انگیز آن کشتن نزدیک به ۱۰۰۰۰ نفر بود که اکثریت آنها کرد بودند. هدف پ.ک.ک از قتل خویشاوندان خود سه مورد بوده است. اول اینکه به مردم نشان می دهد که پ.ک.ک یک نیروی قوی است که باید با آن کنار بیایند و علیه دولت ترکیه قیام کنند. این هدف ممکن است منطق را به چالش بکشد، اما با این حال یک رفتار سنتی در سیاست قدرت قبیله ای است. دوم این که به مردم این پیام را می دهد که تا زمانی که منفعل بمانند، پ ک ک آنها را در کنار دشمن تلقی کرده و در نتیجه آنها را مجازات خواهد کرد. ثالثاً، خشم پ.ک.ک عمدتاً علیه نگهبانان روستایی است که دولت آنها را در برابر حملات پ.ک.ک مسلح و به کار می گیرد. آنها نه تنها نگهبانان را می کشند، بلکه کل خانواده های نگهبان از جمله زنان، کودکان و نوزادان را قتل عام می کنند. این روش هر چند ابتدایی از دیرباز در خونخواهی در بین مردم آن منطقه رایج بوده است، البته نه در این مقیاس، و تنها به “خون بد” میان بسیاری از قبایل کرد که طرفدار ترکیه و پ.ک.ک هستند می افزاید. با این حال، این امر مانع از آن نشده است که برخی از نگهبانان روستا با دولت و پ.ک.ک همکاری کنند و در فروش اسلحه به این کشور دست داشته باشند یا در قاچاق مواد مخدر سودآور که خزانه های پ.ک.ک را تغذیه می کند، شرکت کنند. بنابراین حکمت تسلیح و پرداخت حقوق ماهانه به حدود ۴۰۰۰۰ دهکده که با کاهش تروریسم با از دست دادن این درآمد مواجه می شوند، اکنون به طور جدی مورد تردید قرار گرفته است. در حالی که این اقدام ممکن است در کوتاه مدت به خدمت دولت بوده باشد، اما نشانه هایی مانند افزایش حقوق و تامین اجتماعی از دهیاران وجود دارد که نشان می دهد نگهبانان به جای بازگشت به کار، مایلند به مشاغل دائمی حقوق بگیر بسنده کنند. بنابراین غلبه کامل بر تروریسم به نفع این گروه نخواهد بود.
تا سال ۱۹۹۲ تعداد شبه نظامیان و حامیان پ ک ک حدود ۱۰۰۰۰ نفر بود. چگونه این اتفاق افتاد؟ از جمله روش هایی که شبه نظامیان پ ک ک برای جذب نیروی انسانی استفاده می کردند، ربودن مردان و زنان جوان یا تهدید به کشتن پسرانی بود که به سن خدمت سربازی نزدیک می شدند، مگر اینکه به سازمان بپیوندند. هنگامی که پسران به این شیوه استخدام شدند، خانواده ها به طور طبیعی تمایل داشتند که حداقل از طریق غذا، پوشاک و سرپناه حمایت کنند. و اگر مرد جوان در درگیری با نیروهای امنیتی جان خود را از دست بدهد، کل یک طایفه از چنین خانواده ای می توانند تغییر مذهب دهند. طمع صریح برخی از نگهبانان روستا برای به دست آوردن منافع بیشتر از اشتغال و همچنین حمایت از پ.ک.ک، گاه به منظور بیمه خود یا خانواده، بن بست ایجاد کرد. علاوه بر این، برخوردهای سنگین ژاندارمری علیه افرادی که مشکوک به همکاری با پ.ک.ک بودند، موجب همدردی این سازمان شد.
ادامه دارد …