به قلم دکتر محمد امین خالدی
در این گفتار سعی خواهم نمود مشکلاتی را که اکنون گروه تروریستی پژاک با آن روبرو است هرچند مختصر ریشه یابی نمایم. برای ارائه ی تحلیلی واقع بینانه و جهت گریز از سطحی نگری, بازگشت به دلایل پیدایش این گروه را لازم میدانم. این امر که یک فرقه در برنامه خود دارای چه اهدافی است جهت سنجش عملکرد آن از اهمیت برخوردار باشد اما یکی از فاکتورهای اساسی دیگر نحوه پیدایش و فلسفه وجودی آن است.
با نگرش به تاریخ احزاب و سازمان های دیگر جهان متوجه خواهیم شد که بیشتر این ها دارای رهبریت و یا تئوریسین هایی هستند که در مراحل قبل از پیدایش آن بر اساس تحلیل نیازهای سیاسی و اجتماعی آن دوره، پایه های ایجاد آن حزب را بنا نهاده و برنامه و اساسنامه آن را تنظیم نموده اند. همین نیاز و همین نگرش تحلیلی از نیاز اجتماعی است که عملکرد آینده این احزاب را مشخص ساخته است. اگر این افراد و رهبریت ها ارتباطی مستقیم با جامعه نداشتند و یا بیگانه از این محیط های اجتماعی می بودند بی گمان نمی توانستند آن جامعه را تحلیل کنند و نیازهای آن را بشناسند. بر این اساس نیز فاقد چشم اندازی صحیح برای عملکردهای دوره ای و یا استراتژیک خود می بودند.
شاید شما بگویید که این امر مشخصی است و نیاز به تحلیل شما ندارد . بله این درست است اما اگر بیاییم و نحوه پیدایش پژاک و دلایل آن را بررسی کنیم درست با این مسئله اساسی برخورد می کنیم. تشکیل پژاک مصادف با زمانی است که سازمان پ.ک.ک بر سر یک دو راهی اساسی قرار داشت؛ حمله آمریکا به منطقه و مخصوصا عراق و به وجود آوردن منطقه امن از لحاظ سیاسی برای کردهای عراق و چالش این نیروی تازه وارد با کشورهای منطقه از یک سو و بهم خوردن توازن های منطقه ای مخصوصا در روابط نزدیکتر سه کشور ایران ترکیه و سوریه علیه این نیروی تازه وارد و متفقانش از سوی دیگر برای این گروه تحلیل های تازه ای را به همراه داشت. با نگرش به ادبیات آن دوره سازمان پ.ک.ک می بینیم که در صدر این تحلیلات این سوال قرار داشت که(( آیا اتحاد با آمریکا به عنوان یک نیروی فوق العاده یا به قول تحلیلگران آن حزب یک( قدرت سوپر) بیشتر به نفع آن حزب نخواهد بود؟)) این سوالی بود که هم در رسانه های رسمی و هم در محافل داخلی آن گروه مطرح شده است و بهترین دلیل برای این که این مسئله باب بحث این محافل بوده است بررسی تحلیلات و سخنرانی های گروهی است که بعدها خود را در درون پ.ک.ک به عنوان رفورمیستها معرفی کردند.
اما در اینجا مشکل اساسی این بود که پ.ک.ک بعنوان یک حزب مارکسیست لنینیستی چطور می توانست با آمریکا ایجاد رابطه نموده و یا با آن متحد باشد. یک حزب مارکسیستی به راحتی از سوی آمریکا قابل قبول نمی بود مگر آنکه برایش در منطقه ایجاد منافع می نمود. بر این اساس می بینیم که در آن مرحله توجه رهبران پ.ک.ک معطوف چالش میان آمریکا و ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای که منافع آمریکا را به خطر انداخته است می شود. اگر رهبران پ.ک.ک میتوانستند چراغ سبزی در این مورد به آمریکا نشان دهند بدون شک می توانستند اعتماد آمریکایی ها را به خود جلب کنند. از سوی دیگر جنگ پ.ک.ک با ترکیه به عنوان یکی از متحدان آمریکا چندان خوشایند آمریکایی ها نبود. اما بدون وجود یک شکل سازمانی مخالف مختص به ایران آیا آمریکایی ها می توانستند قبول کنند که پ.ک.ک می تواند منافعشان در مورد ایران را تامین کند!؟ مدلی لازم بود که فراتر از قول و قرارهای دیپلماتیک بتواند نقش هماهنگ سازی میان پ.ک.ک و آمریکا را به خوبی اجرا کند. و چون نیاز به ایجاد این رابطه مد نظر رهبران پ.ک.ک بود، تئوریسین های حزبی برخواسته از بطن جامعه برای پژاک وجود خارجی نداشتند و تئوریسین های ایجاد آن رهبران پ.ک.ک بودند که دانش چندانی راجع به کردستان ایران نمی دانستند. جهت ایجاد بدنه گروه و همچنین حفظ ظاهر، تلفیقی از کردهای مقیم خارج با سابقه سیاسی نه چندان روشن و همچنین افراد درون گروه که بیشتر به جای دانش و تجربه سیاسی آموزش نظامی دیده بودند را به وجود آوردند. اما لازم بود که رهبران گروه در این مورد دور اندیش باشند و مکانیسمی کنترلی به وجود می آوردند که امکان خروج پژاک را از کنترل به حد اقل می رساند. بهترین روش برای این امر کنترل مستقیم بخش نظامی پژاک بود. اگر چنین نیست یک نیروی نظامی متعلق به یک گروه چطور می تواند دارای آزادی های عملکردی باشد که تنها خود را مستلزم به پاسخ گویی به شاخه نظامی حزب پ.ک.ک بداند و یا چرا مهره های اصلی مدیریت این بخش نظامی ترکیه ای و انتسابی هستند. این نشانه دلالت بر آن دارد که این نظریه در مورد دلایل وجود پژاک چندان دور از واقعیت نیست. مشکلات عملکردی که پژاک اکنون با آن روبرو است نیز از همین شیوه پیدایش منشاء می گیرد. به همین دلیل نیز استقلال سیاسی پژاک در تصمیم گیری نیز میتواند زیر سوال باشد. اما عملکردهای مرحله ای پژاک چگونه با این مسائل مطرح شده رابطه پیدا می کند بحث دیگری است که در آینده به آن خواهیم پرداخت.