انجمن بی تاوان: آنچه در فرقهها مدام در حال تکرار است، فرمولها و ترفندهایی در راستای طلسم انسانها و سلب آزادی و حقوق فردی تحت لوای آزادی و دمکراسی است. پژاک این روش را از مادر خویش (پکک) به ارث برده و در این چارچوب، تلاش میکند نوجوانان و جوانان جدیدی را که برای اجرای فرمول آن مستعد هستند؛ فریب دهد و ذهن و جسم آنها را به خدمت خود درآورد. این پروسه در اوایل با اصطلاحاتی همچون آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و … شروع و با تزریق تدریجی اصول فرقهیی در ذهن افراد، شخصیتی طبق مبانی فرقه ساخته میشود. این مرحله از مهمترین و حساسترین مراحل پروسهی بردهسازی در فرقهها محسوب میشود. برای این کار ابتدا، گذشتهی فرد کاملاً فرمت میشود و بجای آن اصول و مبانی فرقهیی جایگزین میشود. در پژاک این عمل در محیط و شرایطی محدودتر صورت میگیرد. به عبارتی دیگر فرد در محیطی کوچک بدون دسترسی به دنیای بیرون شروع و با تعریف مکرر اصول فرقهیی، آنچه را که سرکردگان فرقه بعنوان ایدئولوژی تعریف کرده و در نظر گرفتهاند؛ جایگزین میشود. به دلیل اینکه فرد هیچگونه انتخاب دیگری ندارد؛سرعت شستشویی و نصب دستورالعملهای جدید در مغز، بیشتر خواهد بود.
در پژاک هیچگونه منبع دیگری به غیر از نوشته و سخنهای عبدالله اوجالان در دسترس نیست، لذا هر فرد موظف به حفظ و نهادینهکردن فرمولهای ارائه شده در شخصیت خویش خواهد شد. این عمل چون در محیطی بسته و تک بعدی صورت میگیرد و در عین حال هزاران بار بطور مستمر و روزانه تکرار میشود، بعنوان بخشی از شخصیت در افراد نهادینه میگردد. اینجاست که به موضوع آموزش در پژاک و پکک اهمیت خاصی داده میشود. با ورود فرد به محیط این فرقهها، بلافاصله به دورههای آموزشی خاصی اعزام میشود تا تحت نظر کاهنان آپوچی، مغز وی شستشو و فرمولهای جدید فرقهیی جایگزین شوند و پس از آن نیز برای انجام مأموریتها اعزام شود.
گفتنی است معیار قبول شدن در دورههای آموزشی، سطح نهادینه شدن بردگی و مریدی در شخص است. به عبارتی دیگر هرچند فرمولهای جایگزین شده بهتر در شخصیت فرد نهادینه شده باشند، به همان اندازه از دورهی آموزشی نمره کسب میکند. روشهای تشخیص این سطح فراگیری و یا بهتر بگوئیم تزریق افکار و ترواشات اوجالان در افراد، با مراقبتهای محسوس و نامحسوس در تمامی ساعات شبانهروز امکان پذیز است که بخش اصلی و مهم آنرا خود سرکردگان و فرماندهان به عهده میگیرند و بخش دیگر آنرا نیز با ایجاد فضای پلیسی در محیط، عملی میکنند.
فضای به وجود آمده و حاکم در قرارگاهها و هرکجا اعضای این فرقه حضور داشته باشند، چنان بر افراد سنگینی میکند که گویی بطور مستمر تحت نظر هستند، که البته همین طور هم هست. گزارش روزانهی افراد از عملکرد خویش و دیگر افراد مجموعه، به نوعی کار دیگر فرماندهان و سرکردگان را آسانتر میکند. گفتنی است تمامی این اعمال ضدبشری که بر روی شخصیت و افکار انسانها صورت میگیرد، بخشی از پروسهی آزادی شخصیتی آنها محسوب میشود. به بیانی دیگر، به هر اندازه که فرد تحت تأثیر این فرمولهای ایدئولوژیک قرار گرفته باشد، به همان اندازه شخصیتی آزاد و محبوب در فرقه محسوب و شناخته میشود. این درحالیست که این اندازه، دقیقاً همان اندازهی بردگی و مریدی افراد و به طبع فاصله گرفتن از معیارهای آزادی است که با طلسم روح، روان و حتی جسم فرد میسر میشود.
همانطور که میدانیم، در علوم روانشناختی، اجتماعی و آموزشی هم، تکرار کردن یکی از اصول پایه محسوب میشود و با این کار است که تئوریهای بخشی از وجود آدمی میشوند. هرچند پژاکیها خود نیز بخشی از بدنهی برده و مرید پکک محسوب میشوند و از علوم مذکور آگاهی چندانی هم ندارند؛ اما از فرمول تکرار در راستای برده کردن انسانها، سلب آزادی و حق انتخاب آنها، بخوبی استفاده کردهاند
اگر با یک عضو پژاک به بحث در خصوص موضوعی بپردازید، متوجه خواهید شد که تنها چند جملهی تکراری در سخن وی وجود دارد و اگر با چند سؤال علمی درصدد فهم اینکه چرا به این جملات تکیه کرده و تأکید دارد، وی را مخاطب قرار دهید، بلافاصله موضوع را به شخص عبدالله اوجالان ربط میدهد و از آنجایی که اوجالان کاریزمای مطلق از دید آنها به حساب میآید، انتظار دارند که شما هم بدون هیچگونه مقاومتی گفتههای وی را بپذیرید. غافل از اینکه آنچه وی میگوید، مشتی فرمول فرقهیی هستند که جایگزین تفکر آزاداندیش وی شدهاند و آزادی و حق انتخاب از وی سلب کردهاند. از اینرو یا باید فقط شنونده باشید و سر تکان بدهید، یا اینکه بلافاصله شما را به عدم شخصیت و فکر آزاد متهم میکند و ….
این بیظرفیتی در مناظره و مباحثه، بخشی از نتایج مطلقگرایی و مسدود شدن پورت آزاداندیش پژاکیهاست که شاید خود غافل از آن باشند. چراکه عالم و آدم را به بردگی و نداشتن فکر آزاد متهم میکنند و خود را در کانون خوبیها، پیشرفتها و … تعریف میکنند. در حقیقت این همان ویژگی رفتاری پژاکیهاست که به بخشی از شخصیت آنها بدل شده است. حال این سؤال پیش میآید که آیا میتوان در چارچوب افکار فرقهیی، تنگنظرانه، تکبعدی و به دور از واقعیت، بدنبال آزادی و شخصیتی آزاد گشت؟ آیا سلب حق انتخاب و سرنوشت و از همه مهمتر سلب تمامی آزادیهای فردی میتواند بخشی از پروسهی آزادی و دمکراسی و … باشد؟ شاید این جملات شما را به فکر اتحاد جماهیر شوروی و سیستم بلشویکها بیاندازد که چطور حقوق فردی و آزادیهای فردی را تحت لوای آزادی اجتماعی از انسانها سلب کردند و بعد از سالها بجای انسانهای آزاد و جامعهی آزاد، مشتی مرید و گوش به فرمان را تحویل جامعه دادند و نهایتاً هم در زمان زمامداری یلتسین در سال ۱۹۸۹ دوران افول و فروپاشی خود را تجربه کرد.
بخاطر اینکه اعضای پژاک هیچگونه اطلاع و آگاهی از دنیای اطراف خود نداشته باشند و با سرعت بیشتری تحت تأثیر تراوشات فکری اوجالان قرار بگیرند، از وجود منابع دیگر اعم از کتاب، مجله، اینترنت و … جلوگیری میشود. اگر کسی هم قبل از عضویت معلوماتی کلی و تخصصی در خصوص موضوع خاصی داشته باشد و خواستار حفظ معلومات خود و یا مقایسهی آنچه به وی تزریق میشود با آنچه قبلاً یاد گرفته باشد؛ بلافاصله انگ خردهبورژوا به وی زده میشود. گفتنی است این اصطلاح در پژاک و پکک یکی از منفورترین اصطلاحات است و اساساً برای کسانی بکار برده میشود که در مقابل افکار و ترواشات فکری اوجالان مقاومت میکنند و یا آنرا مورد انتقاد قرار میدهند. چراکه از دید پژاکیها، خردهبورژوا بیشتر به تحصیلکردهها گفته میشود و این خود آغازی برای مبارزه با روشفکری و روشنگری است. از اینرو در پژاک و پکک هرچقدر آگاهی و معلومات کمتری داشته باشی و کمتر در جوامع مختلف و کلاسهای درس شرکت کرده باشی، به همان اندازه محبوبتر خواهی بود، چرا؟ چون پروسهی طلسم فکری و شخصتی و تزریق مبانی فرقهیی در خصوص این افراد دارای سرعت بیشتری خواهد بود. به عبارتی دیگر، این افراد هیچگونه مقاومتی در برابر گفته و رفتارهای تحمیل و تزریق شده ندارند.