۱ آذر ۱۴۰۳

فرقه‌ای مسلح به نام پژاک که خود را حزب می‌خواند!

  • ۲۱ شهریور ۱۴۰۲
  • ۱۳۱ بازدید
  • ۰
«دموکراسی و حقوق بشر در این گروه‌ها شعار است، طنز تلخ است. رهبری آن نه در انتخابات بلکه از سوی جمیل باییک، دوران کالکان و مراد کاراییلان انتخاب می‌شوند.» این‌ جملات آکنده از سرخوردگی و درد، جملات مردی است که در یکی از همین فرقه‌ها، سال‌ها زندگی کرده است.

به گزارش انجمن بی تاوان به نقل از دیپلماسی ایرانی، گروه پژاک که سابقه سیاهی در انجام اقدامات تروریستی، ایجاد ناامنی و سلب آرامش مردم ایران دارد یک فرقه مسلح شبه نظامی است که بازوهای رسانه ای مغرض تلاش می کنند آن را حزب سیاسی قلمداد کنند.

فرقه‌ یک گروه یا سازمان، با دنبال‌کردن اهدافی به‌خصوص، مانند انجمن و حزب‌های دیگر است، اما آن خط ممیز که مسیر فرقه را از دیگر گروه‌ها جدا می‌کند، روابطی است که در اصطلاح با عنوان «روابط فرقه‌ای» معرفی می‌شود.

این عنوان نوعی از رابطه را تعریف می‌کند که یک فرد آگاهانه و با استفاده از روش‌های خاص، دیگر افراد را به پیروی از خود وادار می‌کند؛ آنها را به‌گونه‌ای هدایت می‌کند که در تمام تصمیمات زندگی به وی وابسته باشند و او با اعمال روش‌های مختلف به کنترل دیگران پرداخته تا از آنها در راستای اهدافی مخصوص استفاده کند. فرد مذکور سعی می‌کند در رابطۀ فرقه‌ای، این آگاهی را از خود برای پیروان ایجاد کند که دارای جایگاه، نبوغ و استعدادی خاص است، دانش ویژه‌ای دارد و هدف بزرگ و ارزشمندی را دنبال می‌کند.

باید گفت که این رابطۀ فرقه‌ای همان رابطۀ بین رهبر و پیروان در بستر فرقه است که نقش رهبر در آن اساسی و هویت‌ساز است.

خانم مارگارت تالر سینگر، روانشناس آمریکایی، در کتاب «فرقه‌ها در میان ما» این‌ چنین به توصیف رهبران فرقه‌ها می‌پردازد «رهبران فرقه‌ها افرادی خود انتصابی و تحمیلگر هستند که ادعا می‌کنند دارای مأموریتی خاص بوده و یا دانش ویژه‌ای دارند».

رهبران در فرقه‌ها با دست‌نایافتنی نشان‌دادن خودشان در علم و استعداد، بر جذب مقبولیت خدشه‌ناپذیر و دروغین سعی دارند؛ در واقع با بازی کردن نقش فرد برگزیده، به‌دنبال جذب کردن اعضا برای اعمال کنترل بر آنها هستند. رهبر با این شخصیت کاریزماتیک خودساخته به اعمال اراده در زندگی، هستی و دارایی پیروان خود می‌پردازد.

رهبران فرقه‌ها تکریم و احترام را تنها لایق خود می‌دانند و ذیل سایۀ این احترام اجباری، از پیروان فرقه انتظار انجام بی‌چون و چرا هرآنچه می گویند را دارند؛ آنها باتوجه به این توقع، از پیروان خود انتظار دارند که فرزندان خود را رها یا از همسران خود جدا شوند.

خواست رهبر این است که اعضا، اعتقاداتِ فرقه همان اصول و نظرات رهبر را در بالاترین درجه اهمیت قرار دهند.

روابط اعضا و رهبر در این فرقه‌ها به شکل (T) وارونه است؛ که رهبر در رأس امور و باقی پیروان در ذیل مقام او قرار می‌گیرند. رهبر در این ساختار خودکامه، تنها و آخرین حاکم است؛ کسی یارای تقابل با قدرت وی را ندارد و مشکل با رهبر یا حرکت برخلاف نظر وی، راهی به نابودی است.

رهبر، قدرت مطلق است که بالاتر از او چیزی وجود ندارد؛ در این ساختار مرجعی که دادخواه اعضا باشد، نیست زیرا رهبر در قله قدرت، اجازۀ وجود قدرت هم‌ارز را نمی‌دهد.

سیاق بعدی در عملکردهای رهبران فرقه‌ها، سیستم اخلاقی دوگانه‌ای است که برای اعضا درنظر می‌گیرند تا در داخل و خارج فرقه تضاد رفتاری داشته باشند. در این رویکرد اعضا در درون به صداقت، تعهد و خوش‌رفتاری تشویق می‌شوند و رهبران از آنها انتظار رعایت اصول و مبانی اخلاقی را دارند.

رهبر از اعضا می‌خواهد که درباره تمام مسائل زندگی‌، حتی خصوصی‌ترین و شخصی‌ترین نکات، با فرقه صادق باشد، نکته‌ای را پنهان نکند و در ارتباط با کوچک‌ترین اشتباه و لغزش‌ نیز با صداقت در مقابل رهبر به اعتراف بپردازد. اما در خارج از فرقه، برای رسیدن به خواست فرقه نقش بازی کند، دیگران را گمراه کند و دست به هر کاری که به‌ هدف کمک می‌کند، بزند.

استدلال فرقه برای اتخاذ این روش، همان جمله کلیشه‌ای «هدف، وسیله را توجیح‌ می‌کند»، است.

برای شناخت یک فرقه، بهترین راه استفاده از تجربیات کسانی است که با این گروه‌ها نشست و برخاست داشته‌اند، از نزدیک وقایع را درک کرده و با پوست و استخوان این رابطه فرقه‌ایِ مطرح شده را دیده‌اند.

«دموکراسی و حقوق بشر در این گروه‌ها شعار است، طنز تلخ است. رهبری آن نه در انتخابات بلکه از سوی جمیل باییک، دوران کالکان و مراد کاراییلان انتخاب می‌شوند.» این‌ جملات آکنده از سرخوردگی و درد، جملات مردی است که در یکی از همین فرقه‌ها، سال‌ها زندگی کرده است.

آزاد روژهلات، عضو سابق پژاک، که در سال ۲۰۱۰ میلادی از گروه تروریستی حیات آزاد کردستان یا بهتر است بگوییم فرقۀ پژاک جدا شده است، او در جای دیگری از صحبت‌هایش، در باب اوضاع و شرایط دوران همراهی‌اش با پژاک طی گفت وگویی می‌گوید: «آنچه من را اذیت می‌کرد تبعیض بین انسان‌ها بود، درحالی‌که درجه و رتبه‌ای نداشتند. رهبری حتی خورد و خوراکش یا کفش‌هایش فرق می‌کرد» یا در جای دیگری از گفتگو به ساختار دیکتاتوری و تحمیلگر این فرقه اشاره‌ می‌کند: «شما در آنجا حق اعتراض نداری، حق انتقاد شما به نام دموکراسی، چنان وارونه می‌شود که باورش سخت است».

تنها برداشتی که می‌توان با شنیدن این تجربه‌های تلخ همراه با نفرت داشت، این است که پارتی ژیانی ئازادی کوردستان (پژاک) برخلاف این ادعا که خود را پرچمدار احزاب کُرد می‌خواند، فرقه‌ای است با پیچیده‌ترین روابط فرقه‌ای، رهبریتی خود‌انتصابی، تحمیلگر و ساختاری خودکامه؛ ساختاری که بیدوان ارومیه از اعضای سابق پ.ک.ک در مورد آن مطرح‌ می‌کند: «دموکراسی در میان آنها حرف و شعاری بیش نیست، آزادی بیان و اندیشه در آن‌ جای ندارد.»

در آنجا شما می‌توانی انتقاد کنی، اما چنان محکوم می‌شوی که خودت پشیمان می‌شوی که چرا انتقاد کردی». این صحبت‌ها، کوه یخ سر از آب بیرون آورده‌ای است که درقسمت زیرین خود ماجراهای به‌مراتب عجیب‌تر و هولناک‌تری را روایت می‌کند.

نمونه‌ای برای رفتارهای دوگانه اخلاقی موجود در این فرقه، می‌توان به صحبت‌های پی شیوا در گفت وگویی اشاره کرد، که درمورد ارتباط بین زن و مرد در این فرقه چنین می‌گوید: «ما حق نداشتیم به دختران نگاه کنیم اما فرماندهان هر طور که دلشان می‌خواست، با آن‌ها [ارتباط می‌گرفتند]»؛ این همان رویکرد دوگانۀ اخلاقی، برای رسیدن به امیال خود است که خانم تالر در ارتباط با رفتار رهبران اشاره کرده بودند.

اکثر اعضای این فرقه با وعده دستیابی به موفقیت، پیدا کردن کار، تحصیل و کسب امکانات رفاهی و مادی به عضویت در این فرقه، ترغیب می‌شود و بعد از مدتی که متوجه دروغین بودن وعده‌ها و آرمان‌ها می‌شوند؛ اقدام به فرار می‌کنند.

یکی از افراد نجات‌یافته از بند این فرقه، تیکوشر روژهلات است که در سال ۲۰۰۸ میلادی جذب و در سال ۲۰۱۱ میلادی فرار کرده است. او در گفت وگو با ما بیان می‌کند «به من وعده کار، مکان و آینده بهتر دادند» و در مورد دلیل جدایی‌اش از فرقه هم بیان می‌کند که علت آن نداشتن انگیزه سیاسی و پیدا کردن کار بوده است.

اما او در جایی از صحبت‌هایش راجع به یکی از رهبران فرقه پژاک به نام «آمد شاهو» صحبت می‌کند که جلوه‌گر همان روحیه خود را برتر و عالم نمایش‌دادن رهبر است؛ «او (آمد شاهو) خود را قهرمان زندان معرفی می‌کرد، برای من حتی قیافه او خنده‌دار بود، بچه بود اما می‌خواست خود را عالم و دانا و بزرگ نشان دهد.»

این همان روحیه‌ای است که می‌خواهد فکر برتربودن رهبر را در ذهن پیروان تزریق کند تا با ایجاد احساس ضعف در اعضا دربرابر رهبر و فرمانده، افکار و اعتقادات او را شکل دهد و سند بندگی عضو، در تملک فرقه را مهمور کنند. پژاک گرگی در لباس میش یا فرقه‌ای در لباس حزب!

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *