۲ دی ۱۴۰۳
  • خانه
  • >
  • مصاحبه
  • >
  • حال اوضاع کادرهای پ ک ک و پژاک در قندیل (بخش اول)

حال اوضاع کادرهای پ ک ک و پژاک در قندیل (بخش اول)

  • ۲۰ آبان ۱۴۰۰
  • ۹۲۹ بازدید
  • ۰

ما توانستیم در قالب گفتگو با چند از عضوهای جدا شده از گروهک پ ک ک و پژاک گفتگو کنیم وراجع به شرایط زندگی وبهداشت با انها گفتگویی انجام بدهیم که به شرح زیر است

-کد سازمانی “برخدان “اهل شهر ستان ماکو که به مدت ۴سال در گروه بوده است شرح زنگی اش را در گروهک پژاک بازگو می کند

من در مدت چهار سالی که در گروه بودم بیشتر در منطقه اسوس و سرشیو بودم ما چهار نفر بودیم وبعلت حملات هوایی ترکیه ما در روز در داخل غار بودیم و شبها کار می کردیم و و نمی توانستیم روزها راحت حرکت کنیم و بنا به دستورات گروه همیشه در منطقه در حال کندن غارها بودیم و در منطقه هر سال دوغار را درست می کردیم و کار کردن در غارها سخت بود زیرا بوی مواد منفجره برای کندن سنگها واقعا حال ما را به بهم زده بود وهمیشه سرفه می کردیم و بخضوص زمانی که غار در عمق زمین بود هواگیری صورت نمی گرفت و جندین بار در داخل غار بیهوش شدم ودوستانم مرا نجات دادند

ما غار را درست می کردیم اما سران و فرماندهان بلند پایه از غار استفاده می کردند وکادرهای ساده همیشه در بیرون بودند و در این چهار سال بیش از ۴۰کادر پژاک در نتیجه بمباران هوایی ترکیه در منطقه اسوس و سرشیو کشته شدند وسران مهم پژاک همگی در منطقه پنجوین بودند و انجا بمباران نمی شد و انها از امکانات بهتری برخودار بودند و در طول این چهار سال من رهبران پژاک را ندیدم

وانها مورد حملات قرار نمی گرفتند و برایم جای تعجب بود من در طول این چهار سال مانند برده کار می کردم و جمعا ۲۰نفر در در طول این چهار سال دیدم رفت و امدها مانند گذشته نبود و زنگی معنایش را از دست داده بود و تصمیم گرفتم شب فرار کنم وساعت ۲شب موقع پست نگهبانیم خودم را به مقر نیروهای اسایش تحویل دادم و انها هم زود منرا به سلیمانیه منتقل کردند الان لااقل برای خودم کار می کنم

زیلان کادری دختر که تازه فرار کرده و به نیروهای پیشمرگ درشهر سلیمانیه تسلیم شده است می گوید :

زیلان اهل ارومیه -من در طول سه سالی که در پژاک بودم در منطقه پنجوین بودم چیزی که برام جای تعجب بود قبل از ملق شدنم کادرهای گروه برای اینکه منرا جذب کنند وعده های خیالی می دادند ومی گفتند که زنان در گروه از جایگاه بهتری برخوردار هستند اما ان چیزی که من در پژاک با روبرو شدم تعجب کردم و بخصوص زنانی را دیدم که از حالت زنانگی خارج شده بودن و برای اینکه جایگاهی و صاحب قدرت شوند دست به هر چیزی می زدند مثلا :گلان فهیم دختر ارومیه یی برای اینکه رهبر کودار شود هم زمان با چندین نفر از فرماندهان رابطه داشت از یک طرف با فواد بریتان رابطه داشت و از یک طرف هم با فرمانده  ی ر ک  بنام “شورش بوکان” رابطه داشت و کسی هم با اوکاری نداشت و به همین علت هم در کنگره بعنوان رهبر کودار انتخاب شد و زندگی در پژاک مانند زندگی حزب دمکرات و کومله شده است وزنان به بازیچه دست مردان تبدیل شده است و روابط دختران وپسرها مختلط شده است وبعضی جاهها یک دختر ویا دو دختر ماهها پیش مردان می مانند وهمه هم دچار مشکلات اخلاقی می شوند مثلا در پژاک “آمد شاهو”اهل سنندج بعنوان فردی رادیکال شناخته می شد و همیشه از روابط زنان و پسران انتقاد می کرد اما بعد از مدتی خود او به من درخواست روابط جنسی داد ومن تعجب کردم وبه خودم گفتم این که همیشه مخالفت می کرد و انتقاد می کرد الان داره از من طلب روابط جنسی می کنه و من به اخر خط رسیدم و برای همیشه از گروه جدا شدم و لااقل یک دختر در خارج از فرقه با یک نفر ازدواج می کند اما در گروهک پژاک یک دختر مال چندین نفر می شود و این خود نوعی “فاحشه بودن زن “است.

ادامه دارد…

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *