انجمن بی تاوان: فعالیت های تروریستی و اقدام های خرابکارانه گروه های تروریستی که در کشورهای مختلف اتفاق می افتد، چهره تلخی از رفتارهای غیر انسانی است که ضمن قربانی کردن عده ای از انسان های بی گناه، خسارات جبران ناپذیری مادی و معنوی برای ملت ها به همراه دارد؛ فعالیت هایی که هرچند بازیگران و قربانیان آن ملیت های مختلفی دارند، هم اکنون مرکز رشد و گسترش آن در خاورمیانه و به ویژه کشورهای عراق و سوریه است.
جدا از همه تحلیل و بررسی هایی که در مورد چگونگی فعالیت گروه های تروریستی و چگونگی مقابله با آن مطرح می شود و یا تحلیل هایی که ناظر بر دامنه جغرافیایی فعالیت آنهاست، موضوع مهم دیگری که عمدتاً در بررسی ها از آن غفلت شده است، زمینه های اجتماعی و فرهنگی تولید و گسترش اندیشه های تروریستی است.
در مورد زمینه های اجتماعی فعالیت گروه های تروریستی در ایران و اینکه چگونه یک ایرانی می تواند در قامت تروریست ظاهر شود، می توان گفت: باید به این نکته توجه کرد که در میان کل سرزمین های حوزهی تمدن ایرانی فقط کشور کنونی ایران بوده که از گزند استعمار برکنار مانده است. ایران در جریان دو جنگ جهانی توسط قوای بیگانه اشغال شد اما در سراسر دورانی که هند و قلمرو تکه تکه شدهی عثمانی توسط اروپاییان اداره میشود، نهادهای سیاسی و مدارهای قدرت درونزاد خود را حفظ کرد.تمام کشورهای گرد اگرد ایرانِ امروز ما واحدهایی سیاسی هستند که طی قرن گذشته با دستکاری های استعمارگرانه به شکلی مصنوعی ساخته شده اند. اگر در چشم انداز کل تاریخ بنگرید همهی این ها بخش هایی از حوزهی تمدن ایرانی هستند که امروز باب شده به پیروی از گفتمان ایران زدایانهی همان استعمارگران «خاور میانه» خوانده شود. در حالی که ما در سرزمین خودمان در خاورِ جایی دیگر نیستیم. ما مثل همه تمدن های دیگر در مرکز خودمان برنشستهایم.
شکنندگی هویت از لحظهای آغاز میشود که دولت های نوپای تراشیده شده خود را همچون خاورِ مرکزی بیرونی تصور کنند. همهی این کشورها برای دیرزمانی مستعمره بودهاند، از فرهنگ تاریخی خود تهی شدهاند و نوعی هویت ملی مدرن نوساخته و سرهم بندی شده برایشان تولید کردهاند. طبیعی است که در این شرایط بازگشت به هویت بومی دشوار و بلکه ناممکن شود و این انسداد در قالب شعارهایی سادهلوحانه و سطحی و در عین حال خشن بروز پیدا کند.
در مورد زمینه های اجتماعی شکل گیری گروه های تروریستی به صورت کلی می توان گفت: جریان های افراطی در شرایط خاصی از بحرانهای هویتی و آشوب های اجتماعی نمود پیدا میکنند و گسترش مییابند. در همهی جوامع اقلیتی کم شمار از افراد هستند که خشونتی نامعقول یا کینه و نفرتی مهار نشده نسبت به دیگران دارند و آن را در چارچوبی عقیدتی و دینی صورت بندی میکنند. در حالت عادی چنین افرادی حاشیه نشینانی منزوی به حساب میآیند و دست بالا به مجرمان یا دیوانگانی مهار شدنی بدل میشوند. تنها زمانی این اشخاص را در مقام رهبری جنبش های اجتماعی و ریاست جریان های اثرگذار می بینیم که پیشاپیش بحرانی در هویت جمعی مردم آن جامعه وجود داشته باشد.
تجربه نشان داده افرادی که به ترور روی می آورند، الزاماً تجربه همسانی نداشته اند تا بر اساس آن بتوان ویژگی های محیطی یکسانی را شناسی کرد، اما بخش عمده ای از کسانی که به وحشت افکنی روی می آورند، از نظر روانی در محیطی زندگی می کنند که نوعی احساس تمایز، طردشدگی و محرومیت دارند.این افراد معمولاً در کشورهای رشد کرده اند که در آنها فرایند دولت-ملت سازی ناقص طی شده یا هنوز با چالش رو به روست و لذا افراد انگیزه بیشتری برای مقابله با فرایندها و ساختارهای حاکم دارند.
بیشتر افراد جوانی که به گروه های تروریستی می پیوندند سرخورده و معترض هستند و نگاهی آرمانگرایانه دارند. این افراد در پی به هم ریختن مناسباتی هستند که به وضع نامطلوب موجود انجامیده است؛ افرادی که اگر سازمان بیابند و منسجم عمل کنند و فرد و جریانی باشد که این سرخوردگی را نظریه پردازی کند امکان این که در قالب گروه های تروریستی فعال شوند بسیار بالاست.