انجمن بی تاوان آذربایجان غربی : یک اصل کلی تاکنون د ر فرهنگ کردها ایجاد شده و آن این که همدیگر را تحمل نمی کنند، فردگرا هستند و روحیه کار گروهی ندارند، شدیدا قدرت طلب هستند و بسیار احساسی رفتار می کنند. گروههای کردی نیز از این امر مستثنی نیستند.
کومله و دموکرات پس از انقلاب و خلا ناشی از آن در کردستان با دستپاچگی دست به اقداماتی زدند که هم دودش به چشم خودشان رفت و هم تصویری منفی از کردها را در اذهان عمومی ایجاد کرد در حالی که نه خود می دانستند چه می خواهند و نه مردم می دانستند اینها کی اند و کجا بودند و آمده اند چه می خواهند. طبیعی بود که شکست خواهند خورد و چنین نیز شد.ٍ
آنها پس از سال ها پی به اشتباه خود برده اند اما دیگر فضای قدیم حاکم نیست که راه بازگشت به آنها داده شود.
از طرف دیگر پژاک تازه قدم در راه اشتباهی می گذارد که دو گروه فوق در اوایل انقلاب گذاشتند و اکنون به اشتباه بودن آن پی برده اند. پژاک با فضاسازی احساسی طوری وانمود می کند که گویی بر کردستان کنترل دارد و این سبب می شود گروههای فوق احساس کنند حوزه سنتی آنها به دست گروهی افتاده که نه ایرانی است و نه مستقل. تحلیل آنها بر پایه فضاسازی پژاک قرار دارد و هر دو مسیر را باز هم اشتباه می روند. تنها وجه مشترک همه آنها –حتی آنها که در ظاهر سلاح را رد می کنند – باور به اسلحه به عنوان تنها راه موفقیت است و بس. این یعنی حتی سرکرده های آنها جامعه کرد را در ایران نمی شناسند چون هیچ گونه مرکز مطالعات سیاسی-اجتماعی در خصوص این گروهها وجود ندارد که جامعه کردهای ایران را به صورت علمی مطالعه کرده و بر اساس آن برنامه ریزی کنند. احساس پایه همه کارهای آنهاست.
برای این منظور دست به ناسزا گفتن علیه هم می کنند. این یعنی حتی این گروههایی که خود را نخبه می دانند نیز ظرفیت ندارند چه برسد به دیگران. قاعده بازی بسیار ساده است : وقتی خود این مدعیان همدیگر را قبول نمی کنند چه طور انتظار دارند ایران آنها را آن هم با زبان اسلحه شان قبول کند. زبان اسلحه نیز یکی از دلایلی است که سبب شده تا مردم به ویژه روشنفکران جذب آنها نشوند.عدم تحمل همدیگر و رفتارهای احساسی رادیکال ریشه در این منطقه دارد.اساسا یکی از عوامل بروز رفتارهای رادیکال و احساسی نیز این است که ظرفیت تحمل این گروههای بسیار کم است و لذا به سمت سوی فحاشی می روند. زبان و لحن این گروهها نسبت به همدیگر رکیک و پر از توهین و ناسزاست.به عنوان مثال حاجی احمدی سرکرده سابق پژاک در خطاب به کومله و دموکرات آنها را جاش یعنی کره خر می نامد.
دموکرات و کومله در اوایل انقلاب هم با ایران می جنگیدند و هم با همدیگر. این تناقض رفتار خود یعنی خط بطلان کشیدن بر ادعای آنها مبنی بر خواستن حقوق کردها. پژاک شکست آنها را به رخ شان می کشد و آنها را به خیانت و اردوگاه نشینی متهم می کند و می گوید بیشتر اعضای آن عوامل نفوذی ایران هستند آنها نیز در عوض پژاک را به عدم استقلال از پ ک ک، محصول میت ترکیه بودن، آدم ربایی، اخاذی از کردها، ترانزیت مواد مخدر و عدم تحمل دیگران متهم می کنند.
حتی اگر ایران نیروهای خود را از مناطق کردنشین عقب بکشد و به این گروها اجازه دهد کنترل آن را به دست گیرند خود به جان هم خواهند افتاد چون مشکل در شخصیت کرد وجود دارد. این گروهها به نام کرد اما به کام سرکرده های خود به میدان آمده اند. بیش از بیست سال است کردستان عراق عملا مستقل است و کردستان سوریه از حدود سه سال پیش در اختیار پ ک ک است اما چرا هر دو متحد نمی شوند؟ مگر هر دو ادعای کردستان بزرگ ندارند؟ چون هدفشان واقعا خدمت به کردها نیست آنها به دنبال منافع گروهی خود هستند. این می تواند درسی برای گروههای کرد ایرانی نیز باشد. یک آمار سرانگشتی نیز می تواند نشان دهد تعداد کردهای کشته شده توسط گروههای کردی در منطقه بسیار بیشتر از تعداد کشته ها توسط ارتش های کشورهای منطقه است.
به این توصیف به نظر می رسد رفتارهایی که ناشی از روحیه و ساخت شخصیتی این گروههای رادیکال و افراطی می باشد در تمام ابعاد رفتاری آنها بروز پیدا می کند. از نوع و شکل واکنش هواداران این گروهها و مطالبی که بعضا با رویکری آسیب شناختی در واکاوی مسائل کردی دارد می توان به عمق فاجعه پی برد.هواداران این گروهها حتی تحمل کوچکترین بحث علمی و آکادمیک را ندارند.شاید یکی از دلایل اصلی انتخاب اعضا از میان جامعه سنتی و غیرعلمی این باشد که در داخل گروه با سران آن مقابله نشود.
این که این گروهها سعی دارند هواداران و اعضای خود را از بین جامعه ای با سطح پایین باشد انتخاب کنند ناشی از این است که قرار است آنها بدون توجه به هر موضوعی صرفا دیدگاه آنها را بیان کنند و با نظرات خلاف این شروع به مخالفت رادیکال و افراطی نمایند که اغلب از چارچوب اخلاق نیز خارج می شود.این رویه یکی از نقاط مهم و اساسی در رویکرد گروههای کردی است که علاقه چندانی به استفاده از طبقه روشنفکر و دانشگاهی فرهیخته جامعه کردی ندارند و بیشتر به سمت افرادی می روند که بتواند افکار فرقه گونه خود را به سرعت در چارچوب فکری آنها تزریق نمایند.