انجمن بیتاوان: یکی از عمده ترفندهای فرقهای پژاک و پکک، بزرگنمایی کشتهها تا حد یک قهرمان است. برخی اوقات این کشتهها از قهرمان فیلمهای خیالی و هالیود هم بالاتر جلوه میکنند. این فرقهها از روز تأسیس تاکنون، این ترفند قهرمانسازی و شهیدسازی را بعنوان اصلیترین رکن فعالیتهای فرقهایشان، مدنظر دارند. البته تمامی کشتهها در این فرقهها، در یک حد و اندازه نیستند و با تبعیضی که سرکردگان درحق آنها قائل میشوند؛ برخیها را به دنیای متافیزیک سوق میدهند و بعضی دیگر را هم تا سرحد لایههای زیرین زمین سرکوب و مخفی میکنند. اما اینهم بخشی از ترفندهای فرقهیی است.
پژاک بعنوان فرقهای که از بطن پکک زاده شده و بدون دستور آن قادر به نوشیدن جرعهای آب هم نیست؛ این ترفند مادر خویش (پکک) را بخوبی حفظ کرده و هرکجا به بنبست میخورد؛ بلافاصله از این تاکتیک استفاده میکند. پکک از همان سالهای آغازین خود، افرادی همچون کمال پیر، مظلوم دوغان، خیری دورموش و بعدها عگید (معصوم کورکماز) و زینب کناجی (زیلان) را بعنوان قهرمانان فرقه معرفی کرد و عکس و پوسترهایشان در هرکجایی که اعضای این فرقه حضور داشته باشند؛ وجود دارد. این روند در اوایل قرن بیست و یکم، با اشخاصی همچون رستم جودی، ویان جاف، سمکو سرهلدان و … ادامه داشت و همچنان هم ادامه دارد. اما چرا؟
در حقیقت جواب این سؤال بخشی از فلسفهی وجودی فرقههاست. پکک، پژاک و امثالهم که در قالب فرقه و براساس یک خط مشی مشخص و مطلق فعالیت میکنند؛ برای تداوم حیات خود، به چنین فرمولی احتیاج دارند. اگر از اوایل شروع فعالیتهای پکک در اواخر دههی هفتاد میلادی در ترکیه تا روز امروز، شمار کشتههای این فرقه و زیرمجموعههای آن همچون پژاک، پچدک، پید و بدپ را حساب کنیم، بالغ بر ۳۰۰۰۰ تن میباشند. اما در این میان فقط تعداد اندکی بنام قهرمان و شهید ویژه و برتر معرفی شدهاند. دلیل اصلی این کار برمیگردد به ترفندی که این فرقهها درخصوص معرفی کشتههایی که درنظر دارند بعنوان قهرمان معرفی کنند. مثلاً از میان کشتهها، آنانی که از همه بیشتر ضریب بردگی و مرید بودن خود را به عبدالله اوجالان و خط مشی این فرقهها به اثبات رساندهاند؛ در اوایل لیست قرار میگیرند.
نکتهی دیگر اینکه این فرقهها برمبنای سکولاریستی بنا شدهاند؛ پس به کارگیری اصطلاح شهید چه معنایی در این فرقهها میتواند داشته باشد؟ کار مستمر این فرقهها برای توجیه اینکه افرادی که در این راه کشته میشوند شهید هستند اینست که کشتهها به دین و وظیفهی انسانی و ملی خود عمل کردهاند و در انتظار هیچ گونه پاداشی از سوی پروردگار نیستند، چون آنها هیچ اعتقادی به خداوند و ادیان آسمانی ندارند. لذا در چنین حالتی است که باید بدنبال ترفندهای این فرقهها در خصوص شستشوی مغزی افراد بپردازیم.
پژاک هم از این قانون کاری فرقهیی مستثنی نبوده و نیست. از سال ۲۰۰۳ تاکنون، این فرقه اعمالی خشونتآمیز، بشرستیزانه و کُردستیزانه در مرزهای غربی و شمال غربی انجام داده و دهها و شاید صدها تن از افراد بیگناه، بیدفاع و غیرنظامی مرزنشین را کشته است. در مقابل زمانیکه عضو یا اعضای این فرقه در درگیریها به هردلیل کشته شدهاند؛ بلافاصله دهل رسانهایشان را به صدا درآورده و بانگ برآوردهاند که فلانی شهید راه حق و … بوده است. این موضوع بخش دیگری از فرمول قهرمانسازی و شهیدسازی این فرقههاست که به وسیلهی آن، با احساسات نوجوانان و جوانان دیگر بازی میکنند تا شاید از میان آنها، شماری را فریب و به عضویت فرقه درآورند. چون در غیراینصورت، بعد از مدتی فرقه از هم خواهد پاشید و دیگر کسی باقی نخواهد ماند.
بعد دیگر این قهرمانسازیها برمیگردد به اعضای زندانی این فرقهها که به دلایل مختلف و حین ارتکاب به جرمهای گوناگون دستگیر شدهاند. این افراد که اکثراً درصدد ایجاد آشوب، رعب و وحشت و ترور شخصیتی و فیزیکی افراد بودهاند؛ از جانب پژاک بعنوان فعال حقوق بشری، روزنامهنگار و … معرفی میشوند و روزها و ماهها در راستای این موضع مانور میدهند. در نهایت با اعدام برخی از این مجرمان، باردیگر پژاک زمینهی تبلیغاتی را برای خود فراهم میبیند و شروع به انتشار مطالبی در حمایت از این کشتهها میکند و در دست آخرهم بعنوان قهرمان معرفی میشوند و عکس و پوسترهایی از آنها چاپ و پخش میشود و ….
در مقابل این تبعیض فرقهای، بسیارند نوجوان و جوانانی که فریب وعدههای دروغین این فرقه را خورده و سالهای زیادی را به خوشخدمتی در درهها و غارهای کوهستان پرداخته و به دلایل مختلف کشته شدهاند و هیچ کس هیچ خبری از آنها ندارد و در هیچ سایت و مجلهای هم مشخصات آنها چاپ نمیشود. اما تبعیض تا این حد چرا؟ آیا تبعیض میان مریدان و بردگان هم بخشی از شعارهای مساوات، عدالت، آزادی و دمکراسی این فرقههاست؟ در هرصورت تمامی آنانی که به هر نحوی کشته میشوند؛ برده و مرید این فرقهها بودهاند؛ پس چرا برخیها باید سالها عکس و پوسترهایشان بر دیوارها آویزان باشد و در مجلات و سایتها درمورد اعمال و افکار آنها نگاشته شود و بعضی دیگر مفقودالاثر و بدون نام و نشان باشند؟ اینها که همگی در راستای اهداف خشونتآمیز و ضدبشری این فرقهها عمر خود را فدا کردهاند. نمونهی بارز این تبعیض را میتوان به وضوح در سایتهای این فرقهها مشاهده کرد که پس از گذشت دو دهه، اقدام به اعلام مشخصات برخی از کشتههایشان میکنند، آنهم در حد یک سطر و بس. از همه مهمتر این اعلامها نیز زمانی اتفاق میافتد که سرکردگان فرقه در تنگنا قرا ر میگیرند، چون بعضاً گورهای دسته جمعی اعضای این فرقه کشف و رسانهای میشود و سرکردگان این فرقهها هم ناگزیر برخی از اسامی را معرفی کنند. وگرنه خانوادههای این افراد باید همچنان در انتظار برگشت فرزندانشان و یا شنیدن خبر مرگ آنها باشند.
اینها تنها بخش کوچکی از هزاران نمونهی تبعیض در این فرقههاست که با پوشش شعارهایی همچون آزادی، دمکراسی، برابری و … استتار میشود و نوجوانان بیتجربهی زیادی را به کام مرگ میکشانند تا خود چند صباحی را خوش باشند و گزارش بی عیب و نقصی از اعمال ضدبشری و خشونتآمیز خود را به اربابان قصرنشین و کاخنشین غربی ارائه دهند.