انجمن بی تاوان: پکک در سال ۲۰۰۳ میلادی، پژاک را توسط عثمان اوجالان برادر عبدالله اوجالان (سرکرده دربند پکک) تأسیس کرد. این فرقه قبلاً هم در اقلیم کردستان اقدام به تأسیس فرقه ای دیگر بنام پچدک (پارتی چارهسهری) کرده بود. همچنین فرقههای اقماری دیگری همچون پید در سوریه.
این فرقهها همگی بر خط مشی فرقه ای پکک و ترواشات فکری اوجالان استوارند. درضمن از کوچکترین سخن گرفته و تا عملکردهای اساسی این فرقهها، توسط سرکردگان پکک مشخص و تأیید میشود.پژاک در مناطق کوهپایهیی قندیل و روستاهای دامنهی کوه و پچدک هم در شهرها به تبلیغ خط مشی پکک و تراوشات فکری اوجالان پرداختند.
درکل این فرقهها و برادر سوریهایشان، اهرمی در دست پکک هستند تا طبق اهداف تعیین شدهی روزانه توسط سرکردگان این فرقه، عمل کنند و کوچکترین اعتراضی هم نداشته باشند. درحقیقت پکک این فرقهها را تأسیس کرد تا بعنوان اهرم فشار در مناطق مختلف از آنها استفاده کند. از پژاک علیه کوملهها و دمکراتها که در زرگویز و کویه مستقر هستند و به زندگی اردوگانشینی خود مشغولند؛ و پچدک هم نقش خاری را در چشمان حزب دمکرات و اتحاد میهنی اقلیم کردستان بازی میکند.
این مینیفرقهها که در واقع بخشی از پیکرهی فرقهی مادر یا همان پکک هستند؛ کاملاً گوش به فرمان مادرشان هستند و بدون اجازهی وی، کوچکترین کاری انجام نمیدهند و هیچگونه اقدامی هم نمیکنند. هروقت پکک به آنها دستور دهد تا بحث روز کوملهها و دمکراتها را در زرگویز و کویه عوض کنند؛ پژاک را به خدمت میگیرد.
پکک از پچدک هم در همین راستا اما برعلیه حزب دمکرات کردستان و اتحاد میهنی بکار میگیرد. مثلاً این اواخر که موضوع کنگرهی ملی مطرح شد؛ مستقیماً و بطور خیلی فعال، پچدک را به خدمت گرفت تا بارزانی ها و اتحاد میهنی را تحت فشار قرار دهد و با این کار روند کنگره را به نفع خود تغییر دهند.
ناگفته نماند پکک از همان روزی که جریان مخالف واپوزسیون حکومت اقلیم تحت نام جنبش تغییر اعلام موجودیت کرد؛ با تمام توان از آن پشتیبانی و حمایت کرد. دلیل اصلی این کار هم به دشمنیهای ریشهدار پکک با این دو حزب حاکم در اقلیم کردستان برمیگردد.
شاید خالی از لطف نباشد که در پایان نیز به این سؤال جواب بدهیم که سرنوشت این فرقهها چه خواهد شد؟ البته جواب معلوم و مشخص است، این فرقهها که سالهایی را بعنوان اهرم فشار در خدمت سرکردگان پکک قرار گرفتهاند؛ روزی به خطپایان نزدیک میشوند و این همان روزی است که باید چهرهی واقعی پراگماتیسم پکک را در روند اداره و بکارگیری فرقههای تحت امرش را مشاهده کرد. جالب اینکه پکک نیز خود نقش یک اهرم فشار را در منطقه بازی میکند که کنترل آن در دست غربیها و یا به عبارتی دیگر در دست نیوکلونیالیسم است. این درحالیست که پکک خود را جریانی آزادیخواه، صلحطلب و … معرفی میکند و از سوی دیگر اهرمی است در دست نیوکلونیالیسم برای اجرای پروژههای استعماری جدید و سلب آزادی و حقوق از مردمان این مناطق.