۳ دی ۱۴۰۳

مرگ اجتماعی جامعه کردستان بدست پ.ک.ک و پژاک(۳)

  • ۱۱ بهمن ۱۴۰۱
  • ۳۴۸ بازدید
  • ۰

✍️ محمد صدر

انجمن بی تاوان : من معتقدم که یک نویسنده نباید در بیان نظراتش تند رو باشد. چون ممکن است به اشتباه قضاوت کند و تندروی اش آنچه را که باید حقیقت باشد پنهان کند. اما در عوض معتقدم که باید بی ترس نوشت. مخصوصاً که مسئله خود ما ومنافع ما حیات اجتماعی ما باشد. در مسائل حیاتی باید رک بود. نباید مسائل را آنقدر به سود یک دیدگاه اجتماعی یا سیاسی آنهم به حکم حاکمیت سنتی اش بر اذهان کشید که سبب کتمان حقایق شود. راستش را بگویم من با خودم عناد کرده ام که بی پرده بگویم و حقیقت لخت این ست که یکی از دلایل ضعف اجتماعی و سیاسی در کردستان ، حاکمیت نگرش فکری اشتباهی است که ما کردها در تاریخ معاصرمان با آن مواجه بوده و متأسفانه هستیم و در عین کارکرد منفی اش هنوز آن را حفظ کرده و همچون سنتی از آن دفاع می کنیم. این روند فکری آنچنان بر ما مستولی شده و ما آنچنان آن را در جنبشهای سیاسی و محافل روشنفکری خود پذیرفته ایم که در صدد آسیب شناسی آن برنیامده و راجع به رابطه آن با مشکلات اجتماعی و سیاسی خود تحقیق ننموده ایم. در این گفتار من به جنگ هژمونی اندیشه ای در میان خودمان آمده ام که ممکن است صدای خیلی ها را در بیاورد اما برداشت هر چه که باشد به نظرم ارزش اندیشیدن را دارد.
نزدیک به یک سده است که تمام جنبشها، احزاب و اکثر روشنفکران ما زیر سیطره یک شیوه مشخص به نام چپگرایی حرکت نموده و هنوز هم این امر صدق می کند. تمام احزاب کردی احزابی چپ هستند با مقداری تفاوت در اندازه چپگرایی شان. این نقطه اشتراک بین احزاب کردی یک تصادف نیست. در واقع مسئله تنها آزادی هم نیست. بلکه در واقع قدرت گرایی ساختار احزاب مارکسیست لنینیستی است. شاید شما عامل اصلی بسیاری از شکستها، عملکردهای منفی و ناکارایی اجتماعی و انزوای احزاب را به مسائلی مانند مدیریت، استراتژی ، تاکتیک سیاسی، استفاده یا عدم استفاده از خشونت و صدها مسئله دیگر پیوند می دهید وشاید بسیاری از این مسائل صادق باشند اما به نظر من این مسائل نیز معلول علتی اساسی تر هستند که من آن را حاکمیت اندیشه چپگرایی میدانم.
دستاویز اساسی احزاب کردی برای انتخاب چپگرایی دو فاکتور اساسی است که چپها سالهاست آنرا به عنوان یک شعار و آرمان مطرح می کنند و آن نیز مسئله آزادی و عدالت است. خود آزادی همیشه در رابطه با مسئله قدرت توسط این احزاب پایمال شده و جستجوی علت آن هر مغز خلاقی را به فکر فرو می برد.
در واقع جنبه آرمان گرایانه جنبشهای چپ همیشه با جنبه عملکردی آنهاد در تضاد است و عامل اصلی آن نفی آزادی درون حزبی برای قدرت به بهانه حفظ انسجام و دومی دگماتیسم و مونارشیسم فکری به ویژه در رهبریت آنها است.
نفی آزادی در احزاب چپ عملاً به شیوه دسپوتیزم و استیلای درون حزبی با شعار آزادی برای جامعه یا ملیت در تناقض است. ساختار سلسله مراتبی مارکسیست لنینیستی که اراده و اندیشه مجزا را از فرد سلب می نماید بخوبی این امر را توجیه می کند. آیا واقعا احزاب کردی دست از دستیابی به قدرت به شیوه دیکتاتوری پرولتاریا برداشته اند؟ یا جوهر آنرا حفظ کرده و با تغییر ظاهر شعار دمکراسی را علم کرده اند؟ من خود نسبت به این مسئله شک دارم؟ چون اگر مستقیماً این مسئله را با یکی از کادرهای این گروهها مطرح کنم مطمناً به شیوه یک کادر شوروی سابق در صدد سرکوب افکار من برخواهد آمد؟ این امر رانیز من از خودم در نیاورده ام ، استیلای فکری به عنوان یک ساختار فکری شدیداً تنوع فکری را رد می کند و من این مسئله را برگرفته از برتری دادن قدرت نسبت به آزادی می دانم. اگر آزادی یک انتخاب است برای بهتر زندگی کردن پس نیاز به هژمونی فکری یا تحمیل فکری ندارد. اگر ندارد پس چرا انجام می شود. چون قدرت آزادی را محو نموده است. کم رنگ شدن آزادی قدرت را توجیه نموده و هر گونه شیوه دستیابی به آن را مشروع ساخته است. به همین دلیل نیز به امری عادی در میان سیاستمداران کرد تبدیل شده است. من به عنوان یک کرد شخصاً از این مسئله خجالت می کشم و بیشتر از این خجالت می کشم که نباید این چیزها راگفت مبادا جنبش یا حزب مورد نظر ما ضربه بخورد. به نظر من هر ویژگی که به جامعه ضربه بزند باید ضربه بخورد و هر شهروندی باید این ضربه را به شیوه کلاسیک اندیشه خود وارد کند تا زمینه ایجاد انحراف نگردد. انحراف اساسی در اندسیشه سیاسی کردستان که چپگرایی را اندیشه حاکم ساخته است تنها مستولی ساختن قدرت ملموس نیست. یک ساختار فکری منسجم است که قدرت ملموس را توجیه می کند و آن نیز نظام تک فکری سکرترگرا است.

ادامه دارد …

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *