انجمن بی تاوان : پژاک در راستای نیل به اهداف فرقهای اش، از میان برخی اعضای ایرانی خود، تعدادی را انتخاب و با الهام گرفتن از عملکرد بالون، در رفتار و شخصت آنها آنقدر میدمد تا به شکل بالون درآیند که اصطلاحاً به چنین شخصیتهای توخالی و بادکرده، شخصیت بالونی گفته میشود.
این عمل در پژاک بر روی کسانی صورت میگیرد که به اصطلاح خود آنها، خردهبورژا یا تحصیلکرده باشند. انتخاب این افراد با معیار و ملاکهای خاص فرقهیی صورت میگیرد و باید شخص از فیلترهای زیادی عبور کند تا به گزینهی موردنظر سرکردگان تبدیل شود. بعد از این مرحله فرد موردنظر را بعنوان یکی از فرماندهان زیرمجموعهی خود منصوب میکنند و روزانه وی را با تجارب خود در امور مختلف فرقهیی آشنا میکنند. این کارها دلایل آشکار و پنهانی را تعقیب میکند که از مهمترین آنها، بزرگ جلوه دادن برخی از اعضای ایرانی برای مقابله با بحثهایی که از بیرون و درون درخصوص عدم حضور اعضای ایرانی در پستهای کلیدی این فرقه است.
بعضاً اشخاص مورد نظر که بعنوان موش آزمایشگاهی در دست سرکردگان این فرقه به آزمایش گرفته میشوند؛ خود نیز دیر یا زود به این واقعیت پی میبرند، لذا در اولین فرصت ممکن، تصمیم به جداشدن میگیرند و فرار را بر قرار ترجیح میدهند. ناگفته نماند در چنین مواردی افرادی انتخاب میشوند که عاشق کرسی و کرسینشینی هستند.
هرچند سرکردگان پکک برای پژاک افرادی زیادی از این نوع را آموزش دادند؛ اما بسیاری از آنها به محض درک این موضوع، قادر به قبول آن نبودند و لذا برای رهایی از موش بودن در آزمایشگاه پکک و پژاک، فرار میکردند.
زوایای پنهان گماشتن این افراد به پستهای مختلف و بعضاً مهم، درگیر کردن آنها در عملکرد خشونتآمیز و تروریستی است. سادهتر اینکه، با شرکت دادن این افراد در تصمیمگیریهای مهم و ضدبشری برای انجام عملیاتهای تروریستی، برای همیشه ماندن آنها را در کوهستانها تثبیت میکنند.هرچند این موضوع آشکار و واضح است که این افراد هیچکارهاند و بدون اجازهی سرکردگان پکک جرأت نوشیدن جرعهیی آب را ندارند؛ اما مشارکت دادن آنها در چنین اعمال خشونتآمیزی، درحقیقت بخشی از برنامهی سرکردگان پکک است تا با این روش پلهای پشت سرشان را تخریب کنند و دیگر به فکر بازگشت به خانه و جامعه نباشند.
هرچند موارد ذکر شده برای تعداد انگشتشماری از اعضای ایرانی پژاک تا این حد پیشرونده خواهد بود؛ اما نباید فراموش کرد که از عمده ترفندهای سرکردگان پکک و پژاک، پروندهسازی برای تمامی اعضاست. آنها برای اینکه از فرار افراد جلوگیری کنند؛ هرکدام را به نحوی و در زمان ومکان خاصی، به انجام اعمالی میگمارند تا بدینوسیله کارنامهی آنها را نیز از واحدهای پاس شدهی فرقه پُر کنند و این همان ضمانت اجرایی برای تخریب پلهای پشت سر اعضاست.
اگر فردی از دستورات که به منظور سیاه کردن کارنامهی وی است، سرپیچی کند؛ بلافاصله در یک دادگاه صحرایی مجازات خواهد شد. بسیاری از افرادی هم که در عمل و با دست خود و البته با دستور مطلق سرکردگان این فرقهها، کارنامهی خویش را سیاه کرده و برخی از واحدها را پاس کرده، بعدها ابراز پشیمانی میکنند که شاید دیگر زمانی برای اینکار باقی نمانده باشد. لذا بهترین گزینه، رهایی از چنین محیط و سیستمی قبل از ارتکاب جرم است. قبل از اینکه دستها به گناهی نابخشودنی آلوده شود.
سخن آخر:
سرکردگان پکک و پژاک، با ایجاد شخصیتهای بالونی و گماردن آنها در مقام و پستهای مختلف، درصدد ایجاد دیواری میان خود و اعمال انجام گرفته هستند. درحقیقت این افراد به نوعی سپر بلایای ناخواستهیی میشوند که فاعل اصلی آنها، بزرگ تروریستان هستند. پنهان شدن در پشت این شخصیتهای بالونی و در عین حال شریک پیدا کردن برای جرایم سنگین و نابخشودنی، بخشی از عملکرد اساسی سرکردگان پکک و پژاک است. چراکه هرچقدر تعداد این مجرمان بیشتر باشد، به اشتراکگذاری جرایم هم بیشتر خواهد بود و این باری را از روی دوش آنها برمیدارد. اینها که دیگر آب از سرشان گذشته و از انجام هیچ عملی رویگردان نیستند، لذا مدام در پی گسترش محفل خود هستد. در چنین موقعیتی است که عقل سلیم از ورود به این محفل ضدبشری خودداری میکند.