انجمن بی تاوان: محمد کاراسونگول یکی از چهره های شاخص جنبش جوانان در مناطق کردنشین ترکیه در دهه ۱۹۷۰ میلادی بود. او خود را در داخل پ.ک.ک قرار داد و مسئولیت اصلی فعالیت های نظامی پ.ک.ک را بر عهده گرفت. با این حال، او در یک درگیری مشکوک کشته شد.
پ.ک.ک عموماً خط ناسیونالیست را مسئول قتل محمد کاراسونگول و عموماً مثل همیشه حزب دموکرات کردستان عراق و حزب کمونیست عراق می دانست. با این حال، کاراسنگول از طرف حزب اتحاد میهنی کشته شد. در واقع، نورشیروان مصطفی(از موسس حزب اتحاد میهنی هم رزم جلال طالبانی)، که در آن زمان در قندیل، جایی که کاراسنگول در آنجا کشته شد، فرمانده حزب اتحادیه میهنی کردستان بود، در کتاب خود اعتراف می کند که خاطرات خود را نوشته است که آنها به کاراسونگول تیراندازی کرده اند. دوران کالکان نیز در بسیاری از سخنرانی های خود در گذشته اعتراف کرد که اتحادیه میهنی این حادثه را انجام داده است.
کاراسونگول در سال ۱۳۵۷ شغل معلمی خود را رها کرد تا فعالانه در پ ک ک جای بگیرد. محمد کاراسونگول که فعالانه در روند تشکیل پ.ک.ک شرکت داشت، در اولین کنگره پ ک ک در سال ۱۹۷۸ به عضویت کمیته مرکزی و کمیته اجرایی سه نفره انتخاب شد. وی که سالها در حکاری تدریس کرده، وی بدنبال راه انداختن یک جنگ چریکی در این کوههای حکاری بود.
مسیر کاراسونگول بر خلاف مسیر عبدالله اوجالان بود. اوجالان در سال ۱۹۷۹ توسط یک “قدرت الهی” یعنی دولت عمیق ترکیه در منطقه لبنان-دمشق قرار گرفت. این مسیر جدید اوجالان که هیچ ارتباطی با کردستان نداشت، باعث ناراحتی تعدادی از کادرهای پیشرو مانند محمد کاراسونگول شد.
هدف کاراسونگول سازماندهی و رهبری مبارزات پ.ک.ک در مناطق کردستانی بود. به همین دلیل، پیش بینی می شد که کادرهای پ.ک.ک که پس از کودتای ۱۹۸۰ در کشور باقی مانده بودند، به جای اردوگاه های فلسطینی، به کردستان عراق بروند. برای این منظور راههای جاده ای پیدا کردند و پیکها را سازماندهی کرد. این نیرو با هماهنگی نیروهای PDK(بارزانی ها) مستقر در منطقه عمل می کردند،کمپ های پایه را آماده کرد و نیازهای لجستیکی را تامین کردند. با این حال، گروه هایی که کاراسنگول انتظارش را داشت هرگز نیامدند. کادرهایی که پس از کودتای ۱۲ سپتامبر متفرق شده بودند، گروه به گروه به دستور اوجالان به اردوگاه های فلسطینی بازگردانده شدند. عبدالله اوجالان جمیل بایک و دوران کالکان را به شمال عراق فرستاد تا این گروه ها را به اردوگاه های فلسطینی بیاورند .
کاراسونگول دائماً از طریق دفتر PDK در دمشق برای اوجالان پیام می فرستاد و درخواست می کرد که گروه ها به لولان(خاکورک) فرستاده شوند. اما استراتژی اوجالان و ارتباطات او متفاوت بود. جناح چپ دولت عمیق ترکیه واقع در فلسطین، یعنی چپ ترکیه، می خواست اوجالان را نزدیک خود نگه دارد. در نهایت قدرتی که اوجالان را در صحنه سوریه قرار داد، برنامه های بلندمدتی داشت. چپ ترکیه نمی توانست به پ ک ک اجازه دهد تا به مثلث زاگرس برود. طرحی که دولت عمیق ترکیه می خواست از طریق اوجالان محقق کند، تازه شروع شده بود.و برنامه میت ترکیه بنا به سلیقه ی انها پیش می رفت قرار نبود این فرصت را فدای احساسات و افکار کاراسونگول درباره کردستان کنند. همه چیز مرحله به مرحله عملی شد.
کاراسونگول تلاش کرد تا اوجالان را به کردستان عراق بیاورد اما پایانی برایش تمام شد
کاراسونگول که از نقشه های ترکیه و اوجالان بی خبر بود، زمینه را برای عملیاتی کردن نقشه خود آماده می کرد و می خواست پ ک ک را به سرزمین های کردستان عراق بکشاند . کاراسنگول در نامهای که برای اوجالان که در آن زمان هنوز اوجالان را بنام رفیق علی خطاب میشد، میگوید: «رفیق علی، انقلاب ایران شکاف جدی در منطقه ایجاد کرده و دهها سازمان کردستان در منطقه مستقر هستند. فرصت های آموزشی و لجستیکی بسیار خوبی وجود دارد. علاوه بر این، مناطقی که ما برای جنگ چریکی در نظر داریم نزدیک به منطقه است. منطقه لبنان و فلسطین ما را شبیه یک سازمان پناهندگان می کند که هر دو از ترکیه دور هستند. به همین دلیل ضروری است که کلیه فعالیت های سازمانی و آموزشی فورا به منطقه(شمال عراق) منتقل شود.از سوی دیگر، اوجالان این تماس های کاراسونگل را خطرناک می دانست. از طریق چپ ترکیه، اوجالان روز به روز در دمشق زندگی راحت تری به او پیشنهاد می کردند. همه چیز برای تضمین حضور دائمی اوجالان در سوریه انجام شد.
و سرانجام توسط حزب اتحاد میهنی که روابط تنگاتنگی با اوجالان داشتند تصفیه شد
توطئه ای علیه کاراسنگول سازماندهی شد، او توسط نیروهای حزب اتحاد میهنی تصفیه شد و پ ک ک حسابرسی هم نکرد.تصمیم قتل وی قطعاً در دمشق گرفته شد. البته شروع را اوجالان آغاز کرد و از او خواسته شد در درگیری مسلحانه بین اتحادیه میهنی کردستان و حزب کمونیست عراق میانجیگری کند.
پس از هماهنگیهای عملی، او خواهان ملاقات با مقامات اتحادیه میهنی و حزب کمونیست عراق بود او را به مقر حزب کمونیست کردستان عراق در قندیل کشاندند و ابراهیم بیلگین را با خود برده بود م. این دیدار ۲ اردیبهشت ساعت ۱۱ صبح برگزار می شود. در آن زمان پیشمرگه ها عموماً شب ها در مساجد می خوابیدند. مسجدی که کاراسونگول در آن اقامت دارد محاصره شده و به سوی آن تیراندازی میشود.کاراسونگول و ابراهیم بیلگین بیرون می روند و سعی می کنند خودشان را معرفی کنند. یگان تحت فرماندهی نوشیروان مصطفی، یکی از شخصیت های مهم اتحادیه میهنی کردستان عراق در آن زمان، کاراسنگول را دید و آن نقطه را بیشتر زیر آتش گرفت. همانطور که قبلاً اشاره کردیم،نوشیروان می پذیرد که مصطفی کاراسنگول به او شلیک کرده است و ماجرا را ساده می کند و به اطرافیان خود در آن زمان می گوید: “چه کنیم، پ.ک.ک نیز به کردها در هیلوان تیراندازی میکرد.” او بعدها در کتاب خود درباره این حادثه می نویسد.وضعیت مشکوک اصلی در خود رویداد نهفته است. چرا اوجالان که هیچ اهمیتی برای اتحاد کردها قائل نیست، نام مهمی چون کاراسونگول را به چنین منطقه تاریکی فرستاد؟ چرا اعضای اتحادیه میهنی که از نزدیک کاراسنگول را می شناختند عمدا به او شلیک کردند؟
نکته جالب این است که پ.ک.ک هیچ اقدامی برای تشییع جنازه کاراسونگول انجام نداده است. با این که سال ها در قندیل حکومت کردند، حتی یک روز هم نپرسیدند جسد این شخص کجاست؟اما جسد وی در سال ۲۰۰۲ زمانی که یکی از روستائیان حزب دمکرات کردستان که جسد را مخفی کرده بود، موضوع را در دستور کار قرار داد، که پیدا شد.