حاتمی عضو شورای اسلامی شهر ارومیه در سخنرانی پیش از دستور خود در مورد اختلافات قومی استان به سخنرانی پرداخت و گفت : در این تجارب بویژه تجارب تلخ آن همواره اختلاف افکنان که در لباس مدافعین وفداییان قومی ظاهر شده اند، قول از بین بردن و یا بیرون راندن یکی از این اقوام را به ساده اندیشان ومغفولین وگمراه شدگان تبلیغات ضد بشری خود داده اند و در این راستا دست به اعمالی زده اند که باعث شرم تاریخ این شهر و دیار شده و خسارات جانی و مالی و روحی و روانی فراوانی را به زیباترین مناطق ایران و فهیم ترین ایرانیان زدند
متن کامل سخنرانی :
ارومیه و استان آذربایجان غربی از محدود استانها وشهرستانهای ایران است که افتخارسکونت قومیتهای مختلف ایرانی از جمله آذری و کرد و ارمنی وآشوری و ….را داراست و ارومیه در این خصوص بسیار ویژه بوده بطوریکه اکثریت ساکنین آن را دو قوم اصیل و بزرگ و ایرانی کرد و آذری تشکیل میدهند،این دو قوم قرنهاست با فراز و نشیبهای تاریخی زیادی با هم زندگی کرده و تجارب تلخ و شیرین فراوانی را در طول تاریخ در این ماوای بی نظیر تجربه کرده اند؛در این تجارب بویژه تجارب تلخ آن همواره اختلاف افکنان که در لباس مدافعین وفداییان قومی ظاهر شده اند، قول از بین بردن و یا بیرون راندن یکی از این اقوام را به ساده اندیشان ومغفولین وگمراه شدگان تبلیغات ضد بشری خود داده اند و در این راستا دست به اعمالی زده اند که باعث شرم تاریخ این شهر و دیار شده و خسارات جانی و مالی و روحی و روانی فراوانی را به زیباترین مناطق ایران و فهیم ترین ایرانیان یعنی آذریها و کردها آورده و بدون هیچ نتیجه ای و حاصلی، غایله را خاتمه داده و بهره ی غیر انسانی خود را برده و به گوشه ای رفته و در کمین ایجاد فتنه ای دیگرنشسته و تاوان این بدخواهی و فتنه گری آنان را مردم فهیم و بزرگوار این شهر بویژه کردها و آذریها پرداخت نموده اند.
آنچه که قابل توجه و تأمل است ودر این مدت غیر قابل تغییر مانده و خواهد ماند زندگی کردن این اقوام بویژه کردها و آذریها در کنار همدیگر و بعنوان همسایه است،تجربه ی سالهای پر از آه وناله و پر از خسران و زیان گذشته به ما می گوید که این همسایگی تحت هیچ شرایطی از بین رفتنی و تمام شدنی نیست و زمان آن رسیده که به تمام کسانی که هنوز هم با اشکال و طرق گوناگون بدنبال شکاف و اختلاف بین این دو قوم می گردند نه بگوییم و آنان و افکار پلید و بی مایه و نتیجه ی آنان را برای همیشه به زباله دان تاریخ بیاندازیم و با قلبی سرشار از محبت و مغزی تجربه آموخته از دیروز و افکاری پرورش یافته با علم و منطق امروز و با دیدگان تیزبین به دنبال فردایی باشیم که این شهر و دیار را مأوایی پر از عشق و محبت و تفاهم برای ساکنان و مهمانان و با تعامل و مشارکت، شهری مملو از امنیت و رفاه و آسایش برای خود، فرزندان و نوادگان مان بنا سازیم .
تعجب از این است که صدای اتحاد و برادری و برابری که مفید ترین و منطقی ترین آهنگ برای ساکنیین و عامه ی مردم این شهر است، خفیف ترین و ضعیفترین نواهایی است که از تریبونها و بلندگوهای این شهر شنیده می شود؛ آنچه بزعم بنده میتواند دلیل این امر باشد این است که متولیان فعلی بلندگوها و تریبونها در این شهر یا به اهمیت موضوع پی نبرده اند و یا در اولویت بندی دچار اشتباه گشته اند. البته هستند کسانی هم که مردم و یا نظام فرصتی در اختیار آنان قرار داده ولی متاسفانه هنر و تخصصی جز شعار های پیچیده در لفافه ی احساسات و پر از خالی و گاها اختلاف برانگیز که معمولا با فریاد زنده باد نمود پیدا می کنند، هنر و تخصص دیگری ندارند و بطرق و اشکال مختلف هنوز هم بدنبال فتنه و اختلاف میگردند و مبلغ این تفکر پوچ و غیرمنطقی و غیر انسانی هستند که این شهر فقط متعلق به یک قومیت خاص است و دیگران در آن مهمان و موقت و مزاحم هستند و آنقدر این تفکر جاهلانه بر آنان مستولی شده است که حتی در تعریف و قبول بدیهی ترین حقوق انسانی دچار مشکل می باشند و اگر غیر آن باشد اینان نان خور سفره ی دشمنان این ملت و مملکت میباشند و دیر یا زود در برابر شعور مردم و انشاالله قانون باید تاوان این کینه و دشمنی را بپردازند.
زمان آن رسیده که ساکنین ارومیه بالاخص آذریها و کردها با فریادی منطقی به اینان بگویند ما دیگر فریب شعار زنده باد خالی را نخواهیم خورد اگر شعوری زندگی بخش در چنته دارید حق تریبون و فریاد کشیدن دارا خواهید بود؛ گاه آن رسیده که همه با هم فریاد بزنیم، سالها و قرنها تجربه ما و جهان ثابت کرده زندگی بخشی، در تعامل و تفاهم و مشارکت است نه در اختلاف و شکاف و کینه و دشمنی؛آری امروز آرامش و آسایش و رفاه ما در گرو با هم و در کنار هم و برای هم بودن است نه در تقابل و تضاد؛ وقت آن رسیده است که مردم بزرگ و فهیم ارومیه بویژه آذری و کرد بدانند که خسارت اصلی و تاوان اختلاف افکنی را متاسفانه آنان می پردازند و در عوض اختلاف افکنان که فقط آنها را بعنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود میدانند در سایه این اختلاف افکنی به نان و نامی که میخواهند میرسند.زمان آن رسیده که مردم فهیم و بزرگ ارومیه بجای ایجاد فرصت برای اختلاف افکنان ، آنان را تحویل بیمارستانهای روانی کنند تا با تغییراتی در مغز مریض و توهم زای آنان بتوان آنها را به جامعه راه داد.
کسانی که در محافل و مجالس بقول خودشان خودی له جمع حاضر و قوم منتسب به آنان و علیه قوم دیگری فتنه گری میکنند و بذر کینه و دشمنی میکارند بدانند و بدانیم که بزرگترین دشمن آن محفل و قومیتش،خود آنانند و اگر هم خود را دلسوز و دوست بپندارند، باید ایمان داشته باشیم و داشته باشند که دوستان نادانند و در صورت دادن فرصت به آنان ، آرامش و آسایش و رفاه ما و شما را با سنگ نادانی و جهالت له و لورده خواهند کرد.
البته اینکه از نژادی باشیم و تعلق خاصی نسبت به نژاد و قوم و فرهنگ و زبان خود داشته باشیم،اعتقاد و باوری با ارزش و محترم است و اگر این علاقه و تعلق خاطر دارای دلایل و علل منطقی و درست باشد و تعصبی و کور کورانه نباشد باید افکار،رفتار و کردارمان بر طریقی باشند که دیگران از نژاد و فرهنگ غیر نیز به ما و نژاد و فرهنگ ما احترام و ارزش قائل شوند و این امر زمانی محقق میگردد که ما نیز مقابل به مثل کنیم.
زمان آن رسیده است که بجای تحریک و تهییج این تعلقات قومی و تبدیل آن به کینه و دشنه و دشمنی علیه دیگران با مدیریت صحیح و علم مدار آن را تبدیل به تلاش و کوشش برای آبادانی شهر و دیارمان و مهر بیشتر به هموطن و تمام انسانیت و محبت بین همشهریان بکنیم.
در عجبم مگر میشود بدون شناختن و درک و قبول وضعیت موجود به وضعیت مطلوب رسید؟!؛
واقعیت موجود این است که اقوام مختلفی در این شهر زندگی میکنند که اکثریت آن را آذریها و کردها تشکیل میدهند آیا ممکن است بدون قبول این حقیقت بتوان برای رسیدن به اهداف عالیه برنامه ریزی کرد؟! آیا میشود بدون آشنایی و احترام به فرهنگ و اعتقادات این اقوام کار فرهنگی و فرهنگ سازی کرد؟! آیا تبدیل شهرنشینان به شهروندانی اخلاق مدار و دارای اخلاق شهروندی والا و با ارزش بدون قبول و احترام و تعامل با آنان و فرهنگ و باورشان ممکن است؟! آیا امنیت و توسعه بدون مشارکت آگاهانه و فعال شهروندان دستیافتنی است؟! و آیا مشارکت بدون جلب اعتماد و رضایت آنان عملی است؟! و آیا جلب اعتماد و رضایت شهروندان بدون احترام و ارزش نهادن به آنان و فرهنگ و باور و زبان و هویت آنان و اجتناب از هرگونه تبعیض در افکار و برخوردمان و دوری از هرگونه بی عدالتی در تقسیم تصمیمات و امکانات، امکان پذیر است؟! و اینان الفبای توسعه خواهی و ترقی خواهیست و هر کس آن را نداند و قبول نکند،لازم است به کلاس اکابر راهنمایی شود تا از قافله ی مبتیدیان عقل و شعور عقب نماند.
در نهایت لازم است به اختلاف افکنان بگوییم آنچه شما می پندارید و می گویید توهمی است که از افکار پریشان و مغز مریضتان نشأت می گیرد و بجز تباهی و نابودی و خسران برای ما سودی نخواهد داشت و آنچه که ما را به آسایش و رفاه و انسانیت می رساند برادری و برابری و اتحاد و تعامل ما شهروندان ارومیه بویژه آذریها وکردها با تمام تفاوتهای موجود فرهنگی میباشد؛ باید به آنان بفهمانیم که همین افکار خصمانه و پلید است که ارومیه را با وجودی که ملیاردری بالقوه است گدایی بالفعل کرده که زنان و مردان و دختران و پسران آن تاوان این ندانمکاری شما را میدهند، چون شما هیچوقت نخواستید و نگذاشتید تا این شهر و شهروندانش به دارایی عظیم خود پی ببرند و از آن بهره جویند.