پیشگفتار
تحولات ژئوپلیتیکی در منطقه غرب آسیا همواره با پیچیدگیها و پیامدهای متعددی همراه بوده است. یکی از مهمترین رخدادهای اخیر در این بستر، انتشار خبرهایی مبنی بر انحلال احتمالی گروه کارگران کردستان (پ.ک.ک) و بازتابهای آن در سطح منطقهای و فرامنطقهای است. این مسئله، با توجه به نقش تاریخی و فراملی این گروه در تحولات امنیتی، سیاسی و اجتماعی چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و سوریه، مستلزم بررسی دقیق و چندبعدی است.
در همین راستا، اندیشکده مرصاد با بهرهگیری از ظرفیت کارشناسان تخصصی خود در میزهای ترکیه، عراق، سوریه و گروههای کردی، اقدام به برگزاری نشستی تحلیلی برای بررسی پیامدهای احتمالی انحلال پ.ک.ک و تأثیرات آن بر ساختارهای امنیتی، سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک منطقه نمود. این نشست با مشارکت مستقیم و مجازی کارشناسان برجستهای برگزار شد که هر یک با تمرکز بر ابعاد خاصی از این موضوع، دیدگاهها، تحلیلها و سناریوهای پیشرو را مورد بررسی قرار دادند.
آنچه پیش روی شماست، حاصل گردآوری، تدوین و ویرایش محتوای ارائهشده در این نشست تخصصی است. امید است این گزارش بتواند برای پژوهشگران، سیاستگذاران و فعالان حوزه مطالعات راهبردی، بستری مؤثر برای شناخت دقیقتر تحولات جاری و آیندهپژوهی معادلات منطقهای فراهم آورد.
اندیشکده مطالعات راهبردی مرصاد
اردیبهشت ۱۴۰۴
حمید عظیمی – دبیر نشست
این نشست با محوریت بررسی پیامدهای انحلال گروه پ.ک.ک و تأثیر آن بر شاخههای نظامی و سیاسی این گروه در کشورهای ترکیه، عراق، سوریه و ایران برگزار شده است. در این جلسه، جمعی از کارشناسان میزهای منطقهای اندیشکده حضور دارند که هر یک از منظر حوزه تخصصی خود به تحلیل موضوع میپردازند.
ابتدای نشست با مقدمهای آغاز شد که به ارتباط این مسئله با شاخههای داخلی پ.ک.ک در ایران و وضعیت کردهای این کشور اشاره داشت. به همین منظور، مقرر شده است که در این جلسه، موضوعات به تفکیک جغرافیایی توسط کارشناسان مربوطه بررسی شود.
حاضران در نشست:
آقای ابوالفضل اجلی، کارشناس میز ترکیه و قفقاز اندیشکده، برای بررسی تأثیر انحلال پ.ک.ک بر شاخه سیاسی آن در ترکیه، بهویژه حزب دموکراتیک خلقها (HDP) که بهطور غیررسمی بهعنوان بازوی سیاسی پ.ک.ک در ترکیه شناخته میشود.
آقای شهاب نورانی، کارشناس میز عراق، که تحلیل پیامدهای این اتفاق را بر وضعیت سیاسی و امنیتی اقلیم کردستان و ارتباط پ.ک.ک با احزاب سلیمانیه و اربیل بر عهده دارد.
آقای معصومی، در اتصال آنلاین، قرار است به بررسی پیامدهای انحلال پ.ک.ک بر «قسد» (نیروهای دموکراتیک سوریه) و وضعیت شمال شرق سوریه و مناطق تحت نفوذ آن بپردازند.
آقای محسن امینی، کارشناس میز کردی اندیشکده، که به بررسی تأثیر این مسئله بر پژاک و احزاب کردی داخل ایران خصوصا پژاک خواهد پرداخت.
در نهایت نیز قرار است یک جمعبندی کلی نسبت به این تحول و تأثیر آن بر سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در قبال پرونده کردی صورت گیرد.
شهاب نورانی – کارشناس میز عراق
بسمالله الرحمن الرحیم. عرض سلام دارم خدمت همه دوستان حاضر در نشست. موضوع محوری که به من سپرده شده، بررسی تأثیر انحلال احتمالی پ.ک.ک بر وضعیت عراق است. این بررسی را میتوان در دو سطح دنبال کرد: یکی سطح دولت فدرال عراق و دیگری سطح اقلیم کردستان.
در سطح دولت فدرال، نگاه احزاب شیعه نسبت به این تحول قابل توجه است. عمده تمرکز آنها بر ضرورت تسریع در خروج نیروهای نظامی ترکیه از خاک عراق است. استدلال این است که ترکیه به بهانه مبارزه با پ.ک.ک در شمال عراق حضور نظامی پیدا کرده و حال که پ.ک.ک قصد انحلال دارد، این بهانه عملاً از بین رفته است.
البته این موضوع ساده نیست. فرآیند انحلال، سازوکار و زمانبندی مشخصی ندارد و نگرانیهایی وجود دارد مبنی بر اینکه شاید ساختار جدیدی از دل پ.ک.ک بیرون بیاید که ماهیت مشابهی داشته باشد. همچنین مشخص نیست که این انحلال دقیقاً تا چه حد جدی و پایبند به دستورهای عبدالله اوجالان خواهد بود.
از سوی دیگر، موضوع سنجار نیز بسیار حساس است. در سال ۲۰۲۰، توافقی موسوم به «توافق سنجار» میان دولت فدرال عراق و اقلیم کردستان به امضا رسید که ترکیه نیز از آن حمایت کرد. هدف این توافق خروج همه نیروهای غیردولتی از سنجار بود، بهجز ارتش عراق و نیروهای پلیس محلی.
ترکیه معتقد است که نیروهای پ.ک.ک هنوز در منطقه سنجار حضور دارند. در مقابل، گروههایی مانند «حشد الایزدی» یا «یگانهای مقاومت سنجار» که عمدتاً ایزدی هستند، از نظر ترکیه شاخهای از پ.ک.ک محسوب میشوند، ولی دولت فدرال عراق، بهویژه الحشد الشعبی، این نیروها را بخشی از ساختار خود میدانند. همین اختلاف نظر میتواند بهانهای برای ادامه حضور ترکیه در خاک عراق باشد.
در کوتاهمدت، بعید است ترکیه از شمال عراق عقبنشینی کند، اما در بلندمدت مسئله سنجار و سرنوشت نیروهای وابسته به پ.ک.ک در این منطقه نقش تعیینکنندهای خواهد داشت.
در سطح اقلیم کردستان نیز چند نکته قابل توجه است:
آسیبهای ناشی از حضور نظامی ترکیه و پ.ک.ک: حضور این نیروها موجب شده مناطق زیادی در شمال اقلیم، بهویژه در استان دهوک، خالی از سکنه شوند. طبق برخی آمارها، حدود ۶۰۰ روستا در اقلیم کردستان تخلیه شدهاند که ۴۰۰ مورد از آنها در استان دهوک واقع شدهاند. این امر مانعی جدی در مسیر سرمایهگذاری و بازسازی در منطقه بهشمار میرود.
تأثیرات اقتصادی و عمرانی: وضعیت امنیتی ناشی از درگیری پ.ک.ک و ترکیه، مانع جذب سرمایهگذاری خارجی در اقلیم شده و روند توسعه را مختل کرده است.
روابط پیچیده پ.ک.ک با احزاب محلی: پ.ک.ک با برخی احزاب در سلیمانیه و گروههایی در مناطق مرزی روابط خاصی دارد که باعث شکلگیری تعارضاتی میان این احزاب و حزب دموکرات کردستان (KDP) شده است. در نتیجه، هرگونه تغییر در ساختار پ.ک.ک میتواند موازنه قدرت داخلی در اقلیم را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
یکی از مهمترین چالشها در فضای اقلیم کردستان، تعیین سرنوشت نیروهای وابسته به پ.ک.ک پس از انحلال این گروه است. سؤالات کلیدی در این زمینه عبارتاند از:
آیا این نیروها در اقلیم خواهند ماند؟
آیا به مکان دیگری منتقل خواهند شد؟
آیا در کمپهایی مشابه وضعیت گروههای مسلح ایرانی مخالف جمهوری اسلامی در اقلیم مستقر خواهند شد؟
این مسئله از نظر امنیت داخلی اقلیم، روابط با دولت مرکزی عراق و همچنین مناسبات با ترکیه اهمیت دارد.
۲. مناسبات احزاب اقلیم با پ.ک.ک و ترکیه
در داخل اقلیم کردستان، مناسبات دو حزب اصلی یعنی حزب دموکرات کردستان (KDP) و اتحادیه میهنی کردستان (PUK) با پ.ک.ک متفاوت و بعضاً متضاد است:
حزب دموکرات کردستان روابط پرتنش و بعضاً متقابل با پ.ک.ک دارد، اما در عین حال روابط نسبتاً خوبی با ترکیه برقرار کرده است.
اتحادیه میهنی کردستان برعکس، روابط بسیار نزدیکی با پ.ک.ک دارد ولی روابطش با ترکیه تیره و متشنج است. یکی از نشانههای این تنش، ممنوعیت پرواز بین سلیمانیه (پایگاه سنتی اتحادیه میهنی) و ترکیه در دو سال اخیر است.
بر این اساس، اگر قرار باشد برای تعیین تکلیف وضعیت نیروهای پ.ک.ک پس از انحلال گفتوگویی شکل گیرد، به نظر میرسد نیاز به هماهنگی و همکاری جدی میان این دو حزب وجود خواهد داشت.
۳. تأثیر پ.ک.ک بر پروژه راه توسعه عراق
پروژه «راه توسعه» عراق (راهآهن و مسیر ترانزیتی که عراق را به ترکیه و اروپا متصل میکند) یکی دیگر از مسائلی است که تحت تأثیر حضور پ.ک.ک در شمال عراق قرار گرفته است. دولت فدرال عراق در طراحی مسیر این پروژه تلاش کرده تا آن را به حداقل از مناطق کردنشین عبور دهد؛ تنها حدود ۱۵ کیلومتر از این مسیر از داخل اقلیم و آن هم از دهوک عبور میکند.
این اقدام دو دلیل عمده دارد:
از یک سو، جلوگیری از اعمال نفوذ و باجخواهی سیاسی اقلیم.
از سوی دیگر، نگرانیهای امنیتی ناشی از حضور پ.ک.ک در مناطق کردنشین.
اگر پ.ک.ک واقعاً منحل شود و حضور مسلحانهاش در اقلیم پایان یابد، ممکن است موقعیت اقلیم کردستان برای مشارکت فعالتر در پروژه راه توسعه بهبود یابد و درخواستهایی برای گسترش مسیر در این مناطق مطرح شود.
۴. مسئله حاکمیت و نفوذ ترکیه در عراق
در سطح دولت فدرال نیز، یکی از مسائل مهم مسئله حاکمیت ملی و خروج نیروهای خارجی، بهویژه نیروهای ترکیهای از خاک عراق است. هرچند حاکمیت دولت مرکزی در اقلیم کردستان محدود است، اما مطالبه خروج نیروهای خارجی از خاک کشور یک خواست ملی است.
با این حال، حتی اگر ترکیه ناچار به خروج نظامی شود، این احتمال وجود دارد که مدلی از «بومیسازی نفوذ» را در مناطق شمالی عراق اجرا کند. شواهدی وجود دارد که ترکیه از سال ۲۰۱۶ بهصورت غیررسمی و در سالهای اخیر به شکل علنیتر، تلاش کرده گروههایی شبهنظامی وابسته به خود را در مناطق مختلف، بهویژه استان نینوا و شهر کرکوک، مستقر کند.
این نیروها به دو دسته قابل تفکیکاند:
نیروهایی در استان نینوا که تحت حمایت افراد و گروههایی مانند «اثیل نجیفی» قرار دارند و از نظر مالی و تسلیحاتی توسط ترکیه پشتیبانی میشوند.
نیروهای ترکمان کرکوک که دارای پیوندهای قومی، سیاسی و ایدئولوژیک با ترکیه هستند.
بر این اساس، حتی در صورت خروج مستقیم ترکیه، نفوذ غیرمستقیم آن از طریق نیروهای بومیشده و نهادهای محلی ممکن است ادامه یابد.
یکی از چالشهای اصلی در بررسی تأثیر انحلال پ.ک.ک بر عراق، نبود یک شاخه رسمی عراقی برای پ.ک.ک است. برخلاف ترکیه، سوریه یا حتی ایران (با وجود پژاک)، در عراق سازمانی تحت عنوان «شاخه عراقی پ.ک.ک» بهصورت رسمی وجود ندارد.
اما این به معنای بیتأثیری انحلال پ.ک.ک بر عراق نیست. چراکه بسیاری از نیروهای این گروه در کوهستانها و مناطق مرزی اقلیم کردستان مستقر هستند و حضور آنها در این فضا، چه به عنوان نیروهای مهاجر از ترکیه و چه به عنوان بازیگران بومی، پیامدهای مستقیمی برای معادلات امنیتی، سیاسی و حتی اقتصادی اقلیم و دولت مرکزی دارد.
در نتیجه، بحث بر سر این است که آیا باید این نیروها را صرفاً پناهندگان و مهاجران کرد اهل ترکیه دانست یا اینکه با توجه به سابقه، حضور مستمر و ارتباط با جامعه محلی، آنها به عنوان یک بازیگر بومی و شبهسازمانیافته در عراق نیز قابل تحلیل هستند؟ این پرسش میتواند مسیر تحلیلهای بعدی درباره پیامدهای انحلال پ.ک.ک در عراق را روشنتر کند.
اگر بخواهیم وضعیت قبل از ۲۰۱۴ را در نظر بگیریم، مخصوصاً قبل از ورود داعش، خیلی از نیروهایی که در منطقه حضور داشتند، اصالت ترکی داشتند؛ یعنی کردهای ترکیه بودند. اما از بعد از ورود داعش، خصوصاً ماجرای سنجار که پیشمرگهها عملاً عقبنشینی کردند و پ.ک.ک وارد شد، وضعیت پیچیدهتر شد. بعداً هم که نیروهای دولتی عراق، بهویژه حشد الشعبی، وارد شدند، ترکیب نیروها عوض شد.
از آن موقع، هم پ.ک.ک بهطور مستقیم آنجا حضور پیدا کرد و هم نیروهای محلی ایزدی که در قالب پ.ک.ک فعالیت میکردند. اینجا ترکیه یک ادعایی دارد که میگوید این نیروهای ایزدی در واقع پ.ک.ک نیستند بلکه از محلیها هستند، اما ترکیه آنها را هم بهنوعی جزو پ.ک.ک محسوب میکند.
حالا شما اشاره کردید که آیا ما اصلاً شاخهای از پ.ک.ک در عراق داریم که سازماندهی مستقل عراقی داشته باشد؟ واقعیتش این است که نه، به آن معنا که بگوییم یک پ.ک.کِ عراقی داریم نه؛ مگر در حد تشکیلاتهای محلی محدود. ولی از بعد ۲۰۱۴، بهویژه بعد از وقایع سنجار، یک ادبیاتی شکل گرفت در مورد «پ.ک.کِ عراقی» که همان نیروهای سنجاری هستند که ترکیه ادعا میکند زیر پرچم پ.ک.ک هستند.
از طرف دیگر، دولت عراق هم میگوید خیلی از اینها الان عضو رسمی حشد هستند؛ یعنی ایزدیهای کرد که عضو حشد الشعبی شدهاند. پس از آن مقطع به بعد، وضعیت دیگر دوگانه شد. تا قبلش بیشتر نیروها کردهای ترکیه بودند، شاید عضوگیری محدودی هم از محلیها بوده باشد ولی سازمانیافته نه.
در مورد اینکه آیا توافقی بین حزب دموکرات کردستان و پ.ک.ک وجود دارد که پ.ک.ک در مناطق اقلیم عضوگیری نکند، باید بگویم که رابطه بین این دو کاملاً پرتنش و مبهم است. نمیشود گفت توافق رسمی وجود دارد، ولی قطع ارتباط کامل هم نیست. حزب دموکرات اساساً فعالیتهای پ.ک.ک را مخرب میداند، میگوید این اقدامات باعث آواره شدن مردم و فلج شدن زندگی عادی شدهاند. به همین خاطر، خواهان پایان این وضعیت و رسیدن به یک راهحل سیاسی با ترکیه است.
قاعدتاً هم حزب دموکرات راضی نیست که پ.ک.ک در بین کردهای عراق عضوگیری کند. اما اینکه پ.ک.ک به این پایبند باشد، ظاهراً اینطور نبوده است. پ.ک.ک تا حد زیادی مسیر خودش را رفته است.
در واقع، از بیرون که نگاه میکنیم، بهنظر میرسد پ.ک.ک توانسته است عضوگیری محلی هم داشته باشد؛ بدون هماهنگی با حزب دموکرات. البته اینهم بگوییم که پ.ک.ک یک سطحی از اعتبار بین جامعه کردی دارد، احترام و نفوذی دارد که شاید برایش نیازی به رضایت رسمی حزب دموکرات هم نبوده باشد.
یک نکته مهم این است که شاید یکی از دلایلی که حزب دموکرات وارد رویارویی نظامی گسترده با پ.ک.ک نمیشود، همین نگرانی از خدشه به جایگاهش در افکار عمومی کردی باشد. اینهم خودش یک موضوع مهم است که باید روی آن دقیقتر کار شود: جایگاه اجتماعی پ.ک.ک بین جامعه کردی عراق.
حالا برگردم به بحث اصلی جلسه که آینده حضور نظامی ترکیه در عراق بود. این موضوع کلیدیترین چالش بعد از انحلال پ.ک.ک است. بومیسازی نفوذ ترکیه که قبلاً هم اشاره کردم، نشان میدهد که حتی اگر نیروهای ترکیه از خاک عراق بروند، ممکن است ترکیه همچنان از طریق نیروهای نیابتی نفوذ نظامی خودش را حفظ کند. مثلاً نیروهای ترکمانی در کرکوک یا نیروهایی در نینوا که از طرف اثیل نجیفی حمایت میشوند.
یکی از سؤالاتی که اینجا مطرح میشود این است که خب این نیروهای وابسته به ترکیه، عمدتاً در مناطقی مثل کرکوک و نینوا حضور دارند، نه در دهوک یا شمال کردستان عراق که ترکیه در آنجا مستقیماً حضور نظامی دارد. پس چطور میخواهیم بگوییم که این نیروها جایگزین آن حضور نظامی مستقیم میشوند؟
جواب این است که بحث، فقط حضور در شمال نیست؛ بلکه اصل موضوع، نقض حاکمیت عراق از هر شکلی هست؛ چه بهصورت استقرار زمینی چه از طریق نفوذ در ساختارهای محلی. ضمن اینکه ترکیه حتی در مناطقی مثل سنجار و نینوا، حملات هوایی داشته، پس خروج فیزیکی نیروها بهتنهایی پایان نفوذ نیست.
در نهایت، میتونیم جمعبندی کنیم که برای دولت فدرال عراق، بهویژه شیعیان، موضوع اصلی، پایان دادن به حضور نظامی ترکیه در هر شکلیاش هست؛ چه حضور مستقیم و چه از طریق نیروهای نیابتی. ولی برای اقلیم کردستان، بیشتر تمرکز روی پیامدهای اقتصادی و عمرانی این وضعیت، و همچنین تعیین تکلیف آینده نیروهای پ.ک.ک در خاک اقلیم هست.
پرسش: حالا به لحاظ سیاستگذاری، در این شرایط توصیهای هم دارید که بخواهیم به آن بپردازیم یا خیر؟
پاسخ: در این شرایط، بهاصطلاح یکی از مسائل مهم این است که تلاش شود موضوع عقبنشینی احتمالی ترکیه، تا حد امکان به مسئله سنجار گره نخورد. برای تحقق این هدف، شاید لازم باشد برخی ملاحظات و توصیهها در نظر گرفته شود. این موضوع الزاماً مستقیماً به ایران مربوط نمیشود، اما برای محور مقاومت، خصوصاً نیروهای همسو با ایران نظیر الحشد الشعبی، حائز اهمیت است.
یعنی زمانی که ترکیه عقبنشینی میکند، نباید بهگونهای جلوه داده شود که کردهای عضو الحشد الشعبی نیز مجبور به ترک منطقه شوند؛ یا ارتش عراق جایگزین این نیروها شود. بنابراین، از نظر سیاستگذاری عراقی، لازم است ترتیبی اتخاذ شود که حضور نظامی ترکیه به شکل جدید یا غیرمستقیم ادامه پیدا نکند.
پرسش: روابط گروههای شیعه، بهویژه در درون الحشد، با نیروهایی که ترکیه آنها را وابسته به پ.ک.ک میداند، چگونه است؟ مثلاً با کتائب؟
پاسخ: همانطور که عرض شد، برخی روابط بین اعضای محلی ایزدی که ترکیه مدعی است وابسته به پ.ک.ک هستند، با گروههای شیعه در قالب الحشد الشعبی برقرار است. این نیروها اغلب در قالب یگانهای ایزدی در ساختار حشد تعریف شدهاند. از منظر ترکیه، این نیروها شاخههایی از پ.ک.ک به شمار میروند، اما از منظر رسمی دولت عراق و بسیاری از احزاب شیعه، این افراد نیروهای محلی محسوب میشوند.
دولت فدرال عراق نیز از منظر رسمی، موضعش مخالفت با حضور پ.ک.ک در خاک عراق است و خواهان خروج کامل آنها است تا ترکیه بهانهای برای ادامه حضور نظامی خود نداشته باشد.
پرسش: یعنی حشد هم خواستار خروج پ.ک.ک است؟
پاسخ: بله. موضع رسمی حشد الشعبی هم مخالفت با پ.ک.ک است. آن دسته از نیروهایی هم که ترکیه مدعی است وابسته به پ.ک.ک هستند، از طرف حشد یا دولت عراق به عنوان نیروهای محلی معرفی میشوند، نه اعضای پ.ک.ک. ضمناً دولت عراق هم پ.ک.ک را به عنوان یک گروه ممنوعه معرفی کرده، گرچه آن را گروه تروریستی ننامیده است.
پرسش: چرا عراق پ.ک.ک را گروه تروریستی اعلام نکرده، در حالی که اتحادیه اروپا و آمریکا چنین کردهاند؟
پاسخ: همین که آن را «ممنوعه» اعلام کرده، خود دارای پیامدهایی بوده که برخی ناظران آن را منفی تلقی میکنندد. زیرا این اقدام میتواند زمینه را برای اقدامات نظامی ترکیه فراهمتر کند. اگر عراق هم رسماً پ.ک.ک را تروریستی اعلام کند، دست ترکیه برای اقدامات نظامی بازتر خواهد شد. علاوه بر این، ملاحظات سیاسی داخلی، بهویژه روابط پنهان یا غیررسمی میان برخی نیروهای حشد و عناصر پ.ک.ک، باعث شده در این زمینه با احتیاط بیشتری عمل شود.
پرسش: فرض کنیم پ.ک.ک رسماً خود را منحل کند. در این صورت آیا باز هم قرارداد ۴۰ کیلومتری میان ترکیه و عراق اجازه ورود به ترکیه میدهد؟
پاسخ: اینجا چند نکته مهم مطرح است. اول اینکه بله، ترکیه استناد میکند به توافقی که در دوران صدام امضا شده بود و براساس آن تا عمق ۴۰ کیلومتری خاک عراق اجازه عملیات تعقیب دارد. اما از سوی عراق، این توافق مورد مناقشه است. عراق معتقد است این توافق نه در حد یک معاهده رسمی، بلکه صرفاً یک صورتجلسه یا تفاهمنامه موقت بوده که تنها یک سال اعتبار داشته و حداکثر تا عمق ۵ کیلومتری اجازه ورود داده است، نه ۴۰ کیلومتر.
این اختلاف برداشتها، خود یکی از چالشهای مهم در روابط امنیتی دو کشور است. عراق معتقد است ترکیه مشروعیت حقوقی لازم برای عملیات در عمق خاک عراق را ندارد و این اقدامات بر مبنای استناد نادرست به یک توافق منقضیشده انجام میشود.
در نهایت، میتوان گفت مسئله حضور نظامی ترکیه در عراق، از منظر شیعیان عراق، دولت فدرال و محور مقاومت، یک مسئله حاکمیتی و امنیتی مهم است که باید حلوفصل شود. برای اقلیم کردستان نیز، موضوع عمدتاً جنبه اقتصادی و عمرانی دارد، و البته بحث سرنوشت عناصر پ.ک.ک که اکنون یا در حال انحلال هستند یا باید تعیین تکلیف شوند، اهمیت دارد. شاید در افق آینده، بحث امضای یک معاهده امنیتی راهبردیتر میان بغداد و آنکارا ضروری شود؛ معاهدهای که بتواند چارچوب قانونی و روشنی برای وضعیت مرزی و امنیتی، متناسب با تحولات جدید، ارائه دهد.
پرسش: آیا این فرضیه را وارد میدانید که کاهش تنش میان دولت ترکیه و پ.ک.ک، منجر شود به اینکه پ.ک.ک بخواهد نقش بیشتری در معادلات شمال عراق ایفا کند؟ چون به هر حال یکی از دلایلی که پیشتر به آن اشاره کردید، یعنی مراعات پ.ک.ک نسبت به احزاب عراقی همسو با خودش، این بود که درگیری اصلیاش با دولت ترکیه است. حال اگر این درگیری کاهش پیدا کند و پ.ک.ک بخواهد بهجای یک گروه اپوزیسیون مسلح، بهعنوان یک بازیگر سیاسی رسمی در ترکیه مطرح شود، آیا ممکن است تلاش کند در فضای اقلیم کردستان عراق نیز نقش سیاسی ایفا کند و برای مثال، دو حزب اصلی را به چالش بکشد و سهمی از قدرت محلی در کردستان عراق مطالبه کند؟
پاسخ: این فرضیه به چند عامل بستگی دارد. اولاً، همانطور که اشاره شد، پ.ک.ک تاکنون تا حدودی رعایت کرده که در تعارض مستقیم با احزاب حاکم اقلیم قرار نگیرد. بخشی از این رعایت بهدلیل آن است که هنوز جایگاه پ.ک.ک در خود کردستان عراق محل بحث و مناقشه است. برخی از مردم نسبت به فعالیتهای آن نگاه مثبتی دارند و آن را در چارچوب مبارزه استقلالطلبانه یا عدالتخواهانه میبینند. اما گروهی دیگر هم معتقدند که پ.ک.ک صرفاً باعث آوارگی و بحران در منطقه شده است.
ثانیاً، نباید فراموش کرد که نفوذ احزاب اصلی، یعنی حزب دموکرات کردستان و اتحادیه میهنی، ریشهدار و تاریخی است. بسیاری از نیروهای وابسته به پ.ک.ک در کردستان عراق، اصالت عراقی ندارند یا سابقه چندانی در ساختار اجتماعی منطقه ندارند. اگرچه در مناطقی نظیر سنجار یا نوار مرزی موفق به عضوگیری شدهاند، اما این عضوگیریها عمدتاً در سایه ادبیات آرمانگرایانه و در بستر تقابل با ترکیه صورت گرفته است.
هنگامی که یک جریان بخواهد وارد رقابت سیاسی داخلی شود، دیگر آرمانگرایی صرف کفایت نمیکند و بحث ریشهداشتن و اصالت محلی مطرح میشود. ما پیشتر تجربه جریانات ثالث را در اقلیم داشتهایم. برای مثال، جنبش گوران یا «تغییر» در مقطعی توانست حزب اتحادیه میهنی را به چالش بکشد، اما در ادامه بهشدت افول کرد. در انتخابات اخیر، بهزحمت چند کرسی کسب کرد یا شاید حتی هیچکدام. همچنین جنبش «نسل نو» به رهبری خانواده عبدالواحد نیز ظهور کرده که اگرچه پیشرفتهایی داشته، اما هنوز نمیتوان درباره آینده آن قضاوت قطعی کرد. انتخابات آتی مجلس عراق برای آن یک آزمون مهم خواهد بود.
بنابراین، اگر پ.ک.ک بخواهد وارد رقابت سیاسی اقلیم شود، چالشهای مضاعفی دارد. مسئله اعطای تابعیت به عناصر آن نیز مطرح است. اگر یکی از دو حزب اصلی به این عناصر تابعیت دهد، ممکن است این افراد بخشی از پایگاه رأیدهی آن حزب شوند. چنین اتفاقی برای برخی عناصر کردی غیرعراقی در گذشته رخ داده و به پایگاه اجتماعی برخی احزاب بدل شدهاند.
اشکال آقای عظیمی: البته یک نکته کلیدی را باید در نظر گرفت: پ.ک.ک را نمیتوان صرفاً بهعنوان یک «جریان ثالث» در فضای سیاسی اقلیم کردستان طبقهبندی کرد. برخلاف جریانهایی مانند گوران یا نسل نو که مبتنی بر ایدههای سلبی و در راستای شکستن انحصار دو حزب سنتی فعالیت میکنندد، پ.ک.ک یک سازمان ایدئولوژیک با گفتمان منسجم است که فعالیت آن فراتر از چارچوبهای ملی تعریف میشود.
پ.ک.ک نه فقط یک گروه محلی، بلکه یک بازیگر فراملی است. به همین دلیل، نمیتوان آن را بهراحتی در دستهبندیهای سیاسی درونکشوری عراق گنجاند. ایدئولوژی آن بهگونهای است که مرزهای جغرافیایی را به چالش میکشد و با تکیه بر گفتمان مبارزه فراتر از ملیتهای رسمی، در میان اقوام کرد در ترکیه، سوریه، عراق و حتی ایران پایگاه دارد.
در نتیجه، اگر قرار باشد پ.ک.ک وارد رقابت سیاسی شود، این ورود با تفاوتهای ماهوی همراه خواهد بود. پ.ک.ک برخلاف احزاب سنتی اقلیم یا جریانهای اصلاحطلب داخلی، نقش و تأثیری ایفا خواهد کرد که میتواند در سطح منطقهای بازتاب داشته باشد. بنابراین تحلیل سناریوهای آینده پ.ک.ک، مستلزم آن است که از سطح صرفاً محلی فراتر برویم و آن را در چارچوب تحولات ژئوپلیتیکی منطقه غرب آسیا و منازعه دولت-ملت در خاورمیانه ارزیابی کنیم.
پاسخ آقای نورانی: فرمایش شما درست است. اما باید به این نکته نیز توجه کنیم که اگر بخواهیم برای رشد فعالیتهای پ.ک.ک در عراق یک بازه زمانی مشخص کنیم، شاید بتوان گفت که این رشد عمدتاً از دهه ۸۰ و بهویژه اوایل دهه ۹۰ شمسی آغاز شد؛ زمانی که سه استان کردنشین عراق عملاً از حاکمیت مرکزی جدا شدند. در آن دوره، فضای مناسبی برای فعالیت پ.ک.ک فراهم شد. اما باید توجه کنیم که دو حزب اصلی اقلیم کردستان، بهویژه حزب دموکرات کردستان، از دهه ۷۰ شمسی و حتی پیش از انقلاب اسلامی ایران، ریشهدار بودهاند و حضور تاریخی و عمیقی در منطقه داشتهاند.
بنابراین، اگرچه پ.ک.ک یک ایدئولوژی منسجم و فراملی دارد، اما سؤال اینجاست که آیا این ایدئولوژی قابلیت انطباق با فضای اجتماعی و سیاسی عراق و اقلیم کردستان را دارد؟ این موضوعیست که باید مورد بررسی قرار گیرد.
درواقع به نظر بنده، باید هر دو بُعد را در نظر گرفت: هم بُعد ایدئولوژیک و فراملی پ.ک.ک که شما اشاره کردید، و هم اقتضائات بومی و محلی عراق. حتی میتوان سناریویی را در نظر گرفت که در صورت تداوم عملکرد ضعیف دو حزب اصلی اقلیم و افزایش نارضایتی عمومی، اگر پ.ک.ک بتواند یک گفتمان جدید و منطبق بر وضعیت خاص کردهای عراق ارائه دهد، برآمده از سابقه مبارزاتی و تجربه سیاسی خود، شاید بتواند در جذب هوادار موفق عمل کند و بهتدریج نقشی سیاسیتر در اقلیم ایفا نماید.
محسن امینی – کارشناس میز کردی
مایلم در ادامه بحث به وضعیت شاخه ایرانی پ.ک.ک، یعنی پژاک، بپردازم و بررسی کنیم که پس از تحولات اخیر پیرامون پ.ک.ک، پژاک با چه چالشهایی مواجه شده و این تحولات چه پیامدهایی برای جمهوری اسلامی ایران دارد.
در یک ارزیابی کلی، میتوان گفت که وضعیت پژاک روندی نزولی داشته و اگر بخواهیم از منظر حاکمیتی نگاه کنیم، این روند در مجموع به سود ایران تمام شده است. البته چالشهایی نیز همچنان وجود دارد که باید به آنها پرداخت.
پژاک حدود ۲۰ سال است که فعالیت دارد و هدف اصلیاش عضوگیری از استانهای کردنشین ایران بوده است. اما نکتهای که باید دقیقتر بررسی شود، این است که وقتی از «کردهای ایران» صحبت میکنیم، نمیتوانیم آنها را یکدست و یککاسه فرض کنیم؛ برخلاف کردهای ترکیه یا حتی کردهای عراق که انسجام نسبی هویتی و سیاسی دارند، کردهای ایران تنوع بالایی از نظر مذهبی، زبانی و گرایشهای سیاسی دارند.
بهطور خاص، پژاک علاقهمند بود که تمرکز بیشتری بر کردهای مناطق جنوبیتر مانند ایلام و کرمانشاه داشته باشد. چرا؟ چون یکی از تمایزهای اصلی در کردستان ایران، دو حوزهی مذهبی و زبانی است. کردهای ایلام و کرمانشاه عمدتاً شیعهمذهب هستند و لهجههای کردی آنها نیز تفاوت قابلتوجهی با کردی سورانی که در مناطق سنندج و شمالتر رایج است دارد؛ زبانی که بیشتر با کردهای عراق همپوشانی دارد.
این تمایزهای زبانی و مذهبی، یک گسل درونی میان کردهای ایران ایجاد کرده است؛ گسلی که باعث میشود پژاک نتواند یک پایگاه منسجم و فراگیر در میان همه کردهای ایران ایجاد کند. در واقع، کردهای ایلام و کرمانشاه عمدتاً از نظر فرهنگی و قومی دارای حساسیتهای کردی هستند، اما این حساسیتها به معنای وابستگی به جریانهای سیاسی خاص نیستند، برخلاف کردهای اقلیم کردستان عراق.
از طرف دیگر، شاخههایی مانند کردهای ارومیه، که بهصورت کلی به شکاکها شناخته میشوند، از نظر جمعیتی آنقدر قابلتوجه نیستند که بخواهند معادلات را تغییر دهند. ضمن اینکه آنها شاید ارتباط زبانی و فرهنگی بیشتری با کردهای ترکیه یا دهوک داشته باشند.
بنابراین، در ارزیابی وضعیت پژاک، نمیتوان صرفاً بر پایهی مفهوم کلی «کردهای ایران» تحلیل کرد. باید حتماً به گسلها و تفاوتهای داخلی توجه داشت. کاهش نقش و نفوذ پژاک در آینده کاملاً قابل پیشبینی است، مگر آنکه تحول عمدهای رخ دهد.
چرا این کاهش اتفاق میافتد؟ به این دلیل که ساختار تشکیلاتی و لجستیکی پژاک وابسته به پ.ک.ک بوده؛ هم در بعد آموزش نظامی (در کوههای قندیل و مناطق مشابه)، هم در بعد تغذیه ایدئولوژیک که شدیداً تحت تأثیر آموزههای عبدالله اوجالان و رویکردهای مارکسیستیـملیگرایانه پ.ک.ک است.
وقتی این پشتیبانی آموزشی و سازمانی تضعیف شود، مثلاً اگر پایگاههای قندیل از بین برود یا محدود شود، بهطور طبیعی توان چریکی پژاک کاهش خواهد یافت. همچنین قدرت عضوگیری آنها هم پایین میآید، چراکه بخش زیادی از فرایند جذب، مبتنی بر انتقال به قندیل و آموزش ایدئولوژیک و نظامی در آنجا بوده است. بدون آن فضا، نه فقط آموزش نظامی مختل میشود، بلکه آن فرآیند انسجام ذهنی و «شستوشوی ایدئولوژیک» نیز از دست میرود.
در چنین فضایی، ایران یا از طریق دیپلماسی با ترکیه و یا به صورت مستقل، میتواند فضا را پر کند و عملاً جای پژاک را محدودتر کند. به همین خاطر، کاهش قدرت مانور پژاک در آیندهای نهچندان دور، بسیار محتمل و قابل پیشبینی است.
نکتهی دیگری که باید به آن توجه کرد بحث عضوگیری است؛ یعنی اینکه در ادامه، پژاک چگونه میتواند نیرو جذب کند. این مسئله مستقیماً به کاهش مشروعیت ایدئولوژیک پ.ک.ک مربوط میشود. در امتداد بحثی که با دوستان داشتید، این نکته دربارهی ایران هم صادق است. وقتی پ.ک.ک دچار بحران ایدئولوژیک میشود – که الآن شده – طبیعی است که دچار ریزش نیرو هم بشود. چرا این ریزش اتفاق میافتد؟ چون باید توجه داشت که جذابیت پ.ک.ک و در ادامه پژاک برای جوانان کرد، در درجهی اول جذابیت چریکی است، نه صرفاً ایدئولوژیک. ایدئولوژی در خدمت چریک بودن قرار میگیرد، نه بالعکس.
این مسئله را از نزدیک و با تجربههای میدانی میگویم، حتی با جوانانی مواجه بودم که گرایش به پژاک داشتند، بعضیشان کشته شدند. این گرایش ناشی از نوعی آرمانگرایی چریکی بود، چیزی شبیه حالوهوای چگوارایی. وقتی این آرمان با ضعف یا بحران ایدئولوژیک مواجه شود، طبیعتاً جذب نیرو سختتر میشود.
در نتیجه، تغییر راهبرد اتفاق میافتد. وقتی این تغییر اتفاق بیفتد، احتمال انشعاب وجود دارد. چون بسیاری از سران و نیروهای داخلی هنوز نپذیرفتهاند که بعد از اینهمه مبارزه، حالا باید سلاح را زمین بگذارند. برای جوانانی که چشماندازشان همچنان چریکی است، این مسئله قابل هضم نیست. از این رو، اختلافات درونی میتواند منجر به انشعاب در داخل پژاک یا حتی انشعاب آن از بدنهی اصلی پ.ک.ک شود، تا بتواند حمایت بازیگران خارجی را جلب کند و بقای خود را حفظ کند.
اگر این اتفاق رخ دهد، دست ایران باز میشود. حاکمیت ایران میتواند باقیماندهی پایگاههای نظامی این گروه را برچیند و از فضای موجود برای تقویت مشروعیت خود استفاده کند. چون اگر این گروهها سلاح را زمین بگذارند، عملاً مشروعیت استفادهی نظامی از سوی ایران برای مقابله با آنان از بین میرود و فضای سیاسی جدیدی ایجاد میشود.
جملهای که عبدالله اوجالان گفته بود، بسیار معنادار است: او اعلام کرد همهی گروهها – که طبیعتاً پژاک را هم شامل میشود – باید سلاح را زمین بگذارند. برخی میگویند منحل شدن پ.ک.ک به این معنا نیست که شاخههایش هم باید سلاح را کنار بگذارند. اما در واقعیت، در درون سازمان چنین فهمی منتقل میشود که نظر اوجالان نظر نهایی و راهبردی است. او دیگر قائل به مبارزهی مسلحانه نیست. به نظر او آن مبارزه مربوط به زمانی بود که حتی حق صحبت به زبان کردی در ترکیه وجود نداشت؛ اما حالا شرایط تغییر کرده است.
در مورد پژاک، باید در نظر داشت که اساساً این گروه طی ۲۰ سال گذشته هیچ سیر صعودی پایداری نداشته که حالا با انحلال پ.ک.ک متوقف شود. بلکه در هر مقطعی تلاش کرده خودش را بازتولید کند، خصوصاً در جامعهی کردهای کرمانشاه و ایلام. اساساً فلسفهی وجودی پژاک همین بود: پر کردن گسل زبانی و مذهبی بین کردهای این نواحی با کردهای کردستان و حتی عراق. این ایده که بشود نوعی انسجام ملی کردی ایجاد کرد، و به آرمان کردستان بزرگ نزدیک شد، پشتوانهی نظری تشکیل پژاک بوده است.
در عمل هم همین را میبینید؛ اعضای پژاک عمدتاً از همین مناطق جذب شدهاند، جوانانی که ویژگیهای متفاوتی با کردهای شمال غربی دارند. از نظر آرایش امنیتی هم میتوان گفت با انحلال پ.ک.ک، به احتمال زیاد اسرائیل یکی از ناراضیترین بازیگران خواهد بود. چرا که پروژهی کردستان بزرگ، که میتواند ایران، ترکیه و عراق را تضعیف کند، برای اسرائیل یک هدف استراتژیک جذاب است.
با کاهش فعالیت نظامی پ.ک.ک و شاخههایش و گرایش آنها به کنش سیاسی، عملاً بخش تجزیهطلبانهی پروژه تضعیف میشود. بنابراین انتظار میرود که حمایتهایی از سوی لابیهای اسرائیل و آمریکا برای حفظ بقای پژاک یا شاخههای چریکی دیگر، به شکلهای مختلف ادامه پیدا کند. ممکن است استراتژیهای جدیدی تعریف شود که هنوز قابل پیشبینی نیستند.
در مجموع، این وضعیت برای ایران هم تهدید است و هم فرصت. اگر ایران بتواند از فضای پس از انحلال پ.ک.ک استفاده کند، میتواند پایگاههای باقیماندهی پژاک را نیز از بین ببرد و امنیت را در مناطق کردنشین تثبیت کند.
در پایان، اجازه دهید به یک نکتهی مهم دیگر اشاره کنم: یکی از مولفههای ایدئولوژیک عجیب در مورد پژاک و حتی خود پ.ک.ک، سمپاتی آشکار با اسرائیل است. این واقعیتی است که گاه در مواجههی میدانی هم بهوضوح دیده میشود. برخی اعضا دیدگاههای مارکسیستی دارند و ظاهراً باید ضد امپریالیسم، ضد آمریکا و ضد اسرائیل باشند؛ اما در عمل طوری آموزش داده شدهاند که اسرائیلدوست باشند. این سمپاتی، به دلیل نفوذ اسرائیل در اقلیم کردستان عراق، حتی به یک آموزهی ایدئولوژیک تبدیل شده و به جوانان عضو پژاک منتقل شده است.
بنابراین این موضوع، علاوه بر بعد امنیتی، بُعد فرهنگی و ایدئولوژیک هم دارد که باید در تحلیلها مدنظر قرار گیرد.
آخرین نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که کنش سیاسی کردی در داخل ایران با عراق و ترکیه کاملاً متفاوت است. این تفاوت هم ناشی از ویژگیهای مذهبی و زبانی کردهای ایران است، و هم به دلیل تفاوت ساختارهای حزبی. در کردستان ترکیه و عراق، احزاب کردی همچنان موجود و فعالاند، اما در ایران چنین ساختارهایی بهشکل رسمی و شناختهشده وجود ندارد.
در ایران، یک فعال سیاسی کرد نمیتواند خودش را بهطور علنی منتسب به حزب دموکرات کردستان یا هیچ حزب کردی دیگری کند؛ چرا که در فضای سیاسی داخل ایران، چنین انتسابهایی حالتی تابوگونه دارد و بلافاصله برچسب تجزیهطلبانه میخورد. بنابراین کنش سیاسی کردها در ایران، چه در حوزه انتخاباتی، چه در بیان مطالبات قومی یا زبانی، خارج از چارچوب احزاب سنتی کردی انجام میشود.
مگر اینکه در آینده یک راهبرد جدید طراحی شود، مثلاً نیروهای وابسته به پژاک یا پ.ک.ک در قالبی پوششی وارد صحنه سیاسی ایران شوند. البته این سناریو تا حدی بعید است، اما بههرحال نمیتوان آن را کاملاً رد کرد. حالا چون زمان ما محدوده، من فعلاً ادامه نمیدم تا نوبت به سایر دوستان هم برسه، بعداً اگر فرصتی بود، به بقیه نکات هم اشاره خواهم کرد.
هادی معصومی زارع-مدیر میز عراق و شامات
سلام علیکم. من در زمینه تحولات جریانهای کردی، خصوصاً در حوزه کردستان سوریه، اطلاعات تخصصی ندارم، اما بر اساس شناخت کلیای که دارم، چند نکته عرض میکنم.
اول اینکه اگر انحلال پ.ک.ک بهصورت واقعی و عملیاتی اتفاق بیفتد (و نه صرفاً در حد یک بیانیه یا نمایش تبلیغاتی)، قطعاً میتواند آثار بسیار جدیای بر گروههای کردی در سوریه بگذارد.
اولین نکته این است که با انحلال پ.ک.ک، گروههای کردی موجود در سوریه همچون YPG و YPJ مشروعیت سیاسی-گفتمانی خود را از دست خواهند داد. بسیاری از این گروهها، چه از منظر فکری- گفتمانی و چه از نظر تشکیلاتی ریشه در پ.ک.ک دارند. خود «مظلوم عبدی» هم زمانی عضو شورای اجرایی پ.ک.ک بوده است. بنابراین پ.ک.ک نهفقط یک حزب، بلکه مهمترین پشتوانه نمادین، تاریخی و گفتمانی برای نیروهای چپ-مسلح کردی در منطقه محسوب میشود. پس به طور طبیعی با خلع سلاح آن، فشارها برای ادغام گروههایی مانند قسد در ساختار دولت سوریه افزایش خواهد یافت.
در شکل کلیتر، انحلال پ.ک.ک میتواند وزن و اثرگذاری بازیگران کردی در منطقه را کاهش دهد. این اتفاق بهویژه بر گروههایی که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از پ.ک.ک تغذیه فکری یا تشکیلاتی میکردند، تأثیر منفی خواهد داشت. با این حال نگرانی من این است که وقتی این گروهها در جبهه ترکیه و سوریه غیرفعال شوند یا به توافقهایی برسند، تمرکز و فشارهای منطقهای و فرامنطقهای به سمت ایران منتقل شود. به ویژه که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای انگیزه و منافع کافی برای ایجاد فشار بر ایران را دارند. مگر این که توافقات ایران و عراق نیز به موازات توافقات ترکیه و کردها پیش برود و شاهد یک منطقه حائل در مرزهای ایران و اقلیم کردستان باشیم.
نکته سوم این است که انحلال پ.ک.ک ممکن است منجر به بروز شکافها و رقابتهای داخلی درون قسد شود. به ویژه در فرضی که قسد حاضر به ادغام در دولت سوریه نشود احتمالا شاهد بروز تنشهای کردی-عربی و انشقاق گروههای عربی از قسد باشیم.
همچنین باید توجه داشت که انحلال پ.ک.ک، قسد را بهشدت در مقابل ترکیه آسیبپذیر میکند. بنابراین اگر قسد به سمت گسترش توافق با ترکیه و دولت دمشق برود، این روند طبیعی خواهد بود.
خلاصه بحث من این است که اگر انحلال پ.ک.ک واقعی و کامل باشد، نه صرفاً اعلامی و نمادین، و نیروهای کردی که آخرین جبهههای مبارزه مسلحانه در پرونده کردی محسوب میشوند، واقعاً سلاح را زمین بگذارند و تسلیم شوند، قسد در شرایط بسیار دشواری قرار خواهد گرفت و ناچار به کوتاه آمدن و توافق با دولت دمشق و به ویژه با شروط ترکیه خواهد بود.
با توجه به اراده امریکا برای توافق میان قسد و دمشق و نیز فقدان حامیان منطقهای برای حمایت از قسد به نظر میرسد بروز جایگزینی جدید برای قسد سناریوی ضعیفی است.
ابوالفضل اجلی – کارشناس میز ترکیه
بسم الله الرحمن الرحیم. موضوعی که من قصد دارم به آن بپردازم، درباره تاثیر انحلال پ.ک.ک بر کردها در ترکیه است؛ مناسب بود که برای درک بهتر موضوع ابتدا این را صحبت میکردیم که مسئله کردی چطور شکل گرفت و مسیر تحولاتش چگونه بود که به وضعیت امروز رسیدیم.
اما وقت کم است و امروز میخواهم صرفاً روی روند صلح جدید تمرکز کنم، اینکه آیا پ.ک.ک منحل خواهد شد یا خیر و تاثیراتش بر ترکیه چه خواهد بود؟
اگر فرض کنیم که واقعاً پ.ک.ک منحل شود، باید دید این انحلال در عمل به چه صورت اتفاق میافتد؟ اینکه میگویم واقعا به این خاطر است که ما با یک سازمان طرفیم که دولتها و سازمانهای زیادی روی ان تاثیر دارند و سوار هستند. و منافع هر کدام از بازیگران چه ایجاب میکند. ولی شرایط جدید خاورمیانه و فهم جدید دولت ترکیه از شرایط داخل و خارج و دنیا، این را نشان میدهد که احتمال انحلال بیشتر از پیش است. در سالهای اخیر، مخصوصاً از زمان تحولات سوریه، میبینیم که پ.ک.ک نیروهای زبده و جوان خود را به سوریه منتقل کرده و آنجا با حمایت و آموزش امریکا ارتشی بسیار منظم، حرفهای و مجهز شکل دادهاند. تخمینها بین ۷۰ تا ۱۲۰هزار نفر است که در قالب گروههایی با اسامی مختلفی در شمال سوریه حضور دارند و تحت حمایت آمریکا فعالیت میکنند، اما در اصل همه مرتبط با پ.ک.ک هستند. باید ببینیم انحلال صرفا در عراق و ترکیه خواهد بود که پ.ک.ک ضعیف است یا شامل شمال سوریه نیز میشود؟!
سوال این است که چطور میتوان چنین تشکیلاتی عظیم و منسجمی را منحل کرد؟ شخصاً قبول ندارم که چنین انحلالی توسط ترکیه واقعاً آسان باشد. این موضوع بسیار چندبعدی و پیچیده است.
وقتی از نمایندگان کرد ترکیه درباره آینده پ.ک.ک در شمال سوریه سوال کردم، تقریباً همه آنها همنظر بودند که نمیدانند آیا این تشکیلاتی که آمریکاییها در سوریه به وجود آوردهاند منحل خواهد شد یا خیر.
معتقد هستم کلید پرونده پ.ک.ک در سوریه دست آمریکا است، اینکه در عمل منحل خواهند شد یا خیر؛ دست آمریکاست و برخی این را بعید میدانند.
در روند صلح کردی که بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ در ترکیه داشتیم، عبدالله اوجالان کردهای سوریه را خط قرمز خود اعلام کرده بود. و پ.ک.ک با حمایت غرب از شرایط و فرصت تاریخی به وجود آمده در سوریه استفاده کرد تا مشابه اقلیم کردستان سرزمینهایی به دست آورد؛ فرصتی که شاید دیگر تکرار نمیشد. حتی یکی از دلایل شکست مذاکرات صلح کردی دولت ترکیه با پ.ک.ک در آن سالها این بود که پ.ک.ک با استفاده از اتش بس روند صلح آن زمان، جبهه جدیدی در داخل ترکیه باز کرد تا تمرکز دولت ترکیه را از شمال سوریه یعنی از خط قرمز اوجالان کمتر کند. اوجالان مسئله شمال سوریه را بسیار جدی گرفته و حتی در خارج از مرزهای ترکیه نیز این خط قرمز را کردهاند.
به نظر خود من، این تشکیلات منحل نخواهد شد، مگر اینکه خود آمریکا آن را منحل کند؛ چرا که پرونده و کنترل این موضوع دست آمریکا است. اینکه آمریکا حاضر باشد این کار را انجام دهد چه امتیازاتی از ترکیه میگیرد و اسرائیل به این قضیه چه واکنشی نشان میدهد، موضوعاتی است که هنوز مشخص نیست.
در داخل ترکیه، دیدگاهها نسبت به روند فعلی بسیار مثبت است، به خصوص از طرف کردها. ما با کردها و بچههای دم پارتی صحبت کردیم، دیدگاهشان بسیار مثبت است و معتقدند که پ.ک.ک سلاح را زمین خواهد گذاشت و به طور کامل در فرآیند سیاسی که توسط حزب عدالت و توسعه در این سالها باز شده، مشارکت خواهد کرد.
نفوذ سیاسی کردها در عرصه ترکیه در حال افزایش است و این روند از طرف کردها با استقبال زیادی روبرو شده است.
تقریباً در حاکمیت همه به این نتیجه رسیدهاند که این مسئله باید حل شود. دولت هم جدی است و با هر نوع مخالفت برخورد کرده است؛ حتی با ملی گراهایی مثل امید اوزداغ که بیشترین مخالفت را داشتند و چه دیگر افراد. در سطوح بالای دولت و حاکمیت، اجماع وجود دارد که این مسئله باید حل شود. آینده مسئله کردی در داخل ترکیه، به خصوص در این شرایط، بسیار وابسته به تبعات انحلال احتمالی پ.ک.ک و وضعیت دمپارتی خواهد بود.
اما این تغییرات چه آثاری خواهد داشت؟ قطعاً ما شاهد افزایش مشارکت کردها در سیاست ترکیه خواهیم بود. فرض کنید روزی پ.ک.ک منحل شود و بسیاری از کادرهای این تشکیلات بخشیده شوند، وارد سیاست شوند و نقشآفرینی کنند. همین الان هم در بدنه حزب عدالت و توسعه و در میان کردهای این حزب و همچنین کردهای حزب دمپارتی، چنین فضایی وجود دارد.
اگر پ.ک.ک منحل شود و وارد عرصه سیاسی شود، در کوتاهمدت افزایش قابلتوجهی در آرای حزب دمپارتی خواهیم داشت. این افزایش آرا ممکن است طی ۳ تا ۴ سال اول حفظ شود. بخشی از این آرا از بدنه حزب عدالت و توسعه، بخشی از آرای خاموش و پراکنده از سایر احزاب چپ خواهد بود.
به نظرم قطعی است که پس از حزب عدالت و توسعه، حزب جمهوریخواه خلق، حزب دمپارتی به عنوان حزب سوم ترکیه خواهد بود.
پیشبینی شخصی من این است که بعد از انحلال پ.ک.ک و افزایش مشارکت سیاسی کردها، شاهد افزایش آرای حزب دم پارتی باشیم و احتمالاً بعدها نیز انشعابهای جدیدی از این حزب کردی خواهیم داشت.
در طرف مقابل دم پارتی و پ.ک.ک، حزب هدی پار را داریم، که نماینده جریان اسلامگرایی کردی است، ممکن است در کوتاهمدت کاهش جزئی آرا داشته باشد. پایگاه آرای این حزب نسبتاً ثابت است و در نهایت توازن آرای خودش را مجددا بازیابی و حفظ خواهد کرد.
عظیمی: خب، «کمی» یعنی چقدر؟ هر کدام از این بلوکهای رأی که گفتید، چند درصد تغییر خواهد داشت؟
اجلی: در انتخابات اخیر، آرای دمپارتی بین ۸ تا ۱۲ درصد متغیر بوده است. پیشبینی میشود این میزان به حدود ۱۶ تا ۱۷ درصد برسد. این از کجا میآید؟ گفتیم این درصد عمدتاً از آرای نیروهای طرفدار پ.ک.ک، کسانی که پیشتر در انتخابات شرکت نمیکردند یا آرایشان پراکنده بود و در حزبهای کوچکتر یا احزاب کمونیستی تقسیم شده بود، اما حالا در سبد آرای دمپارتی قرار میگیرند.
آقای امینی نکتهای داشتند، درباره ایران، که جوانان کرد تمایل دارند به حزبی گرایش پیدا کنند که مخالفت سیاسی دارد، چریک است، دغدغه ایدئولوژیک پر رنگ نیست.
در ترکیه هم همین است. بسیاری که به پ.ک.ک ملحق شدهاند انسانهای ایدئولوژیک نیستند. شاید در سازمان، بعدها بُعد اندیشهای آنها تقویت شود ولی بسیاری در پاسخ به آن حس ظلم، حس محرومیت و تبعیض به پ.ک.ک میپیوندند.
الان در ترکیه فعلا چنین دیدی که برویم به پ.ک.ک ملحق شویم ندیدم. بسیاری خسته شدهاند. بسیاری از جوانان دیگر سیاست برایشان مهم نیست. حتی قومیت و اینها هم برایشان مهم نیست. در فرهنگ مصرفگرایی و… غرقاند. بسیاری از آنهایی هم که دغدغه دارند بر این باورند که دوران سلاح تمام شده و باید وارد دولت شوند و کار سیاسی بیشتری انجام دهند. اما مسئله این است که این گروهها دست از مطالبات قومی خود برخواهند داشت یا خیر؟ فعلا که نوعی تناقض وجود دارد و ظاهرا برنمیدارند. دولت حزب عدالت و توسعه فضایی باز کرده که این نیروها وارد فعالیت سیاسی بیشتری بشوند، ولی هنوز هم برخی از اینها خودشان را کاملاً جزو مرکز نمیبینند و تعلق خاطر کامل ندارند. کردهایی که عمدتا در استانبول و کلانشهرها زندگی میکنند، به پر رنگی کردهای شرق ترکیه، مطالبات قومی پررنگی ندارند. اقتصاد و پیشرفت اولویت شان است. موفق هم هستند. ولی باز هم خود را چندان برابر نمیبینند و حس تبعیض را دارند. احساس تعلق به طور کامل هنوز شکل نگرفته است.
ما باید ببینیم که پ.ک.ک، دولتمردان و سیستم سیاسی ترکیه چقدر توانایی مدیریت این روند را خواهند داشت. نگرانیهایی در برخی گروهها وجود دارد که آیا این روند به سمتی میرود که از فضای دموکراسی ترکیه سوءاستفاده شود یا این بار فرق خواهد کرد و وضعیت سیاسی بهتر خواهد شد؟ این موارد را در آینده خواهیم دید.
عظیمی: با توجه به آن ۵ تا ۶ درصد افزایش، آیا به نظر شما این تغییر باعث جابهجایی در موازنه آرای اپوزیسیون و ائتلاف حاکم خواهد شد؟ یا اینکه این ۵ درصد، همان آرایی است که قبلاً در سبد احزاب اپوزیسیون بوده و تأثیر خاصی ایجاد نمیکند؟
اجلی: ما الان در ترکیه به سمتی میرویم که بلوک حاکم حزب عدالت و توسعه و حزب حرکت ملی به صورت غیررسمی و اعلامنشده در ائتلاف با پ.ک.ک و حزب کردی دم قرار گرفته است. این ائتلاف از نظر فکری ایدئولوژیک متناقض است، اما فعلاً برای اهداف و پروژههای مشخصی کنار هم قرار گرفتهاند. یکی از این اهداف مهم، اصلاح قانون اساسی است که امروز خود اردوغان هم به آن اشاره کرد و برای موفقیت در این موضوع نیاز دارند که حداکثر آرای پارلمان را در اختیار داشته باشند یا حداقل بتوانند این موضوع را در انتخابات و رفراندوم به نتیجه برسانند. اگر روند فعلی با موفقیت ادامه یابد، حزب عدالت و توسعه امیدوار است بتواند این اصلاحات را مدیریت کند و به خواسته خود در موضوع قانون اساسی برسد.
در رابطه با اصلاح قانون اساسی یا قانون اساسی جدید، با نمایندگان مجلس و سیاسیون ترکیه که صحبت میکردم میگویند فعلاً هیچ چیزی قطعی و مشخص نیست و فعلا در کمیسیونها و پارلمان چیزی مطرح نشده است.
ولی به نظرم عباراتی مثل «تُرک بودن و شهروند ترک» که بحثهای زیادی دربارهاش در این سالها مطرح شده، احتمالاً به «ترکیهای و شهروند ترکیه ای» تغییر خواهد کرد.
اما جزئیات دقیق هنوز در کمیسیونها یا پارلمان مطرح نشده است.
در قانون اساسی جدید احتمال دارد، تنوع قومی پذیرفته شود و نام اقوام مختلف مانند ترک ها، کردها، عربها، و چرکسها را به صورت رسمی در قانون اساسی بیاید. البته درباره چرکسها، اگرچه اقلیت مهمی هستند، در حاشیه قرار دارند و صدایی از آنها به گوش نمیرسد.
در این مسیر اصلاحات، احتمالا به سمت یک جمهوری ترکیهای حرکت میکنیم که اختیارات شهرداریها و استانداران افزایش پیدا خواهد کرد، البته به شکل محدودتر از برخی کشورهای اروپایی که نمونههای آن را میبینیم. مثلاً در استان وان تابلوهای کردی نصب شده است.
عظیمی: وزیر از حزب دمپارتی هم خواهیم داشت؟
اجلی: معلوم نیست. حزب عدالت و توسعه در بدنه خودش و بین وزاریش تعداد قابل توجهی کُرد دارد، امثال هاکان فیدان، کالین، گولر و… ولی احتمال اینکه وزارتخانهای را به دمپارتی یا حزب دیگری اختصاص دهد خیلی کم است. MHP از زمان ائتلاف با AKP درخواست مستقیم وزارت خانهای نداده است. اما در پشت پرده اعمال نفوذ میکند. بنظرم انتصاب مستقیم از دم پارتی نخواهیم داشت ولی AKP منافع این احزاب را در نظر خواهد گرفت، اما اینکه وزارت به آنها واگذار شود، بعید است.
برای ایران، این تحولات سناریوهای مختلفی دارد که شامل فرصتها و تهدیدهاست. موضوع بسیار پیچیده و چندبعدی است.
اگر این طرح در ترکیه موفق شود، ترکیه میتواند به الگویی در خاورمیانه تبدیل شود که مسائل قومیتی و… را حل کرده است. این الگو بدون شک بر ایران و سایر همسایهها که درگیری مشابه دارند نیز تأثیر خواهد گذاشت، بهخصوص روی جمعیت کُردی و بلوچ ایران.
زمانی که این الگو در ایران تأثیر خودش را بگذارد، نمیتوان با ادبیاتی که هر از گاهی شنیده میشود که میگویند: «ما و کردها آریایی هستیم و…، پس جریانات کردی و پانکردیسم خودی هستند و خطری ندارند» به مقابله با این موضوع رفت. وقتی مطالبات جدیتر شد اینها دیگر جواب نمیدهد. مسائل قومیتی در میان کردهای ایران بسیار پررنگتر و زمینه آن بسیار مساعدتر از بقیه اقوام است.
پیشبینی من این است که در صورت تحقق این خطر، ابتدا مطالبات جدید در میان کردهای ایران رخ خواهد داد، سپس به بلوچها هم سرایت خواهد کرد. یعنی به اقلیتها و اقوامی که احساس دورافتادگی از مرکز دارند سرایت خواهد کرد. این یک سناریوی میانمدت و بلندمدت است که ممکن است ۱۰، ۱۵ ، ۲۰ سال بعد از موفقیت در ترکیه اتفاق بیفتد، اما به نظر من قطعی به نظر میرسد.
یکی از اهداف دولت اردوغان که اخیراً بر آن تأکید میشود، بحث برادری و مشارکت میان کردها، ترکها و عربهای عمدتا ترکیه است. حتی میگویند ما آناتولی را با هم ساختیم، باهم دشمنان را شکست دادیم. در چالدران و نبرد ملازگرد با هم بودیم.
اگر بخواهیم مرکز و پیرامون را در نظر بگیریم، در گذشته کمالیستها در مرکز قدرت بودند، سپس اسلامگراها و محافظهکارها آمدند و وارد مرکز شدند و در سهیم شدند. حالا دنبال این هستند که کردهای پیرامون را به مرکز بیاورند. به نوعی ما به سمت یک دولت و یک مرکز متکثر واقعی از کردها، ترک ها، محافظهکارها و کمالیستها پیش میرویم که ساختار قدرت را شکل میدهند. ولی یک موضوعی که هست، بخشهایی از علویها همچنان در پیرامون باقی میمانند و بنظرم سخت بشود در مرکز باشند که بحث جداگانهای میطلبد.
جمعبندی بخواهم کنم، کردها این روند صلح جدید را مثبت میبینند و معتقدند دولت و کردهای پیرامون به نوعی عقلانیت سیاسی رسیدهاند که باید در سیستم باشند.
خارج از این چهارچوب نیز کسان زیادی هستند که طرح صلح با پ.ک.ک را طرحی آمریکایی و تحمیلی به آنکارا و در ادامه پروژره خاورمیانه بزرگ بعد از غزه و لبنان و سوریه میبینند.
جمعبندی
عظیمی: خسته نباشید جناب آقای اجلی. نسبت به فرمایشات دوستان، سؤالهایی میشود مطرح کرد در دامنه محلی ارائهشان. اما چون وقت اذان نزدیک است و شاید فرصت زیادی نداشته باشیم، تلاش میکنم نکاتی را مطرح کنم که بیشتر عمومی و اساسی باشند و کمک کنند تا بتوانیم ارتباط چالشهایی که فراتر از سطح محلی است را بررسی کنیم و پرونده آنها را باز کنیم. این نکات را بیشتر در بخش اخیر نشست مد نظر قرار دهیم.
نکته اول و شاید مهمترین نکتهای که به ذهنم میرسد، همان چیزی است که در گفتگوی آقای نورانی هم مطرح شد؛ یعنی اینکه پ.ک.ک فارغ از تاریخ تحولات و وضعیت میدانی روی زمین و حتی فراتر از مسئله سلاح، یک ایدئولوژی دارد. آنچه من فهمیدم این است که اساساً مسئله عمل مسلحانه و چریکی جزو ذات و ارکان ایدئولوژی پ.ک.ک نبوده است. بنابراین، ورود به فاز غیرمسلحانه یا حتی انحلال سازمان نظامی، به شکل کلی پ.ک.ک را از موضوعیت خارج نمیکند.
پ.ک.ک در شرایط فعلی وارد معادله کردی شده که ما با دو پدیده مواجهیم؛ پدیدهای که روی موضوعاتی کم و بیش وفاق نظر وجود دارد؛ یک جریان حزب دموکرات که از ابتدا ارتباطی با شوروی داشت، و مجموعه احزاب چپی مثل کومله و مشابههای آنها در حوزه ترکیه و کردستان عراق که نقطه اشتراک آنها مسئله جداییطلبی یا فدرالیسم بود. این جریان نهایتاً آرمان کردستان بزرگ را دنبال میکرد.
برداشت من این است که، حداقل بر اساس نوشتههای خود اوجالان، که شخصاً خیلی از متون سازمانی و ایدئولوژیک پ.ک.ک را مطالعه نکردم، ولی تا آنجا که از نوشتههای اوجالان فهمیدهام، اساساً مایه اصلی حرف اوجالان نه در وجه چپ و کمونیستی است، هرچند تأثیراتی از آن داشته، و نه صرفاً مسئله سلاح، بلکه آن چیزی که اوجالان به عنوان ایده محوری خود قرار داده، «پاک کردن صورت مسئله فدرالیسم» است.
اوجالان از معدود جریانهای سیاسی در خاورمیانه است که اساساً ایدهای ضد «دولت-ملت» دارد، یا دستکم ایدهاش کمرنگ کردن مسئله دولت و حاکمیت دولت و مرزمندی آن است. به عبارتی، دغدغه او بیش از اینکه ساختن یک دولت جدید باشد، مثل دولتهای دیگری که در کردها باعث مشکلات شدهاند، این است که خود ایده دولت و فهمی که دولتسازان منطقه ما از آن دارند، باعث مصائب کردها شده است.
اگر کردها بخواهند دوباره وارد همان چرخه بازتولید ایده دولت شوند، این بار با عنصر هویتی و قومیتی کردی، در واقع همان اشتباهات قبلی را تکرار خواهند کرد، هرچند با ادبیات آزادیبخشی. لذا به نظر من در مورد اوجالان یک استثنا وجود دارد؛ زیرا حداقل در میان احزاب غیردینی منطقه، پ.ک.ک تنها سازمان سیاسی است که به شکل ایدئولوژیک با مفهوم دولت درگیر است.
بیشتر احزاب غیردینی یا سکولار در منطقه به شدت به سمت ناسیونالیسم دولتگرا گرایش یافتهاند، حتی بخش مهمی از جریانهای تسنن سیاسی و تشیع سیاسی نیز وارد این چارچوب شدهاند و به شدت بر ادبیات دولتگرایانه متکی شدهاند.
البته احزاب اسلامگرا در منطقه، مثل اخوان المسلمین یا تشیع سیاسی به طور سنتی با مسئله دولت مدرن و مرزمندی آن ذیل مفهوم امت یا خلافت درگیرند. اهل سنت معمولاً تحت دولت-ملت خود جمعیت خود را به شدت تقسیم شده مییابند. تشیع سیاسی نیز چالشهایی از همین جنس را در ادبیات سیاسی خود مطرح میکند. اما در بین احزاب غیردینی تنها مورى جىی که به شکل ایدئولوژیک با مفهوم دولت و ساختارهای آن چالش دارد، پ.ک.ک است.
اجلی: یعنی پ.ک.ک دنبال تشکیل دولت نبود؟
عظیمی: نه اینکه پ.ک.ک دنبال دولت نبوده باشد، بلکه بالاخره دولت را به عنوان یک واقعیت پذیرفته است. یعنی دنبال آنارشیسم نیست و نمیخواهد که دولت اصلاً وجود نداشته باشد. اما مسئله اصلیاش تأکید روی دولت مدرن و تمرکزگرایی ذاتی آن است، که باعث تضعیف موقعیت اقلیتهای قومی و فرهنگی میشود و آسیملاسیون این گروهها را در چارچوب جغرافیای دولتی به دنبال دارد.
همانطور که داشتم عرض میکردم، الان در احزاب شیعی عراقی به شدت تأکید روی مفهوم دولت وجود دارد. اگر بخواهیم به یادداشتهای اخیر آقای نورانی اشاره کنیم، جریان حکیم، جریان شیعی و جریان نوری مالکی، همه در ادبیات خود بسیار به بحث دولت و حاکمیت و تقابل با «لا دوله» تأکید دارند.
از سوی دیگر، در جریان تسنن سیاسی، ادبیات احمد الشرع نیز تأکید شدیدی بر مفهوم و حاکمیت دولت پیدا کرده و معتقد است همه چیز باید در چارچوب دولت حل شود. حتی وقتی از دل جریاناتی مثل داعش و النصره میآیند که ابتدا چالشهایی با مشروعیت مرزهای ملی داشتند، پس از قرار گرفتن در چارچوب حکومت، به شدت دولتگرا میشوند. لذا استیتیزم و دولتگرایی، تقریباً در همه جریانات و احزاب سیاسی غیردینی منطقه ما غالب است و حتی در احزاب وابسته به اسلام سیاسی نیز قدرت نسبی دارد.
از این جهت، پ.ک.ک یک استثنا است و اگر ما این استثنا را از منظر ایدئولوژیک در نظر نگیریم و فقط معادلات میدانی، موازنه قوا و مسئله مسلح بودن یا نبودن را ببینیم، نمیتوانیم نقش واقعی آن را در معادلات منطقهای درک کنیم. من توصیه میکنم که ما به این نکته بیشتر توجه کنیم، مخصوصاً با لحاظ بروزات محلی آن. ببینیم این آموزهها چطور در پژاک خودش را نشان داده است و در کردهای ترکیه، سوریه و عراق چه تاثیری داشته است.
یک نکته ىیطر ناظر بحثی که خیلی در این جلسه مطرح شد، این است که تضعیف پژاک در معادله کردی، الزاماً به معنای تضعیف کلی جریان کردها در آن مناطق نیست. ممکن است که انحلال سازمان نظامی پ.ک.ک، فراتر از خود پژاک، تأثیرش متفاوت باشد.
سؤال مهم این است که اگر پژاک در ایران ضعیف شود، آیا این به معنای تقویت حزب دموکرات و کومله و دیگر احزاب کردی است یا به معنای تضعیف کلی جریان کردها؟ این موضوع را باید بیشتر بررسی کنیم. ممکن است به دلیل مشکلات و چالشهایی که با پژاک داریم، دچار این اشتباه شویم که ضعف آن به معنی ضعف کلی جریان کردی است؛ در حالی که اینطور نیست. اتفاقاً یکی از دلایلی که پژاک در ایران میتواند فعال باشد، این است که حزب دموکرات به دلیل گرایشهای مذهبی و ساختارهای خود، نمیتواند به راحتی در مناطق متنوع ایران فعالیت کند. در مناطقی که شیعیان حضور دارند، فعالیت حزب دموکرات محدود است.
همچنین ایده جداییطلبی در استانهایی مثل ایلام، سختتر از استانهای دیگر مانند سنندج امکانپذیر است؛ این ضعف پژاک نیست، بلکه قدرت آن است که میتواند در فضای سیاسیای که صرفاً عنصر قومیتی غالب نیست، فعال باشد و وارد معادلات سیاسی ایران شود. همین ویژگی باعث شده است که پ.ک.ک، برخلاف احزاب دیگر کرد، فراتر از ترکیه در همه معادلات کردی دیگر نیز تأثیرگذار باشد و در تمام دولتملتهایی که عنصر کردی دارند، نقش ایفا کند.
این برداشت من است و تعلیقی بر مجموع بحثهای دوستان. چون خودم بیشتر روی ایده اوجالان و ایدئولوژی پ.ک.ک متمرکز بودهام و نسبت به دیگر مسائل منطقه به شکل تخصصی ورود نکردم.
اگر به این جنبهها توجه کنیم، هم با جهتگیری کاری ما در اندیشکده که بر جنبههای ایدئولوژیک، فکری و حتی الهیاتی پدیدههای سیاسی و امنیتی منطقه تأکید دارد، منطبق است، و هم میتواند به درک بهتر نقش پ.ک.ک در معادلات منطقهای کمک کند.
ضمن اینکه، با وجود اینکه پ.ک.ک دیرتر از احزاب سنتی کردی شروع کرده، اما موفقیتهایی داشته است و این بخش مهمی از معادله جریانهای کردی است. در مقابل دیدگاهی که بسیاری معتقدند انحلال پ.ک.ک موجب تضعیف ایده اوجالان خواهد شد، من الزاماً موافق نیستم.
اجلی: شما میگویید پ.ک.ک یک تفکر منسجم دارد، اما وقتی به صحبتهای اوجالان نگاه میکنیم، میبینیم که ایده اوجالان مرتباً دچار تغییر و تحول و حتی عقب نشینی شده است؛ حرفهایش را تغییر داده است. پس کجای این انسجام دقیقاً وجود دارد؟
پ.ک.ک را باید در شرایطی که به وجود آمده است، شناخت. پ.ک.ک در دوران جنگ سرد در شرایط آن زمان شکل گرفت، زمانی که غرب با شرق و ترکیه با شوروی درگیر بود، و دنیا به بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود، و گفتمان پ.ک.ک هم در همین چارچوب بود.
اما وقتی جنگ سرد تمام شد، گفتمان پ.ک.ک دچار خلأ شدیدی شد. مصاحبههای مراد قاراییلان و جمیل بایک را ببینید؛ خودشان هم قبول دارند که وقتی شوروی فروپاشید، یوگسلاوی دچار بحران شد، پ.ک.ک نیز آن خلأ گفتمانی را تجربه کرد. بعد از آن بحث گفتمان جمهوری فدراتیو مطرح شد، اما الان عقبنشینی شده.
در بیانیههای اوجالان در پروژه صلح کردی، سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۵ میبینیم که کل مبارزات و اهداف پ.ک.ک به این تقلیل یافت که «هویت کرد پذیرفته شده است»، یعنی از خواست تشکیل دولت، به جمهوری فدراتیو و بعد قبول هویت کردی رسیده که احتمالا تاکتیکی است. پ.ک.ک یک سازمان است که فهمیده است با ادبیات و اقدامات تند و رادیکال نمیتواند به نتیجه برسد، بنابراین راهبردش را به گامبهگام تغییر داده است و این مسیر را ادامه میدهد. امروز موفقیتهایش را در سوریه و عراق میبینیم.
امینی: همانطور که قبلاً گفتم، پژاک چرا توانسته در بخشهایی از کردستان ایران نفوذ کند؟ در حالی که آن مناطق زمینه ایدئولوژیک و مذهبی ندارد. یکی از دلایلش این است که پژاک از مسیر ایدئولوژی وارد نشده، بلکه از مسیر جذب جوانان وارد شده است.
برای جوانان امروز، یک ایدئولوژی صرفاً تئوریک و نظری جذاب نیست، بلکه تجربههای چریکی است که برایشان جالب بوده، نه ایدئولوژی مارکسیستی صرف، بلکه هدف قومی و زبانی.
عظیمی: چرا کومله که چریک هم بوده نتوانسته این کار را بکند؟ چرا نتوانسته همان جذابیت را ایجاد کند؟
امینی: دلیلش این است که پژاک بیشتر بر مؤلفههای زبانی و فرهنگی کار کرده، به خصوص روی زبانهای کردی که در کردهای ایران و کردهای آنسوی مرز کمتر شناخته شده است، مثل گویشهای سورانی، فیلی، و غیره.
یکی دیگر از دلایل موفقیت پژاک این است که کادر اولیه آن بیشتر از کردهای ایران بوده و تسلط بیشتری بر زبان و فرهنگ محلی داشتهاند، برخلاف حزب منحله دموکرات که بیشتر کردهای منطقه سنندج، سوران و اهل سنت بودند، اما کادر پژاک بیشتر از ایلانیها بوده که اجدادشان شیعه بودند؛ یعنی مسیر جذبشان هدفمندتر و سیاستزدهتر بود.
اولین گام جذب جوانان از طریق زبان بوده؛ چون زبان یک موضوع بکر و سرکوبشده بوده و این جذابیت زبانی توانسته مخاطب جوان را جذب کند. اما ما میبینیم که با وجود داشتن زبان قوی، امکانات آموزش آن کم است و اجازه گسترش آن در آموزش رسمی داده نمیشود.
در مطالعات تطبیقی میبینیم که عناصر مشترک زیادی بین احزاب کردی وجود دارد، به حدی که گاهی تفاوتها دیده نمیشود. یکی از نکات مشترک تأکید بر زبان و فرهنگ کردی و هویت کردی است که همه احزاب کرد روی آن بسیار تأکید دارند.
من میگویم این مؤلفههای زبانی در آن منطقه برجسته شدهاند، اما پژاک محدود به همان منطقه نیست. پژاک از مناطق مختلف کردستان شکل گرفته است؛ یعنی کردهای شمالی، کردهای رومیه، و حتی کردهای ترکیه که همزبان با کردهای ایلام و کرمانشاه هستند. به صورت طبیعی، این ویژگی مشترک زبانی و هویتی باعث شده وقتی دغدغههای قومیتی در کردهای جنوبی میخواست شکل بگیرد و سازمانیافته شود، این اتفاق در اتصال با پ.ک.ک رخ دهد.
عظیمی: ولی میدانیم که کردهای جنوبی کلهری هم تفاوتهایی با سورانیها دارند و هم تفاوت زبانی با کردهای کرمانج ترکیه. بنابراین، اگر صرفاً به عنصر زبان بخواهیم نفوذ پژاک را توضیح دهیم، نمیشود کامل توضیح داد.
من میخواهم بگویم اگر شروع جذب پژاک در مناطق جنوبی صرفاً به دلیل تمایز زبانی و تأکید روی زبان بود، اصلاً نباید پژاک به عنوان شاخهای از پ.ک.ک آنجا شکل میگرفت. چرا؟ چون به لحاظ زبانی تفاوت بین کردهای جنوبی و سورانیها، به همان اندازه تفاوت با پ.ک.ک کرمانجی هست. پس اینطور نیست که به صرف زبان آنجا شکل گرفته باشد.
امینی: یک جمله بگویم که همه چیز حل شود: پ.ک.ک شاخهای به نام پژاک دارد که بنیانگذاران، سردستهها و تئوریسینهای آن عمدتاً از کردهای باسواد جنوب هستند. به همین دلیل ارتباطشان با مناطق جنوبی قوی است.
به خاطر باسواد بودن و حضور در آنجا، آنها کاملاً میدانند چطور میشود جوان کرد ایلامی یا اسلامآبادی را جذب کرد. این هسته اصلی وقتی این شخصیتها و تئوریسینها هستند، ارتباطات قوی با گروه مرکزی و خود عبدالله اوجالان دارند.
شما که میگویید آنها باسواد بودند، من هم این کلمه را به این دلیل میگویم که علاوه بر آگاهی سیاسی، بچهها عموماً ادیب بودند؛ برخی داستاننویس، برخی مترجم، برخی فرهنگنامه و فرهنگ لغت نوشتهاند. یک کنشگر سیاسی در ترکیه یا عراق یا سوریه لزوماً نیاز ندارد ادیب یا زبانشناس باشد، اما اینجا چنین نیازی ایجاد شده، چون تنها از این طریق میشود جوان ایلامی را جذب کرد.
در مرحله اول، لذت و جذابیت زبان کردی و زبان مادری برای جوان اهمیت دارد؛ مثلاً شعرهای قشنگی میشود گفت، داستانهای زیبا و کارهای ادبی کرد. من شخصاً روی این موضوع کار کردهام و نوشتم.
از این منظر، چشمانداز این است که بتوانیم یک دولت داشته باشیم که زبانمان را گسترش دهد، ادبیات داشته باشیم، پیشینهای مستند کنیم، آموزش و پرورش داشته باشیم و زبان را به نسل بعدی منتقل کنیم، چون زبان در حال از بین رفتن است.
این حرکتها و تحریکها گام به گام به بحثهای چریکی میرسند، چون در شرایط فعلی تنها راه کنشگری، چریکی بودن است.
عظیمی: تمام نکاتی که گفتید درباره احزاب کردی تقریباً مشترک است. اگر صرف چریکی بودن و سلاح به دست گرفتن جذابیت داشت، حزب دموکرات که سابقه بیشتری داشت باید موفقتر بود. تفاوت ایدهای که پ.ک.ک دارد به دو موضوع برمیگردد که بیشتر مربوط به ویژگیهای شهری کادر آن است، نه تفاوتهای زبانی شاخه پژاک. کردهای جنوب از نظر شما باسواد، ادیب و دانشگاهی هستند و من به این ویژگیها میگویم «شهری بودن»، در مقابل کردهای سورانی که بیشتر حالت قبیلهای و کوهستانی دارند.
جریانات کومله و دموکرات بیشتر ساختار قبیلهای دارند و در کوهستانها شکل گرفتهاند، اما ویژگی شهری بودن باعث شده پژاک جایگاه متفاوتی داشته باشد. چرا میگوییم ویژگی شهری است؟ چون کردهای جنوبی شهریتر هستند، مشخصاً کرمانشاه و ایلام اینگونهاند.
امینی: شهری بودن به معنایی که شما گفتید، یعنی این افراد با روشهای الیتیستی، ارتباطهای پیچیدهتر و فضای دانشگاهی میتوانند جذب کنند. اما اینجا یک اشتباه رخ میدهد. شخصیتهای الیت در کردی جنوبی، برعکس آن چیزی است که فکر میکنیم. شخصیتهای اصلی، شخصیتهای غیرشهری و حتی روستایی و عشایری هستند که از فضای دانشگاهی ایران کاملاً دورند. اینها حلقههای ادبی دارند و شخصیتهای اصلیشان از دل روستاها و عشایر برخاستهاند، نه شهر.
بله، سازماندهی صورت میگیرد، چون اینها حامل زبان اصیل هستند. جوانان شهری و دانشگاهی معمولاً زبان اصلی و اصیل را از دست دادهاند. بنابراین کسانی میتوانند اثرگذاری واقعی داشته باشند که هنوز فضای روستایی و عشایری و فرهنگ فولکلور اصیل کردی را حفظ کردهاند و آن را منتقل میکنندد. صدها مثال از این دست میتوان زد.
تمام این اشتراکات وجود دارد که شما میگویید، اما تفاوتی که من در مورد پژاک میگویم این است که تمرکز روی مؤلفههای کردی جنوبی است، زیرا شخصیتهای هسته اصلی آن دقیقاً از همین بستر آمدهاند.
اجلی: من در تکمیل صحبتهای آقای امینی میخواستم بگویم که وقتی در بدنه پ.ک.ک نگاه میکنیم، مثلاً در ترکیه، اکثراً کسانی که به آن میپیوندند جوانان روستایی، خانوادههای فقیر و بیسواد هستند. ما قشری نخبه که با ایدئولوژی پیش برود نداریم، بلکه یک خشم سرکوبشده است که دهها سال است پشت آن قرار دارد.
این خشم در واکنش به سرکوب سیستماتیک و گستردهای است که علیه کردها اعمال شده است، از سال ۱۹۲۳ و بهخصوص پس از شروع عملیات مسلحانه پ.ک.ک در سال ۱۹۸۴. واقعاً ترکیه آنها را بسیار سرکوب کرده است؛ شاید بتوان گفت پدر کردها را درآوردهاند.
این سرکوب سیستماتیک حتی از سطح سیستماتیک فراتر رفته است؛ این خشم فروخورده و واکنش به آن خشونت است.
امینی: در ایران اما چنین خشمی به آن معنا و آن شدت وجود نداشته است. شرایط متفاوت است. در دوران جنگ سرد، شرایط ترکیه برای شکلگیری گروهی مانند پ.ک.ک مهیاتر بوده است.
فضای بازتری در ترکیه وجود داشت.
من این را تأیید میکنم که آن ایدئولوژی در ایران جواب نمیدهد. از جنبه دیگری هم این موضوع ربطی به ایدئولوژی ندارد. جوان کرد منطقه ما با جوان کرد اطراف دیاربکر متفاوت است. در ترکیه واکنشی عصبی به ظلم آشکاری است که دیده شده، اما در ایران سرکوب سیستماتیک مشابه نبوده است.
این احساس همزادپنداری با کردهای ترکیه در بخش نخبه آنها شکل گرفته است. آنها معتقدند کردها همیشه زیر ظلم و ستم بودهاند، مثلاً مانند آنچه در عراق در جریان انفال اتفاق افتاده.
یکی از بچههای پژاک که قبلاً آنجا بودم میگفت: «کی گفته پژاک زیرمجموعه پ.ک.ک است؟» که اصلاً این موضوع را زیر سؤال میبرد.
عظیمی: ممنون از همه شما. جلسه طولانی شد، اما حوصله کردید. به نظرم گرههای جدی در بحث مطرح شد که جای کار و ادامه دارد. همین که زاویه دیدهای مختلفی مطرح شد و جمع توانست در برخی نکات به توافق برسد، به نظرم خیلی مهم است.
از نظر من جلسه زنده، پویایی و جدی بود و انشاءالله مبدأ شروع یک سری کارهای مطالعاتی جدیتر باشد و خروجیهای بهتری خصوصاً در حوزه مطالعات کردی داشته باشیم.
الحمد لله ربّ العالمین