۳۰ آذر ۱۴۰۳

اوجالان : روزی که خدمتکارانم مرا درک کنند، کارم تمام شده است!

  • ۲۱ دی ۱۴۰۲
  • ۱۴۰ بازدید
  • ۰

انجمن بی تاوان: عبداله اوجالان سرکرده گروه تروریستی پ.ک.ک و پژاک، سیستم گروهک تحت امر خودش را طوری طراحی نموده است که هر انسانی که پا به پ.ک.ک وگروهای وابسته به آن بگذارد باید به اطاعت بی چون و چرا از اوجالان دربیاید و اوجالان را پرستش کند.  فرقه ها در کل یک سیستم منحصر بفرد دارند که رهبری در راس آن و آفریننده فرقه -گروه -حزب -پارتی است و این مجموعه ها معمولا محدود هستند.

عبداله اوجالان نیز با رفتارهای مرموزش همیشه سعی می کرد که در بین پیروانش خود را به بالاترین درجه جانمایی کند نهد و همیشه ادعا می کرد که از همه بهتر می تواند آینده را پیش بینی کند.

اوجالان: «روزی که خدمتکارانم مرا درک کنند، کارم تمام شده است. تا زمانی که آنها مرا درک نکنند، من به سلطنت خود ادامه خواهم داد. خود خدایان به این دلیل تبدیل به خدا شدند که مردم آنها را درک نمی کنند. پس از درک آنها، خدایی شدن آنها متوقف می شود. در مورد من هم همینطور است».

محمد سلیم چوروک کایا یکی از بنیانگذاران پ.ک.ک است. چوروک کایا روزنامه نگار، سیاستمدار و نویسنده ای است که ۱۱ سال در زندان های مختلف ترکیه در سخت ترین شرایط به علت عضویت در پ ک ک در زندان بود. وقتی از زندان آزاد شد به کوه رفت و با عبدالله اوجالان تماس گرفت. وقتی از زندان آزاد شد و به پ.ک.ک برگشت، دید که خیلی چیزها در داخل پ.ک.ک به قانون تبدیل شده و و او از اوضاع  ناراضی بود. اما او نتوانست نارضایتی خود را علناً ابراز کند. زیرا اعتراضات او به معنای مخالفت با اوجالان تلقی می شد و البته این امر منجر به متهم شدن چوروک کایا به خیانت و سپس کشتن وی  می شد. چوروک کایا تصمیم گرفت از پ ک ک فرار کند و کتابی با عنوان “آیات آپو” نوشت تا حقیقت اوجالان و پ.ک.ک را برای مردم کرد و جهان آشکار کند.

او اغلب در تخیل خود سؤالات مهمی را ایجاد می کند که اگر واقعاً توسط پ.ک.ک دستگیر می شد حتما کشته می شد.

از دیدگاه محمد سلیم چوروک کایا، اوجالان جامعه ای را که می خواهد بسازد چگونه است؟

اوجالان: «جامعه یک صدا متشکل از گروهی از افراد است که از برده به برده تبدیل شده اند. من می دانم که، اداره چنین جامعه ای بسیار آسان است، گله ، گله ! اول مثل گوسفندان خواهم ساخت، آنها را جمع خواهم کرد و گله خواهند شد. یقه ای(بند گردن) را در دست می گیرم و جلو می روم. من جلو هستم و گوسفندانم پشت سرم، اگر بگویم سمت راست می روند سمت راست و اگر بگویم چپ می روند سمت چپ. چیه، کار بدی می کنم؟ این فراگیری است! وقتی بندگان من آیات مرا می خوانند».

اوجالا:آیا مبارزه ای که می کنند به پیروزی می رسد؟ اگر من نبودم، بندگانم یک روز هم در مقابل دشمن مقاومت نمی کردند. من هستم که آنها را تربیت می کنم، من هستم که سلاح و گلوله تهیه می کنم، من هستم که آنها را به کوه می برم. آنها قرار است روی تدارکاتی که من انجام داده ام آنجا بنشینند! خب، بی ارزش، گفتم بروند این کار را بکنند؟ آنها مرا درک نمی کنند! از طرفی خوب است که مرا درک نمی کنند. این را بیشتر از تو به کسی نمی گویم. پس من به شما می گویم، چون شما مرده اید، نمی توانید به کسی بگویید. روزی که بندگان مرا بفهمند، کارم تمام شده است. تا زمانی که آنها مرا درک نکنند، من به سلطنت خود ادامه خواهم داد. خود خدایان به این دلیل تبدیل به خدا شدند که مردم آنها را درک نمی کنند. پس از درک آنها، خدایی شدن آنها متوقف می شود. این مورد در مورد من است، بنابراین من هر کاری عجیب و غریب انجام می دهم تا درک نشم. اما با وجود این، اگر بدانم که کسی منرا درک کرده او را تصفیه می کنم . وقتی می‌دانم آنها مرا درک می‌کنند، قبل از انجام هر کاری حرکت می‌کنم و راه‌هایی را به آنها پیشنهاد می‌کنم که هیچ‌کس قبول نمی‌کند. در آن شرایط یا فرار می‌کنند، یا خود را می‌کشند یا توسط ما به نحوی کشته می‌شوند.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *