پرسش در مورد آغاز وسرچشمه حیات ،هستی وبخصوص انسان در این کره خاکی وپاسخ به آن در ادیان ومکاتب مختلف بشری مطرح شده است .بدین شکل دو گونه مکتب در برابر این قضیه بوجود آمدند یکی مکتب ادیان الهی ودیگری مکتب فکری بشر.
درعهد عتیق کتاب مقدس یهودیان ،که مورد قبول یهودیان نیز می باشد، در مورد خلقت آمده است که خداوند جهان وجانداران ساکن آن را درشش روز آفرید وانسان آخرین آفریده است:خداوندپس آدم را از خاک طمین بسرشت ودر بینی وی روح حیات دمید وآدم نفس زنده شد.{ سفر پیدایش ۰۲:۷ )
آیات صریح وقاطع قرآن هم پس ازبیان خلقت دیگر موجودات واینکه آن ها را به چه شکلی آفریده به آفرینش انسان از خاک تاکید می ورزند:
« ولقد خلقنا الانسان من صلصال من ماء مسنون » حجر ۲۶
« واذ قال ربک للملائکیه انی خالق بشراً من صلصال من ماء مسنون » حجر ۲۸
ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون» آل عمران ۵۹
هذا الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلاً واجل مسمی مسمی عنده»
انا خلقناکم من طین لازب»
«خلق الانسان من صلصال کالفجار»
«اکفرت با لذی خلقک من تراب ثم سواد رجلاً»
و…
بدین ترتیب خداوند با انحصار خلقت به خودش وجواب قاطع وابدی به اینکه انسان را خودم از خاک آفریده ام در جایی جای قرآن تاکید می ورزد: همچنانچه خلق کردن کار خودم است امر کردن وقانون وحکم بر آفریدگانم نیز باید مال خودم باشد.« الا له الخلق والامر » وتهدید می کند که « و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون – فاسقون ، ظالمون و….
اما پس ظهور امروزین دین سکولاریسم در غرب دینی کاملا مجزا در برابر دین اسلام و شریعتهای آسمانی پدید آمد که در تمام جوانب حیات وزندگی بشری برای خود نظریه پردازی وقانون گذاری نمود ، جهت پاسخگویی به مسائل درونی انسانها روانشناسی را بنیان نهاد، جهت تنظیم روابط انسانها،علوم اجتماعی را بوجود آورد وبدین ترتیب در اقتصاد ، آموزش وپرورش، تاریخ ، … زیست شناسی و… صاحب آراء جداگانه ومستقلی جهت مبارزه با دین گردید.از این ثمرات سکولاریسم که به عنوان یکی از پایه های اصلی ایدئولوژی سکولاریسم به شمار می رود نظریه تکاملی داروین در مورد سیر تکاملی مادی خلقت وبخصوص آفرینش انسان می باشد.
نظریه تکاملی داروین که به عنوان یکی از پایه های مدرنیته به شمار می رود، با دریافتی ماده گرایانه وماتریالیستی بر پیدایش موجودات از همدیگر تاکید دارد. ودر واقع ، بخصوص در مورد انسان ، آفرینش دفعی آن توسط خداوند را نفی کرده وآنرا شکلی تکامل یافته از میمون وشامپانزه می داند وبدین شکل پدر بزرگ خودش را در شناسنامه اش می شناساند.
در الگوی تکاملی یا ترانسفورمیسم تمام نظامات پیچیده جهان اعم از گیاهان ، جانوران، کهکشانها و… بر فرآیند های مادی مرسوم به فرآیندهای طبیعی توضیح داده می شود که در این الگو هیچ اثری از طراحی دقیق خارج از طبیعت وماده وجود ندارد، این دنیا به نظام بسته ای تصور می شود که همه عوامل تکامل ، پیشرفت وعقبگرد خود را در درون خود دارد وهیچ نیاز ووابستگی به بیرون از روابط دنیوی وخدا ندارد. در این دیدگاه دنیا خود کفاست وچون به چیزی غیر از خودش وابسته نیست. پس به غیر از ماده وطبیعت به کسی چون خداوند نیاز ندارد که در کارهایش دخالت کرده وبرایش قانون وحکم تعیین کند، بلکه این
حق به خود ساکنان آن تعلق دارد.
بدین ترتیب مدرنیزم وسکولاریسم ، نظریه تکامل را بعنوان ستون خیمه واساس برنامه های خود برگزیده و چنانچه این ستون سقوط کند کل خیمه وآنچه ساخته است برسرش خراب خواهد شد.به همین دلیل است که سکولارهای کنونی به آن همچون یک ایدئولوژی ودین می نگرند نه فرضیه وتئوری غیر تجربی اثبات نشده .وجهت پیشبرد عقیده ضد دینی خود، تمام گمان ها وظنها را در نظر خود عین حقیقت و واقعیت فرض می کنند.
در علوم معاصر ، تئوری های علمی همچون مکانیک کوانتوم یا تئوری زنجیره در فیزیک وکیهان شناسی و…. وجود دارند .اگر کسانی با این نظریه ها مخالفت کند وآنها را نپذیرد، هیچ کسی آنها را از دانشگاه یا ارتقاء سمت یا درجه یا … محروم نمی کند. اما در نظریه وتئوری تکامل – دقیقاً برعکس نظریات دیگر- انکار ومخالف با واقعی بودن این «تئوری ونظریه اثبات نشده » ممکن است موجب اخراج استاد ومحقق در دانشگاه به خصوص دردنیای آنگلوساکسون وکمتردرایتالیا ، آلمان وفرانسه گردد. چرا؟ چون نظریه تکامل یک ایدئولوژی وپایه عقاید دیکتاتوری سکولاریسم جدید است نه صرفاً یک علم متعارف.
داگلاس دور عضو هیات علمی دانشگاه ومولف کتاب مشهور « توهم دگر گشت باور» به محض اینکه دست به قلم برد تا نظریه تکامل را مورد انتقاد قرار دهد، به جای اینکه چاپ وانتشارکتابش را به کمبریج بسپارد آنرا در تنسی منتشر کرد.مایکل بهه نویسنده کتاب «جعبه سیاه داروین » هم با همکارانش در دانشگاه مشکل جدی پیدا کرد و….
زمانی که دیکتاتوری سکولاریسم در برابر مقاومت دینگرایان مسیحی ویهودی در برابر این تفکر خشونت طلب ماتریالیستی مقاومتی از خود نشان داده ومی رفت که باعث قیام علیه آن گردد. عده ای از دیکتاتورهای سکولار برای دینداران این تئوری را عرضه کردند که : اگر خداوند اولین سلول را به گونه ای خلق کرده که حاوی دستورات لازم برای تکامل بوده باشد، در این صورت مومن لازم نیست از ایمان خود دست بردارد… ( ).
یهودیان در گذشته گفته بودند که :وقالت الیهودیدالله مغلوله… دست خدا بسته است [المائده۶۳]
نصرانی ها نیز از ترس اینکه دیکتاتوران سکولاریست از این یک قدم عقب نشینی هم صرف نظر کنند همان گفته های یهود را تحت عنوان « تکامل خدا باورانه » ابزار کردند. بدین معنی که خداوند پس از خلق اولیه دیگر در کار این دنیا دخالتی ندارد ونیازی نیست که در امور اجتماعی ودیگر احکام وقوانین جامعه وزندگی دنیوی منتظر حکم خداوند باشیم.
پاپ لئوی سیزدهم در اواسط قرن نوزدهم ضمن پاسخ به این سوال که چگونه باید متون مقدس را تفسیر کرد؟ به پیروان خود توصیه می کند در دروس و متون انجیل به دنبال اطلاعات علمی نباشند.
اما خداوند متعال بدون هیچ سازشی تاکیدکرده وبه تمام انسانها هشدار می دهد که :« یا ایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقنا کم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ثم من مخلقه …. ثم تخرجکم طفلاً ثم لبتلغوا اشدکم …. »
تحمیل این جدوپدربزرگ جعلی وپست نمودن انسانها وپذیرش وتحمیل جبری این بیهودگی ها از جانب دیکتاتوری سکولاریسم به عنوان یک زیر بنای عقیدتی وایدئولوژیکی ،امروزه امری مدرن وبه روز انگاشته شده و انکار این توهمات وخیالبافیها ی پوچ ونامعقول به معنی فروریختن جهان کنونی دیکتاتوری سکولاریسم یا همان مشرکین غیر اهل کتاب در متون اسلامی خواهد بود . نظریه تکامل برای جهان مدرن سکولار کنونی همچون اصل وزیربنای « دینی » است .همچنانکه پیروان مارکیسم « تکامل تاریخی » را مبنا قرار داده اند . ماتریالیسم دیاللتیک سوسیلیستها هم عمیقاً متاثر از دارونیسم بود .
هدف تمامی سکولاریستها وبخصوص منشعبات سوسیالیسم از تبلیغ گسترده نظریه تکاملی داروین کوتاه نمودن دست خداوند در امور دنیا وقانونگذاری جهت بشر است تا بدین ترتیب آنها راحتتر بتوانند زیر دستان رابه پذیرش احکام وقوانین ساخته شده خود تسلیم نمایند.
دقیقاً به پیروی از همین ایدئولوژی زیربنائیست که در برنامه واساسنامه پ.ک.ک ماتریالیست سوسیالیست در بخش جامعه ای دمکراتیک – اکولوژیک وآزادیخواه جنسیت در صفحه ۵ میخوانیم که نوع انسان وقتی از جد حیوان جدا می شود، انسان بودن واجتماعی بودن در وی به موازات هم صورت می گیرد…..»
به همین ترتیب به توهمات بعدی ایدئولوژی خود می پردازد. این ابتدای سخن آنان همچون دیگر همفکران سکولارشان می باشد وتمام برنامه ومرامنامه ودیگر احکام خودشان را براین اساس پایه گذاری می کنند .
مسلمین تمام احکام وبرنامه هایشان را بر اساس توحید وکفر به طاغوت بنیان می نهند واین مشرکین ومرتدین سکولار دنباله رو محلی ما هم ، اساس دین وعقیده خود را با درصدهای متفاوتی از همین تئوری ثابت نشده خیالی بنیان نهاده اند.
سوکولارها یا مثل کمونیستها وسوسیالیستها ی کومله،پژاک، پ.ک.ک. ودیگر فراورده های این شاخه از سکولاریسم تمام این عقیده را در مسئله پیدایش وعدم دخالت الله در امور جهانی وقانونگذاری پذیرفته اند یا اینکه همچون سوسیال دمکراتهای حزب دمکرات در مسئله خلقت وپیدایش طرفدارانش را رها کرده ونظری ثابت ارائه نمی دهد، به همین دلیل در میان آن ها هم مخلصین صد درصد نظریه تکاملی وجود دارد وهم کسانی که به خلقت توسط خدا. اما هر دو در کوتاه کردن دست خدا در امر قانون گذاری وسپردن آن به انسانها بود ایمان عملی دارند.
پس برادران وخواهران ارجمندم هشیار باشید که فریب تبلیغات عامه فریبانهء این مسیلمه های کذاب در قالب آپوئیستهای پ.ک.ک، پژاک ودیگر مرتدین احزاب سکولاریستی کومله، دمکرات و… را نخورید. هدف همگی آنها روشن است وشما هم به همان زبان ولهجه خودتان بصورت شبانه روزی اعمال آنها را در شبکه های ماهواره ای دیده ومی شنوید.ودیگر عذری ندارید که سواد نداشتیم و…. وبالاتر از آن عمل جنایتکارانه آنها را نیز لمس نموده ودیده اید. پس به خود آئید به راستی وقت تنگ است وهر آن امکان ترک دنیا وحضور در بارگاه الهی وحساب وکتاب می رود.مواظب باشید که ضررمند، نادم ، پشیمان وعاقبت به شر نگردید.
تمام سکولاریستهای مرتد اطرافمان در آخر امر می خواهند که حکم وقانون دین الله راـ که خداوند امر کرده در زندگی دنیوی وجامعه اسلامی مان پیاده واجرا کنیم ـ حذف نموده وقوانین متفاوت ومختلف دین سکولاریستی خودشان را اعم از کمونیستها ،سوسیال دمکراسی ، دمکراسی بودژوازی و…. را بر ما تحمیل نمایند. آنها به خاطر نا آگاهی وضعف نسل گذشته فریب خورده ما تصمیم گرفته اند در کمال بی شرمی وبی رحمی دوباره بدون عبرت از مرتدین دیگر سرزمینهای مسلمان نشین اطرافمان برجنایات خود بپردازند آنهم زمانیکه که از کمونیستهای همفکر خودشان که هم اکنون روزگارشان سپری شده در اروپا ودیگر نقاط دنیاپیروانشان در سبزها حل شده اند یا به فمنیسم پیوسته اند.
ما چاره ای نداریم که باوجود مرتدینی چنین سرسخت و کودن جهت نصرت ویاری رساندن به احکام الهی وستمدیدگان محتاج این احکام، که تنها ضامن رفاه وامنیت مردم اند، تا پای جان بدون کوچکترین سازشی مقاومت ومبارزه نماییم.