سطح کارایی و عملکرد یک سیستم را معمولا از روی نیروی متخصص آن میسنجند. به هر اندازه که سیستمی دارای نیروی متخصص بیشتری در زمینههای گوناگون باشد؛ بدان اندازه سیستم دارای پیشرفت و اقتدار خواهد بود.
در پژاک مقوله ای بنام تخصص زیاد مدنظر نیست. معیار و ملاک برای مسولیت دادن به شخصی، به میزان وابستگی آن فرد به رفتار و گفتار فرماندهی آن قسمت بستگی دارد.
اگر به فرض عضوی از گروه مهندس برق باشد ولی اعتنای زیادی به فرمانده و بالا دستها نداشته باشد و یا نظرات مخالف ارائه دهد؛ در این صورت مهندس برق باید عملا از صحنه کنار برود. هیچ اعتراضی هم وارد نیست. چون اعتراض کردن به معنای کوچک شمردن و خودبزرگ بینی تحلیل میشود. پس ناچار فردی که سالهای سال پشت میز و نیمکت نشسته و درس خوانده، اکنون باید کاری را انجام دهد که هیجوقت انجام نداده و شاید قادر به انجام آن نباشد.
به عبارت دیگر ملاک مسؤلیت دادن به شخص به وابستگی تمام و کمال به دستورات و گفتههای فرمانده و اجرای آنها بدون ارائه هیچ نظرو اعتراضی است. اگر چنین فردی پیدا بشود و قبلا هم استعداد کار مربوطه را داشته باشد؛ امکان دارد که برای انجام آن استخدام شود. در غیراین صورت نه تنها فرد موردنظر طبق استعداد و توانائیش به کارگرفته نمیشود؛ بلکه انجام کاری را به او واگذار میکنند که کاملا با استعداد و سلایق او متفاوت است. با اینکار از طرفی می خواهند خود را علمدار برابری و عدالت بخوانند و از طرف دیگر می خواهند شخص را با اذیت کردن وادار کنند در راهی قدم برداردکه آنها تعیین میکنند .
البته این خصوصیت گروه در واقع همان ویژگی ریشه ای آن است که از بدو تاسیس پ.ک.ک تا به حال همراهشان بوده است یعنی کم سواد بودن اکثر اعضای فرقه است..
حقیقت از این قرار است که این فرقه با افراد فهمیده و تحصییلکرده خیلی سرسازگاری ندارد و همیشه آنها را دشمن خود میداند. چون خود بر این حقیقت واقف است که با فرمولهای ساختگی و بی اساس نمیتوان این گونه افراد را فریب داد و به خدمت گرفت اما انسانهای کم سواد بیسواد چرارا می توان به راحتی فریفت .
اینجا یک سوال دیگر هم پیش میآید و آنهم اینکه اگر این فرقه به حقیقت و درستی خود ایمان دارد؛ پس چرا این همه از منتقدین و افراد آگاه ترس دارد و آنها را دشمن میخواند؟