۴ آذر ۱۴۰۳

پژاک زنان را وادار به انجام کارهای سنگین می کند

  • ۶ تیر ۱۴۰۲
  • ۱۹۲ بازدید
  • ۰

انجمن بی  تاوان : همانطور که قبلاً بارها گفته و نوشته شده است، زنان نه تنها موقعیت بهتری نسبت به اعضای مرد در گروهک تروریستی پژاک ندارند،بلکه صرف نظر از تفاوت‌های جسمی و روانی این دو، زنان باید در دوران حضور در پژاک مانند مردان کار کنند.

برای درک بهتر شرایط زندگی زنان عضو پژاک، مطالعه اظهارات یکی از اعضای این گروه تروریستی خارج از لطف نیست.

من خدیجه اهل روستایی دورافتاده در مرز ایران و ترکیه هستم. پدرم دامدار و مادرم پیر است، ما چهار خواهر و برادر هستیم و من فرزند دوم هستم. چون پدرم دامدار بود، از اواسط بهار تا نزدیک زمستان در کوه و مرتع بودیم، اعضای پژاک اغلب برای صرف غذا به آنجا می آمدند، پدر و مادرم از دیدن ما می ترسیدند. یک روز مادرم مریض بود و پدرم برای گرفتن دارو به شهر رفته بود، من در خانه پدرم کار می کردم. به من گفتند این چه زندگی بیهوده ای است حیف نیست که تو چوپان هستی با ما بیا بهترین جا و کار را به تو می دهیم. خیلی ترسیدم گفتم گوسفندم را ببرند من نمی آیم مادرم مریض بود یکی از آنها مرا تهدید کرد که اگر نیایم می کشم. ۱۴ ساله بودم که از ترس جان گوسفندها را رها کردم و با آنها رفتم. همه مرد بودند و شب را در غاری گذراندیم، بعد از چند روز دو نفر آمدند و مرا به محلی به نام خاکورک بردند.پدر و عمویم دنبالم آمده بودند اما تهدیدم کردند که اگر حرفم را بزنم می کشند. در خاکورک با بیست نفر دیگر در یک دوره آموزشی بودیم که دو ماه طول کشید.چند دختر دیگر هم سن من بودند که ایرانی اهل سلماس و خوی بودند و همه از ترس تهدید آمده بودند.

ما هر روز ساعت ۵ صبح بیدار می شدیم، ورزش می کردیم و بعد برای اجاق فرمانده هیزم جمع می کردیم. دوره تمام شد و من برای اولین بار مسلح شدم.بعد از دوره ما دو دسته شدیم و همه گریه می کردیم چون به خاطر زبان و منطقه و سن کم با هم ارتباط داشتیم. به منگفتند داری به گارا می روی.پیاده روی از خاکورک تا گارا ممکن است بیش از چهار شب و روز و سخت باشد. نمی‌دانستم گارا کجاست یا برای چه می‌رویم.روز پنجم به گارا رسیدیم، جایی که با چشمانم تمام دروغ هایی را که به من گفته شده بود دیدم. شب ها مانند قرون وسطی در زمین خالی یا در غارها زندگی می کردیم و سخت کار می کردیم. ما حق نداشتیم با مردها صحبت کنیم آنها می گفتند پژاک یک حزب زنانه است و اوجالان زنان آزاد را خلق کرده است.زندانی در کوه، سخت ترین کار و خود فرماندهان وضع مالی خوبی داشتند، غذای روزانه آنها شامل لوبیا و برنج و صبح چند تکه نان خشک و زیتون بود.

ما را بردند بالای تپه و گفتند به اندازه وزن آرد حمل کنیم.برگشتم تو اتاق و خواستم خودمو بکشم ولی خدا نخواست. مسئله زن برای آنها فقط یک سطح و ابزار است، یک ایدئولوژی نادرست، زیرا آنها از ما می خواستند سخت ترین کار را انجام دهیم. پژاک فقط یک گروه نظامی برای پ.ک.ک است و به خودی خود یک نقطه گیر محسوب می شود. چطور است که یک فرمانده مرد می تواند با بچه های ۱۴ ساله ای مثل ما بازی کند، اما ما این حق را نداشتیم. روز زن فقط دروغ است.آنها زنان را در جامعه غربی کوچک و بی اهمیت می دانند. مرا به زاگرس ترکیه فرستادند، روستایی سر راه بود، آن شب آنجا پنهان شدم و فرار کردم.از ترس حیوانات و هواپیماهای ترکیه شب و روز نمی توانستم حرکت کنم، در حالی که چند کودک در حملات هوایی ترکیه کشته شده بودند و به ما گفته بودند که به کسی نگوییم که آنها ترک و سوری هستند.

خانواده ها باید مراقب فرزندان خود باشند تا از این گروه ها دور بمانند، بچه ها را می دزدند و بعد به ترکیه می فرستند، هرچند در تلویزیون دروغ می گویند. دولت ایران باید برنامه آموزشی داشته باشد تا کودکان و خانواده ها را با این گروه ها آشنا کند و البته از تردد آنها به آن سوی مرزها جلوگیری کند.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *