۲ آذر ۱۴۰۳

چرا پ.ک.ک عامل کشته شدن ساری ابراهیم را فاش نمی کند؟

  • ۲ شهریور ۱۴۰۱
  • ۴۴۳ بازدید
  • ۰

انجمن بی تاوان :‌رمضان توپتاش در سال ۱۹۶۲ در شهر باتمان به دنیا آمد. او از کودکی در سال ۱۹۷۳ به گروه های کرد پیوست. در سال ۱۹۷۸ با معصوم کورکماز و مظلوم دوغان ازکادرهی ارشد پ ک ک آشنا شد و به پ ک ک پیوست.از سال ۱۹۷۹ به بعد از آن تاریخ اسلحه از دستش نیفتاد، از کوه پایین نیامد. او در سال ۱۹۸۱ به لبنان و از آنجا در سال ۱۹۸۲ به بوتان رفت. اگر می خواهید راهی را طی کنید که ساری ابراهیم از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۶ در زمان تیراندازی به او پیموده است، زندگی شما کافی نخواهد بود. زیرا او نامی است که تمام کوه های کردستان ترکیه و حتی ترکیه را به روی جنگ چریکی باز کرد. او یکی از اولین نام هایی است که از بوتان به گارزان رفت نقشه ای که در دست داشت به درسیم ارزروم رفت. او از ارزروم به راه افتاد و تمام راه را تا گموش خانه ترکیه در دریای سیاه رفت. دریای سیاه کافی نبود و ساری ابراهیم به مدیترانه رفت. او با نزول به آنتالیا به دامنه کوه های توروس رفت. موغلا تا مانیسا یعنی دریای اژه رفت. کوچگیری، مالاتیا، آدییامان و…رفت . ما حتی مکان ها را هم حساب نمی کنیم. به عبارت دیگر، جایی نیست که ابراهیم در کردستان ترکیه پا نگذارد.

حتی در این روایت کوتاه تنها می توان فهمید که ساری ابراهیم پر زحمت ترین نام کادر چریکی پ.ک.ک است.

سوال این است که پ ک ک چرا ساری ابراهیم را کشت ؟

اگر ابراهیم زرد آنقدر فرمانده چریکی مهم و بزرگ بود، این همه زحمت کشید، چرا تا زمان مرگش نامش را نشنیدیم؟ مثلاً همه شما مصطفی کاراسو را می شناسید که تا به حال اسلحه به دست نگرفته، ده کیلومتر راه نرفته و هیچ استعدادی در زندگی اش ندارد، اما چرا نام یک فرمانده چریکی را می شنویم که ۲۶ سال از آن کوه به آن کوه دویده است. فقط زمانی که مرد نامش کمارزش جلوداده شد ؟

یک سوال دیگر: ساری ابراهیم یک فرمانده چریک بسیار با تجربه بود. دولت ترکیه سال ها به دنبال او بود، نتوانست او را پیدا کند و نتوانست او را بزند. چرا و چگونه می توان چنین فردی با تجربه را در مرکز ستاد ه.پ.گ در دره ذاب مورد اصابت گلوله قرار داد؟ چطور ممکن است یک نفر بیاید و روی میزی که باهوز اردال، فرمانده وقت ه.پ.گ و بریتان درسیم آنجا بودند، به او شلیک کند؟چرا ساری ابراهیم محافظ نداشت؟
. با این حال، داستان ساری ابراهیم نمونه ای از رویکرد پ.ک.ک به مردم و حتی افرادی است که زندگی خود را وقف پ.ک.ک کرده اند.زیرا پ ک ک از کادرها بهربرداری می کند و زمانی که تاریخ انقضا به پایان برسد انها امحا می کند

اوجالان: آیا ساری ابراهیم می تواند یک مامور باشد؟

ساری ابراهیم که در سن ۱۵ سالگی به PKK پیوست، کارگر بزرگی بود، بنابراین در اوایل دهه ۱۹۸۰ دوستانش او رابا لقب ” زحمت کش ” صدا می زدند . اما تمام تلاش های او برای اوجالان یا پ.ک.ک معنی نداشت. هیچ اختیاری به او داده نشد، در هیچ کنگره حزبی به مدیریت انتخاب نشد،. برعکس، ساری ابراهیم چندین بار از خط جنوب غربی به دمشق می‌رود و اخیراً اوجالان در سال ۱۹۹۷ به زنانی که در خانه‌اش می‌ماندند گفت: «هیچ اتفاقی برای این ابراهیم نمی‌افتد، او هر بار مثل یک گربه چهار دست و پا راه می‌افتد اما چیزی به او نمی شود . . آیا او مامور دولت است؟”
ناسپاسی نسبت به زحمات ساری ابراهیم ادامه یافت. پ.ک.ک هیچ گاه بر اساس تلاش های ساری ابراهیم مأموریتی را برای او تعیین نکرده بود.

رویکرد انسانی پ.ک.ک همیشه این گونه بوده است. مردم فقط در مواقع لزوم اهمیت دارند. اگر برای پ.ک.ک نیاز نباشید، حتی فردی که فکر می کند در اوج است، در یک دقیقه سرنگون می شود. در هر کاری، چه در سیاست و چه لحاظ چریکی، همین ناسپاسی و بی وفایی وجود دارد. یکی از اعضای سابق پ.ک.ک روزی گفت: حتی اگر چشم پ.ک.ک باشید، اگر به شما نیازی نداشته باشد، شما را بیرون می اندازد و در آتش می اندازد.

ساری ابراهیم فردی عادی بود در سال ۲۰۰۶اول ماه اگوست در دره ذاب در حالی توسط فردی ۱۸ ساله که خود کادر بود با اسلحه کلاشنیکف کشته شد و زمانی که فرد ضارب در قرار گاه مرکزی با اسلحه به طرف ابراهیم امد وی روی صندلی نشسته و جلوش یک میز بود و این میز وصندلی از طرف باهوز اردال و بریتان درسیم مورد استفاده می شد و با اینکه افراد قرارگاه دیدند که فرد ضارب به طرف ابراهیم می اید اما مانع نشدند وفرد نزدیک ابراهیم شد و با سه گلوله ابراهیم را زد و بعد او را دستگیر کردند ومورد بازجویی قرار دادند اما تحقیقات صورت گرفته سربسته ماند و ابراهیم در جا کشته شد . برای بسیاری از محافل، ادعا می شود که ابراهیم با هدایت عمدی پ.ک.ک تیرباران شده است. این موضوعی است که به مرور زمان بروز خواهد کرد. اما حقیقت این است که پ.ک.ک بطور عینی زمینه را برای تیراندازی به ساری ابراهیم آماده کرد. پ.ک.ک با بی اعتبار کردن نامی مانند ساری ابراهیم و وسط گذاشتن آن راه مرگ او را آماده کرده است.

قبل از تیراندازی به ساری ابراهیم، با تصمیم فرماندهی ه.پ.گ تحقیقات علیه وی آغاز شد. رئیس کمیسیون تحقیق، شفق ملازگیرت (صفاک آرین)، یکی از مدیران ه.پ.گ در آن زمان بود. شافاک ملازگیر (Neşe Baltaş) یک کمپین بدنامی بزرگ درباره ساری ابراهیم راه اندازی کرد. قبل از پایان تحقیقات،گفته شد که ابراهیم به لحاظ ضعف اخلاقی کشته شد. همین ساده انگاری و افشای نام ابراهیم راه را برای مرگ او هموار کرد.

پ.ک.ک هرگز درباره تیراندازی به ساری ابراهیم توضیح نداد.
دولت ده ها عملیات برای ضربه زدن به ساری ابراهیم را ترتیب داد، اما موفق نشدوچگونه می شود که ابراهیم در قرارگاه مرکزی ه.پ.گ در قلب زاپ مورد اصابت گلوله قرار بگیرد. پ.ک.ک حتی یک روز هم در این مورد توضیحی ند پ.ک.ک همیشه یک داستان می گوید، اما قهرمان در پایان داستان می میرد. با این حال، در داستان واقعی، قهرمان رها می شود تا بمیرد

علاوه بر این، خانواده ساری ابراهیم باید این رویداد را دنبال کنند زیرا بعد از کشته شدن ابراهیمبرادرانش بهذاب امئند وجنازه اش را بردند وانها از پ ک ک خواستند که علت مرگ برادش را مشخص کنند اما پ ک ک بی اعتنا شد وحتی برادرانش گفتند که چرا ابراهیمبدون محافظ بوده ؟. در آن زمان پ‌ک‌ک به دلیل قتل‌هایی مانند حکمت فیدان، سیپان روژهلات و کانی یلماز توجه‌ها را به خود جلب کرده بود.

پشت هر مرگی که پ.ک.ک ستایش می کند، مطمئناً داستان دیگری وجود دارد.

اینجا بیایید یک واقعیت را بلافاصله بگوییم، بعد از مرگ هر فردی که توسط پ.ک.ک تعریف می شود، یک تکه کلک بیرون می آید. پ.ک.ک یا برای آن فرد ارزشی قائل نبود، او را کنار گذاشت، تیراندازی کرد یا همه درها را برای تیراندازی او باز نگه داشت.
همه اینها در داستان ساری ابراهیم وجود دارد. او طرد شد، کم‌ارزش شد، درگیر شد، همه درها برای تیراندازی به او باز گذاشته شد. در پس قتل ساری ابراهیم نیز یک تراژدی پنهان وجود دارد. فرمانده کوه ها، ابراهیم به دست یک کودک پ ک ک کشته شد. داستان ساری ابراهیم درست مانند داستان نصیر، (فاروق بوزکورت)، داستان هارون سرمزین (بارزن دور) و افراد قتل‌شده در پ ک ک است زیرا این افراد برای پ ک ک با جانو دل کار کردند و در نهایت توسط پ ک ک کشته شدند.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *