پژاک توسط سرکردگان پکک تأسیس شد و چند سالی از عدم حضور احزابی همچون کومله و دمکرات و اختلافات و انشعابات داخلی این احزاب به نفع خود استفاده نموده و کمکهای شایانی هم به پکک کرد.
به گزارش انجمن بی تاوان آذربایجان غربی به نقل از ضد پژاک،اکنون با تحولات سیاسی اخیر در ترکیه و از سرگیری مذاکرات با عبدالله اوجالان (رئیس زندانی پکک و پژاک) و گمانهزنیها درخصوص چگونگی آیندهی پژاک، سرکردگان پژاک را به تأمل وادار کرده تا درخصوص آیندهی بدون پکک، جوانب آن را مدنظر داشته باشند؛ چراکه برهمگان آشکار است که پژاک دستساختهی پکک است و تمامی مایحتاج، مهمات و حتی تراوشات فکری آنها توسط پکک تأمین میشود. پس با نزدیک شدن به خط پایان پکک، عملاً پژاک هم به صخرههای نابودی آویزان خواهد شد و شاید هم اردوگانشینی را پیشه خواهد کرد.
از سوی دیگر اتحاد دو حزب کومله و دمکرات بعنوان دشمنان اصلی پژاک، این گروه را بیش از پیش نگرانتر کرده است. این عصبانیت و نگرانی تاحدی پیش رفت که شاخهی نظامی پژاک علیه کومله و دمکرات و سران این احزاب بیانیه صادر کرد و آنان را تهدید به مرگ کرد. البته پژاک از این نوع تهدیدات زیاد دارد مثلاً تهدید عرفان قانعیفرد، بختیار میرزایی، نمکی، اجلال قوامی و … در شمارههای ۹ و ۱۰ آلترناتیو در سال گذشته از بارزترین این تهدیدات است.
اما همبستگی مهتدی و هجری، چنان پژاک را آشفته کرده که از هر راهکار و ترفندی استفاده میکند تا باردیگر خود را در کانون توجهات سیاسی منطقه قرار دهد. این در حالیست که این احزاب و سران آنها، پژاک را وابسته به پکک، بیهویت، غیرایرانی و … میدانند و معتقدند اگر پکک نباشد، یک روز هم دوام نخواهد آورد.
حال با چنین اوضاع داخلی و خارجی، آیندهی پژاک را باید در کدامین دره یافت و یا آویزان برکدامین صخره جستجو کرد؟ آیا سرکردگان پژاک هم سرنوشتی همچون سرکردگان پکک خواهند داشت و به کشور سومی پناهنده خواهند شد؟ تکلیف اعضای عادی که جز نگهبانی دادن و خوشخدمتی این سرکردگان کاری بلد نیستند؛ چه خواهد شد؟