انجمن بی تاوان: بهزاد مروتی از اعضای جدا شده گروهک تروریستی پژاک می باشد که بعد از ۹ سال عضویت پژاک، موفق به فرار شده است.
چرا بعضی افراد،فریب ادعاهای پژاک را خورده و جذب آن شده اند؟خود شما چطور شد که به پژاک پیوستید؟
افرادی که به این گروهک پیوسته اند به نوعی دارای دلایل خاص خود هستند و معمولا در سنین نوجوانی و جوانی دچار این اشتباه می شوند. دوران جوانی را هر کسی تجربه کرده و می داند که انسان دارای چه شور و شوق هایی است. انسانها در این سن و سال، زود و آسان از محیط اطراف خود متأثر می شوند، محیط و جامعه ای هم که من در آن متولد و بزرگ شده ام به نوعی متأثر از افکار احزاب و گروهک ها بود ولی شاید بهتر باشد من در مورد خودم پارامتر ماجراجویی را بیشتر پیش بکشم. این گروهک که شاخه به اصطلاح ایرانی پ.ک.ک است، نه تنها خدمتی به مردم کرد نکرده، بلکه بزرگترین ضربات را نیز بر تاریخ و پیکره اجتماعی این ملت وارد کرده است. پژاک، اهرم فشاری است در دست بیگانگان برای نیل به اهداف پلید و غیرانسانیشان.
نحوه برخورد مسئولین پژاک با اعضا چطور بود؟ آیا پژاک برای جذب نیرو، روشهای خاصی دارد؟
پژاک نیز مانند دیگر فرقه ها تاکتیکهای خاص خود را دارد. از مهمترین آنها میتوان به تنوع قومی اشاره کرد که آنها این مقوله را به عنوان تبعیض قومی در ایران جلوه می دهند و جوانان را به سوی خود میکشند. نکته دیگر، ایجاد محیطی ناسالم از دختران و پسران جوان و رقصهای دسته جمعی است که در رسانه های خود این نکته را خیلی برجسته نشان می دهند تا غرایض و احساسات جوانان را تحت تأثیر قرار دهند و به کوهها بکشانند تا آنها را به بردگی خود درآورند. پژاک با به کارگیری اصطلاحاتی که بعضا خود آنها هم معنی آنها را نمیدانند (ناموس، شرف، غیرت و…) انسانها را زیر سؤال میبرند به نحوی که انسان، خود را زیر بار سنگینی حس میکند. پژاک، سیستم دموکراسی مرکزی را برای خود تعریف میکند یعنی هر عضوی تنها حق پیشنهاد و عمل به دستورات مافوق خود را دارد و هیچگونه اعتراضی وارد نیست. اگر به شعارهای دهانپر کن پژاک بنگرید، در نگاه اول فکر خواهید کرد این مکانی که از آن تعریف میشود، همان مدینه فاضله است؛ لیکن به محض ورود به این محیط، متوجه تمام دروغها و فریبکاریهایشان خواهید شد. در پژاک مسئولین تنها وظیفه دستور دادن و مدیریت جلسات را بر عهده دارند، آنها هیچوقت در کارهای گروهی و روزانه مشارکت نمیکنند و اگر استثنائا مواردی موقتی هم وجود داشته باشد، صرفا جنبه سیاسی دارد و بس.
آیا واقعا پژاک و سرکردگان آن به دنبال آسایش اکراد هستند یا اهداف دیگری را هم دنبال میکنند؟
در شعار و تئوری، پژاک خود را ناجی مردم کرد میداند، انگار این ملت در طول تاریخ خوشی ندیده و همیشه در بدبختی و زیردستی زیسته و اکنون آنان خود را موظف به نجات این مردم میدانند. اما اگر در عملکرد چند ساله پژاک و چند دهه پ.ک.ک بنگریم، پر واضح است که آنها گروهی مافیایی بیش نیستند که برای منافع خود صدها کیلومتر از مرزها را ناامن و تروریزه کرده اند. به نظر من وجود آنها نه تنها هیچ نفعی برای مردم کرد نداشته، بلکه باعث ناامن شدن منطقه و رکود اقتصادی و افزایش نرخ بیکاری در منطقه شده است. به طور مثال بر پایه گزارش اینترپل، ۸۰ درصد ترانزیت مواد مخدر به مقصد اروپا توسط پ.ک.ک و پژاک انجام میشود.
خیلیها معتقدند که پژاک، توسط آمریکا و اسراییل برای ناامن کردن ایران درست شده است. آیا شما با این نظر موافقید؟
ما در سیاست فرمولی داریم که گفته میشود: «دشمن دشمن من، دوست من است». آمریکا و اسراییل این فرمول را سرلوحه کار خود قرار داده اند و نه تنها از پژاک بلکه از تمام گروههای مخالف ایرانی حمایت میکنند اما سبب حمایت آشکار و بیشتر آنها از پژاک، بیشتر به خاطر نظامی بودن و انجام عملیات نظامی در داخل خاک ایران است. آمریکا و اسراییل نیز از اینچنین عملکردهایی که علیه ایران باشد، خشنود شده و حمایت میکنند.
چه شد که شما از پژاک جدا شدید؟
اگر در یک جمله بخواهم بگویم که چرا از پژاک جدا شدم، خواهم گفت که چون به خود آمدم، جدا شدم. اگرچه چندین سال از عمر و جوانی ام را تلف کردم اما بالأخره چهره پلید و دروغین آنها برایم آشکار شد و توانستم بعد از ماهها برنامه ریزی فرار کنم. حال که صحبت از فرار من شد، بهتر است این جمله را نیز اضافه کنم که با مقررات خشک و خشن این فرقه، استعفا وجود ندارد و اگر کسی بخواهد از آنها جدا شود تنها راه، فرار کردن است که آنهم اگر در موقع فرار در تیررس آنها قرار بگیرید، بدون برو برگرد هدف گلوله هایشان قرار خواهید گرفت.
تا به حال چند نفر مثل شما از گروه جدا شده اند و دلیل اصلی جدا شدنشان چه بوده است؟
من از تعداد دقیق آنها خبر ندارم،ولی در حال حاضر به ازای هر نفری که جذب میکنند، بیش از یک نفر فرار میکند و از این لحاظ تعداد نفرات آنها در حال کم شدن است. آنهایی که هم اکنون در گروه هستند، به احتمال زیاد یا راه فرار نمی بینند یا از ترس کشته شدن، جرأت فرار کردن ندارند چون بعد از مدتی پشت پرده ها و چهره واقعی گروه برای آنها آشکار میشود و از گروه جدا میشوند.