مفروض اساسی آن است که اصول بنیادین نظریه رئالی در تحلیل رفتار دولت ها، به ویژه در منطقه خاورمیانه، صحیح و قابل اتکا، ولی در مواردی ناکافی است. اصول بنیادین رئال را سورگتا به صورت سیستماتیک بیان کرده است. به زعم وی، دولت بازیگر اصلی عرصه روابط بین الملل بوده و از این رو، دیگر بازیگران و موجودیت های بین المللی، انعکاسی از منافع دول حاکمه هستند. در فضای آنارشی بین المللی، منافع دولت ها بر همه توافقات،معاهدات،اخلاقیات و … مقدم شمرده می شود. همه دولت ها در پی حداکثرسازی قدرت خویش اند. در این راستا و برای کسب قدرت و حفظ امنیت خویش، سیاست گذاری می کنند و از این رو، بر اساس چارچوبی عقلانی، یعنی در چارچوب منطق هزینه- فایده، عمل می کنند. به بیانی دیگر، دولت ها هر آنچه را به نفع خویش و برای حفظ امنیت خود ضروری ببینند، عملی می کنند حتی اگر مغایر احکام و قوانین بین المللی یا موافقت نامه ها و کنوانسیون ها و … باشد.
طبیعتا اگر نقض توافقات مزبور، ضرری بیش از سود احتمالی در پی داشته باشد. دولت ها با حساب گیری از آن اجتناب می کنند، اما بعد ناکافی رئالی در این است که منافع و قدرت کشورها همواره و صرفا نظامی و اقتصادی نیست، بلکه منافع معنوی با آنچه در دهه های اخیر قدرت نرم» نام گرفته نیز وجه دیگری از قدرت محسوب می شود. این قدرت معنوی می تواند شامل مقبولیت ایدئولوژیک، رفتار مطابق با حقوق بین الملل و عملکرد اخلاقی دولت ها و حکومت ها و پرستیژ دولت ها و ملتها هم باشد. محققان نمونه هایی کلاسیک از ترجیح این بعد قدرت که گاه از آن به حفظ امنیت هستی شناختی هم تعبیر می شود، بر ابعاد سخت افزاری قدرت و امنیت ذکر کرده اند. هر دولتی در تلاش است با ارائه روایتی معنادار زیستی و هویت خویش، نوعی احساس آراش، تداوم و امنیت روانی ایجاد کنند. هر گاه دولتی مفروض احساس کنند که رفتارش با هویت قبولش همخوانی ندارد با به تعبیری، عملش با شعارش یکسان نیست، حس ناامنی به آن دست می دهد.
چنین دولت و حکومتی خواهد کوشید رفتارش را توجیه کند تا ایدئولوژی و تصویری که از خویشتن برای جهانیان ترسیم می کند، سازگار تلقی شود. از همین روست که دولت های رقیب، با فعالیت های رسانه ای و تبلیغاتی خوش می کوشند دشمنان یا «رقبا را به اقداماتی متهم کنند که از نظر افکار عمومی و اذهان بشری، مطرود و محکوم است. اتهام حمایت از تروریسم با توسل به تروریسم، یکی از اتهامات رایج و شایع در این مورد محسوب می شود شواهد و نشانه های بی شماری دال بر فقدان اجماع و توافق بر سر تعریف تروریسم و تبیین مصادیق آن وجود دارد. برای نمونه، در حالی که حماس و حزب الله در میان کشورهای اسلامی محبوبیت داشته و جنبش های رهایی بخش محسوب می شوند، عموم کشورهای اروپایی و آمریکا این سازمان ها را در فهرست گروههای تروریستی جای داده اند. نمونه دیگر طالبان است. این گروه از نظر عموم کشورهای جهان، تروریستی به حساب آمده است؛ اما گزارش های متعددی وجود دارد که نشان می دهد آمریکا و بعضی از کشورهای دیگر مخفیانه با آن مذاکره کرده اند.
تساهل ایالات متحده نسبت به سازمان مجاهدین خلق که تا سال ۲۰۱۲ در فهرست سازمان های تروریستی وزارت خارجه این کشور قرار داشت- مثال گویای دیگری در این مورد است، حتی سیمور هرش ادعا کرده که گروه هایی از مجاهدین خلق در نوادای آمریکا آموزش های اطلاعاتی دریافت می کنند. علاوه بر اینها، دهها مقام سابق آمریکایی در گردهمایی های این سازمان شرکت کرده و به خاطر ایراد سخنرانی به نفع آن، پول های کلان دریافت کرده اند، این در حالی است که هیچ کدام از این افراد تحت تعقیب قضایی قرار نگرفته اند. این نوع سیاست یک بام و دو هوا و دوگانگی در قول و عمل باعث شده تا ناظرانی مانند گلن گرین والده روزنامه نگار بریتانیایی، آمریکا را به مخالف ترور ، بلکه هوادار آن بنامد و تروریس را ابی متاترین و دستکاری شده ترین اصطلاح در گفتمان سیاسی بخواند».
یکی از جدید ترین موارد از این دو گانگی در مواجهه با تروریسم، تلاش برخی گروه ها و سازمان ها در غرب برای حذف پ.ک.ک از فهرست گروه های تروریستی است.
استدلال آنان این است که پ.ک.ک نیرویی مناسب و قدرتمند برای جنگ با داعش در سوریه و عراق است. در چنین موقعیت هایی، این سؤال بنیادین مطرح می شود که آیا جنگیدن گروهی تروریست با گروه تروریستی دیگر، به یکی از آن دو گروه مشروعیت می بخشد و آن را از صفت تروریست بودن مبرا می سازد؟ مسئله این است که انتظار نمی رود کشوری گروه یا سازمانی را تروریستی تلقی کند و در عین حال با آن همکاری کند. از این رو، دولت ها، ابتدا می کوشند گروه / سازمان مد نظر را مشروع و موجه جلوه دهند و در مرحله بعد با آن وارد همکاری شوند کاری که ایالات متحده با حزب اتحاد دموکراتیک (پ.ی.د) کرد، از این قماش بود.
پ.ی.د در سال ۲۰۰۳ تاسیس شد. پس از آنکه حافظ اسد در سال ۱۹۸۸ تحت فشار ترکیه، عبدالله اوجالان، رهبر پ.ک.ک را از دمشق بیرون راند و بیشتر کادرهای پ.ک.ک مستقر در سوریه را به ترکیه تحویل داد، حامیان پ.ک.ک در سوریه نیز بازداشت شده و به زندان های طویل المدت محکوم شدند. حزب اتحاد دموکراتیک، در سال مزبور با هدف حفظ روحیۀ طرفداران پ.ک.ک و ممانعت از قطع ارتباط بین این افراد به وجود آمد. بنابراین، در زمان آغاز بحران سوریه در سال ۲۰۱۱ ، پ.ی.د نیروی عمده ای نبود و وظیفۀ حفظ رابطه را برعهده داشت.اما با بروز فضای مساعد و به دلیل سابقۀ حضور اعضای پ.ک.ک در منطقه و نیز وجود تعداد قابل توجهی از اکراد سوری در صفوف پ.ک.ک،این حزب توانست به سرعت دست به بسیج نیرو بزند. پ.ی.د از مداخله به نفع اپوزیسیون سوری اجتناب کرده و استراتژی صبر و انتظار پیش گرفت.
از طرف دیگر، حکومت سوریه که در جبهه های مختلف درگیر مبارزه با گروه های مسلح بود،مایل نبود و نمیتوانست جبهۀ جدیدی بگشاید. بنابراین، ظاهراً به صورت نانوشته با گروه مذکور کنار آمد.در این میان، استراتژی بشار اسد برای تحت فشار قراردادن ترکیه را نمیتوان نادیده گرفت؛ چون بی تردید ترکیه از اینکه گروهی مرتبط با پ.ک.ک کنترل مرزهای جنوبی آن را به دست بگیرند، ناراضی و نگران می شد و شاید با جلب توجه به این موضوع، از شدت مداخلات ترکیه در بحران سوریه کاسته میشد. به هر حال، تصرف شهرهای متعدد در شمال شرق سوریه و بخش اعظم استان حسکه بدون درگیری نظامی قابل مشاهده،نشان از این توافق غیررسمی یا رسمی داشت.پ.ی.د با اتکا به تجارب سابق پ.ک.ک در سازماندهی نیرو و کسب درآمد مالی از طریق وضع مالیات و برقراری گمرکات و همچنین تسلّط بر برخی میادین نفتی مانند رُمیلان و استخراج و فروش نفت توانست به ثروتمندترین شعبۀ گروه تروریستی پ.ک.ک تبدیل شود. پ.ک.ک نیز مجربترین و کارآمدترین اعضایش را روانۀ سوریه کرد. حتی ادعا میشود مقرهای اصلی حزب از شمال عراق به سوریه منتقل شده است. کارشناسان از وجود چندین اردوگاه آموزشی پ.ک.ک تحت هدایت فهمان حسین ملقب به باهوز اردال از کادرهای بالای پ.ک.ک و مسئول عملیات های گروه که اصالتاً سوری است خبر داده اند. این پایگاهها حتی به مراکزی برای آموزش نظامی گروه های رادیکال چپ ترکیه مبدل شده؛ که برخی از آنها به دلیل شباهت ایدئولوژیک (سوسیالیسم) در صفوف پ.ی.د می جنگند.
ترکیه از ابتدای قدرت گیری پ.ی.د، به مخالفت با آن برخاست. هنگامی که صالح مسلم، دبیرکل پ.ی.د، در سال های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ به ترکیه سفر کرد، مقامات ترکیه کمک به این( گروه را منوط به مبارزۀ آن با اسد و پیوستن به اپوزیسیون سوری ضد اسد کردند).امری که مورد قبول پ.ی.د و شهخص صالح قرار نگرفت ، زیرا که دستور کار حزب معطوف به همۀ سوریه نبود. در چنین فضایی، دولت ترکیه پروسۀ صلحی را با گروههای کرد و پ.ک.ک آغاز کرد. پروسه ای که تصور می رود یا دست کم از سوی نیروهای پ.ک.ک تصور میشد که به دلیل موقعیت ممتاز فعلی گروههای مسلح کُرد، دولت به ناچار به آن تن داده است.
پروسۀ مزبور با آتش بس ظاهری در اوایل ۲۰۱۳ آغاز گردید و در داخل مثلث ایمرالی )زندان« اوجآلان(، آنکارا و قندیل )مقر رهبران پ.ک.ک و با وساطت نمایندگان حزب دمکراتیک خلق ها تداوم یافت. بنا به دلایلی که جای بسط آنها در اینجا نیست » جریان صلح دچار وقفه ها و موانع متعددی شد.
در واقع، نباید این نکته را از نظر دور داشت که مسألۀ کرد در ترکیه، صرفاً بُعد داخلی ندارد و ابعاد بین المللی و منطقه ای آن بسیار مهم است. موفقیت ها و قدرتگیری پ.ی.د در نزد طرفداران پ.ک.ک در ترکیه، امیدها و آمال بسیاری برانگیخت. پ.ک.ک احساس قدرت می کرد و از فرآینهد صلح برای غلبهه بر رقبا و مخالفان ، آموزش و جذب نیروهای جدید و کادرهای نوجوان و شهری و نیز افزایش تسلیحات و مهمّات استفاده میکرد. دولت ترکیه ظاهراً با نگرانی از خاتمۀ فرآیند صلح و معرفی دولت به عنوان پیشگام ختم مذاکرات و پروسهۀ صلح، ناظر این اقدامات بود. به زعم محمود بوزآرسلان، روزنامه نگار اهل دیاربکر، ماجرای کوبانی نقطۀ عطفی برای فرآیند صلح بود.
جنگ پر سروصدای ی.پ.گ(یگان های مدافع خلق) و داعش در شهر مرزی عین العرب، که کردها آن را کوبانی میخوانند، از تابستان ۲۰۱۴ تا اوایل ۲۰۱۵ تدوام یافت و سقوط نکردن شهر براثر پشتیبانی هوایی آمریکا و ورود یگان هایی از ارتش آزاد سوریه و گروه های پیشمرگۀ کرد از اقلیم کردستان و دفاع نیروهای حاضر در داخل شهر، به نظر پ.ک.ک و طرفداران آن حماسه بزرگی بود. طرفداران پ.ک.ک بر این اعتقاد بودند و چنین تبلیغ می کردند که ترکیه حامی داعش در این مبارزه است و اجازه نمیدهد مبارزان کرد از ترکیه وارد کوبانی شوند و به مقابله با این گروه تروریستی بپردازند.افکار عمومی غربی و آمریکایی هم انتظار داشتند دولت ترکیه به نفع گروه های کرد تحت محاصره وارد عمل شود و یا حداقل به آنان کمک تسلیحاتی و لجستیک برساند، اما مقامات ترکیه معتقد بودند این نبرد بین دو گروه تروریستی است و منطقی نیست ترکیه به نفع یکی از آنها وارد میدان شود. ترکیه وظیفۀ خود را کمک به غیرنظامیان که تقریباً همۀ سکنۀ کوبانی در آن زمان در خاک ترکیه اسکان داده شده بودند،
می دانست . تردیدی نیست که مقامات ترکیه از سقوط کوبانی کمتر ناراحت می شدند، زیرا این شهر و حوالی آن را از پایگاه های پ.ک.ک محسوب میکردند. به نظر می رسید و در حال حاضر هم به نظر میرسد که داعش گروه ماندگاری نیست، اما پ.ی.د همچنان خواهد ماند؛ زیرا پایگاه قومی و اجتماعی دارد.انفعال در مسئلۀ کوبانی، از نظر سیاستمداران ترکیه، محصول فقدان گزینه های مطلوب برای پیشبرد سیاست این کشور در سوریه بود؛ زیرا این کشور نمیتوانست به نفع پ.ی.د وارد عمل
شده و به این گروه سلاح و تجهیزات بدهد ؛ زیرا گروه مزبور را شعبۀ سوری پ.ک.ک میدانست، یعنی سازمانی که از سی سال قبل با دولت ترکیه می جنگد و برنامۀ تجزیه طلبانه اش بر همگان آشکار است. در خصوص ارتباط ارگانیک پ.ی.د و پ.ک.ک هم تردیدی وجود ندارد. این امر که پ.ی.د رهبری اوجالان را می پذیرد و سراسر شهرها و مناطق تحت کنترل آن، میادین و ادارات و مدارس و حتی کارنامۀ تحصیلی کودکان با تصاویر او تزیین می شود؛ اینکه در بیانیه های خود مکرراً به مبارزۀ پ.ک.ک اشاره و ارجاع داده و از آن حمایت می کند؛ این امر که « پ.ی.د یکی از اعضای اتحادیۀ جوامع کردستان تحت ادارۀ پ.ک.ک و ریاست عالیۀ عبدالله اوجالان »است؛ و نهایتاً وجود کادرهای مشترک بسیاری بین دو گروه و نقش فرماندهان پ.ک.ک در هدایت و طراحی برنامه های پ.ی.د، همگی این ادعا را تأیید می کنند.
فرانسیس ریکاردونه، سفیر سابق آمریکا در آنکارا هم وجود رابطۀ ارگانیک بین دو گروه را غیرقابل انکار دانسته و اذعان کرده که پ.ی.د و پ.ک.ک با نزدیکی به روسیه قصد دارند شکافی در روابط دو متّحد عضو ناتو به وجود آورند.حمایت آشکار آمریکا از این گروه و ارسال حجم گسترده ای از سلاح و تجهیزات و مستشاران نظامی و اطلاعاتی
برای آموزش آن و تأسیس پایگاه و فرودگاه نظامی در مناطق تحت کنترل پ.ی.د از سوی آمریکا، به تنش جدیدی در روابط این کشور با ترکیه مبدل شد؛ که آثار و تبعات آن همچنان ادامه دارد.
ادامه دارد…