جایگاه زن
اوجالان در نوشته هایش ظاهرا به زن و جایگاه او اهمیت می دهد. او زنان را به وجود آورنده ی تمدن و عناصر آن مانند دولت، مذهب، علم و می داند. دیگر اینکه او ادعا می کند که اول زن بوده که به آگاهی رسیده و آن گاه علم و تمدن پیشرفت کرده است. با فرض صحت این ادعاها آنگاه ادعای دیگر اوجالان که برابری زنان و مردان را در همه زمینه ها شعار می دهد و این امر را زمینه برقراری عدالت میداند نادرست از آب در می آید. او بدون توجه به تفاوت های بنیادین زن و مرد اعم از جسمی و روحی همه را موجوداتی یکسان تلقی کرده و عدالت را به سخره گرفته است. تعبیر او از عدالت محل اشکال اساسی است؛ چون عدالت اساسأ بدین معنی است که هر چیز در جای خود قرار بگیرد و عدالت بین زن و مرد براساس ویژگی های خاصی آنها تعریف می شود. یعنی زن نیازها و توانایی هایی دارد که مرد ندارد و بالعکس، هر کدام از آنها براساس وظیفه ای که می توانند ایفا کنند باید به حقوق خاص برسند و برابر دانستن آنها عین بی عدالتی است. اوجالان در موضوع زنان، داعیه دفاع از حقوق و ایجاد نمونه ای جدید از زنان دارد که روی پای خود ایستاده و جدا از وظایف و گرایشات جنسی و خانوادگی به مبارزهی سیاسی می پردازد. این نگاه در تقسیم بندی های فمینیسم به فمینیسم رادیکال معروف است، فمینیستهای رادیکال اعتقاد دارند که بدون وجود مرد باید زندگی کنند، باید سازمانها و نهادهای مستقل خود را داشته باشند و حتی تمامی مشاغل و کارهای مردانه را خودشان انجام دهند. اندیشه و عملکرد حزبی پ ک ک و پژاک برگرفته از تحلیل فکری فمینیسم رادیکال است. آنها در کوهها برای خود مکان هایی جدا از مردان دارند و ظاهرا جدا زندگی می کنند. اوجالان در حقیقت زن را به ارتقاء نرسانده بلکه او را به چیزی شبیه یک مرد خشن تبدیل کرده که خودش هم نمی داند آیا مرد است یا زن زنهای پ ک ک و پژاک از غوطه خوردن در ورطه دوگانگی و انتخاب اینکه زن باشند و یا ادای مردها را در بیاورند شد. بدأ رنج می برند. در حالی که هیچ راه بازگشتی نیز برای آنها وجود ندارد. چون آنها از خانه و کاشانه ی خود گریخته و مطرود جامعه و خانواده شده و در محل زندگیشان به چشم روسپی به آنها نگریسته می شود. آنها واقعا شرایط افراد اسیر را دارند که نه راه پیش برایشان وجود دارد و نه راه پس. اوجالان بنیاد خانواده را از هم گسیخته و زن و مرد را که مکمل روحی و جسمی یکدیگرند از هم جدا نموده است. چگونه می توان برخلاف فطرت انسان ها عمل کرد؟ فرار زوج های دختر و پسر از مقرهای پ. ک.ک و پژاک عینی ترین پاسخ منفی به این حکم نارواست که آنها در پاسخ به فطرتشان و علیرغم این که می دانند در صورت دستگیری توسط گروه، مجازات های سنگین و مرگباری در انتظار آنهاست، راه دشوار بازگشت به زندگی عادی را انتخاب می کنند. زن اغفال شده در پ.ک.ک و پژاک هم خانواده ی سنتی خود را از دست داده و هم در شرایط خشن و غیرطبیعی راه گریز را برخود بسته می بیند، موارد فراوان از روابط نامشروع دختران و پسران پ ک ک و پژاک نشان از ستم مضاعفی است که بر دخترفریب خورده و سرگردان در کوه ها و دره ها می رود و از او راه بازگشت را گرفته اند. یکی از زنان عضو کنگرهی پژاک می گفت که در درون حزب و برای انجام هر مأموریتی، همواره بدون توجه به لیاقتها و سوابق زن و مرد، مرد را سرپرست و همه کارهی زن قرار میدهند، و این برخلاف شعار گروه ادامه ی همان روابط زن و مرد در روستاهاست که حزب ادعای فرارفتن و عبور از آنرا دارد. ایدئولوژی و عمل پ ک ک و پژاک در جهت جدا کردن زن از یستر عادی و زندگی زناشویی و تبدیل آن به موجودی است که نقش اصلی زن بودن و مادر بودن خود را از دست داده و ادای مردان را در می آورد. در عمل نیز آنها بسیاری از دختران را تشویق به ترک آغوش گرم خانواده می کنند تا بتوانند آنها را فراری داده و در دل کوهها مدل غیر عادی و عجیبی از زن را پدید آورند. این طرح پ ک ک و پژاک با طبیعت نرم و لطافت ذاتی زن در تضاد آشکار است دست آخر اینکه در هیاهوی موهوم پ ک ک و پژاک و در ایدنولوژی نامفهوم آنها، روشن نشده با این نوع زنی که آنها خلق کرده اند چگونه می توان یک خانواده را بنیان نهاد که در آن، زن جایگاه همسری و مادری خود را بشناسد و بتواند در این جایگاه نیز ایفای نقش کند؟ به گفته ی «آگوست کنت» اصلی ترین و بنیادی ترین واحد و اساس تشکیل یک جامعه نهاد خانواده است و حتی از روی همین الگوی خانواده است که قبیله و شهر و در نهایت دولت به عنوان یک خانواده ی بزرگ شکل می گیرد. حال پ ک ک و پژاک با تخریب نظام خانواده، در حقیقت شالودهی نظام اجتماعی را در هم می شکند و این یکی از مصادیق مهم، دال پر غیر علمی بودن و غیر عقلانی بودن ماهیت ایدئولوژیک پ ک ک و پژاک میباشد. زنانی که پ ک ک و پژاک تولید می کنند، موجوداتی هستند که حتی خود را فراتر از مردان دیده و چنین فردی هیچ گاه نمی تواند در زیر یک سقف با یک مرد زندگی کند و با او به تفاهم برسد. او موجودی خودپسند و خود محور بار می آید که معتقد است جامعه را باید خط کشی کرد و در یک طرف مردان و در طرف دیگر زنان را قرار داد. متأسفانه پ ک ک و پژاک در کردستان بر روی دخترانی که مجبور به ازدواج تحمیلی می شوند و در شرف خودسوزی هستند کار می کنند و از موقعیت ضعیف روحی آنها سوء استفاده می نمایند. آنها تنها پس از پیوستن به پ ک ک و پژاک است که متوجه می شوند نه راه پیش دارند و نه راه پس.