انجمن بی تاوان : مدل پلهای که مقدم (۲۰۰۵) آن را مطرح کرد و از شش سطح تشکیل شده، به دسته بندیهای ترتیبی، موقعیتی و اقتصادی-اجتماعی تقسیم میشوند. افرادی که مستعد رادیکال شدن هستند، با تغییر تفسیر روانشناختی خود، از «سطح کف» شروع میکنند، سپس از طریق سطوح به سمت بالا حرکت میکنند تا گزینههایی را با هدف مبارزه با بیعدالتی موجود درک کنند (سطح اول)، پرخاش پیشبینی شده را به صورت شفاهی بیان میکنند (سطح دوم)، «تعهد اخلاقی» درست میکنند و به فعالیتهای تروریستی نزدیک میشوند (سطح سوم)، سازمانهای تروریستی را مشروع میدانند (سطح چهارم) و سرانجام شخص یا سیستم، عامل بیعدالتی را به عنوان هدف و دشمن میدانند (سطح پنجم). (مقدم، ۲۰۰۵، صص ۱۶۲– ۱۶۶)
مدل ویکتوروویچ (۲۰۰۵) همانند مدل مقدم، روند رادیکال شدن را به عنوان شرایط برونزایی (سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، شخصی یا اقتصادی) میداند که باعث ایجاد احساس تصوری از بیعدالتی میشود، بنابراین منجر به مرحله دوم میگردد که طی آن یک گشایش شناختی تشکیل میشود. در این مرحله است که فرد سپس به دنبال ایدئولوژیها و گزینههای جدید میرود، بنابراین ساختار درک خود را بازطراحی میکند. افراد در مراحل آخر قبل از عضویت با افراد و گروههایی که از ایدئولوژی مشترک برخوردارند معاشرت میکنند، این امر به درونسازی موضوع ارزشهای تازه آموخته شده منجر میشود، و بنابراین فرد را به عضویت در گروه تروریستی سوق میدهند. در این مرحله، دوستان یا دیگرانی که پیوندهای خویشاوندی با فرد دارند ممکن است با ارائه راهنمایی، تقویت فعالیت و ارائه اعتبار به ایدئولوژی یا پیام تازه آموخته شده، این روند را تسریع کنند. (ویکتوروویچ، ۲۰۰۵، صص ۷–۱۱).
گیل (۲۰۰۷) در بررسیهای خود در مورد عوامل انتحاری، چهار عامل موثر بر رادیکال شدن را مطرح میکند که عبارتند از: ۱- رویدادی آسیبزا رخ دهد که باعث ایجاد یک گشایش شناختی شبیه مدل ویکتورویچ شود، ۲-روابط خانوادگی و خویشاوندی، ۳- اجتماعی شدن و در معرض تبلیغات قرار گرفتن و ۴- قطبیسازی و درونیسازی ارزشها و هنجارهایی که فرد را از طریق تبلیغات مستعد کرده است (گیل، ۲۰۰۷، صص ۱۵۴-۱۵۶). حافظ و مولینز (۲۰۱۵) نیز همانند گیل (۲۰۰۷) رادیکال شدن را یک چرخه نمیدانند، بلکه همانند «معمایی» میدانند که چهار قسمت دارد: اعتراض و نارضایتی (حاشیهراندگی اقتصادی، از خود بیگانگی فرهنگی، احساس قربانی شدن و مخالفت شدید با سیاست خارجی)، شبکه روابط (پیوندهای خانوادگی و خویشاوندی قبلی بین فرد و افراد رادیکال)، تقویت محیط و ساختارهای پشتیبانیکننده (مجموعه فیزیکی و مجازی فراهم کنندهی کمک ایدئولوژیک و مادی برای رادیکالسازی) و ایدئولوژیها (روایتهای اصلی برای شکلدهی تصور فرد از جهان). به اعتقاد این نویسندگان، همه این قطعات در کنار هم قرار میگیرند و سرانجام سبب رادیکال شدن و افراطیگری میشوند (حافظ و مولینز، ۲۰۱۵، ص ۹۶۴).
محققان، عوامل تحریک و تشویق را در نوشتههای حوزه رادیکالسازی شناسایی کردهاند که افراد را به این سمت سوق میدهد. طبق مطالعات مختلفی که ورگانی، اقبال، ایلباهار و بارتون (۲۰۱۸) و هورگان (۲۰۰۸) و رانستراپ (۲۰۱۶) انجام دادهاند عوامل تشویق و تحریک افراد به سوی رادیکال شدن عبارتند از: «احساس بیعدالتی، ناامیدی، قربانی شدن، به حاشیه رانده شدن، اعتراض، بیکاری، سطح تحصیلات، فقر و طرد شدن اجتماعی». از طرف دیگر، عوامل جذب رادیکال شدن عبارتند از: بهکارگیری تبلیغات تروریسم، پویایی گروهی (مانند فشار هم سن و سالان و ارتباط با افراد همفکر)، پاداش مادی و عاطفی، الهام از رهبران کاریزماتیک و عوامل جذب کننده و … اقدام به ماجراجویی و هیجان (هورگان، ۲۰۰۸؛ رانسرتورپ، ۲۰۱۶؛ ورگانی و دیگران، ۲۰۱۸).
مطالب موجود در حوزه جذب اعضا توسط شورشیان در روابط بینالملل نیز همانند مطالب حوزه رادیکال انگیزهها و تاکتیکهای استخدام به سه گروه تقسیم میشوند، افراد در این گروهها به این دلایل جذب میشوند: ۱- مادی ۲- مزایای اجتماعی عضویت و ۳- عضویت اجباری. در چارچوب گروه اول، اعضا با هدف سود جمعی توسط گروه جذب سازمان های شورشی، مانند کمک پولی، تحصیلی و توزیع مجدد زمین عضو میشوند. (آرجونا و کالیواس ۲۰۰۸؛ اعظم ۲۰۰۲؛ کولیه و هوفلر، ۲۰۰۴؛ گیستس نورداس، ۲۰۱۰؛ واینشتاین ۲۰۰۵ و ۲۰۰۷).
در گروه دوم، اعضا برای منافع اجتماعی مانند هویتجمعی، هنجارهای درونیشده، احساس تعلق خیالی عضو سازمانهای شورشی میشوند (آتران، ۲۰۱۶؛ گینج و آتران، ۲۰۰۹، وورد، ۲۰۰۳). در مواردی که منابع ناشی از غارت به خطر بیفتد و دسترسی به پول و وعدههای مالی تحققپذیر نباشد، یا وقتی مشکلات افزایش مییابد، سازمانهای شورشی برای جبران این نیاز به عضویت اعضای جدید با توسل به قوه قهریه روی میآورند، این روش در مقایسه با روش جذب با ارائه کمک پولی ارزانتر تمام میشود. این شکل عضویت با تهدید اسلحه و با زور اتفاق میافتد. برای کمک به جلوگیری از جدا شدن از سازمان، اعضا با مجازات مرتبط با فرار یا جدا شدن مواجه میشوند (اک، ۲۰۱۴؛ گیتس، ۲۰۰۲).
گروه تروریستی کارگران کردستان (پ.ک.ک)
گروه کارگران کردستان (پ.ک.ک) در سال ۱۹۷۸ تاسیس شد. این سازمان غیر دولتی با آغاز حملات مسلحانه خود از دهه هشتاد میلادی دست به اقدامات روریستی میزند. مباحث زیادی در حوزه آکادمیک وجود دارد که آیا پ.ک.ک «یک سازمان تروریستی» است یا «یک جنبش انقلابی» با هدف ایجاد آزادی؟ محققانی مانند اوزجان (۱۹۹۹)، ایمست (۱۹۹۳)، کریس (۱۹۹۵)، آسلان، سونر و کییجی (۲۰۱۷) و رادو (۲۰۱۰) پ.ک.ک را به عنوان یک سازمان تروریستی توصیف کردهاند، در حالی که دیگر محققان و روزنامهنگاران مانند وایت، مارکوس، آکایا و جونگردان چندین مقاله نوشته و تاکید کردهاند که پ.ک.ک یک جنبش انقلابی است و نه یک سازمان فعال در زمینه تروریسم (جونگردان و آک کایا، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۵؛ مارکوس، ۲۰۰۹ و وایت، ۲۰۱۵). این سازمان مجموعه گستردهای از مطالب را در مورد شرح تاریخ و ریشه خود منتشر کرده است. این مطالب منتشر شده ترکیبی از مطالب نوشتاری، شنیداری و تصویری است. مستند «از آتش، تاریخ را خلق کردیم» توسط آکایا (۲۰۰۵) در روژ-تی.وی. (به زبان کردی) شامل چندین مصاحبه با سران پ.ک.ک و نزدیکان رهبر پ.ک.ک، عبدالله اوجالان است. از دیگر آثار مکتوب آن میتوان به مطالب مراد کاراییلان (۲۰۱۴) و دمیر (۲۰۱۴) اشاره کرد که شامل مصاحبههایی با اعضای زن حاضر در سازمان نیز میشود. این آثار به عنوان بخشی از مجموعه دادههایی خواهد بود که برای تجزیه و تحلیل روایت و کدگذاری تاکتیکهای جذب عضو در این مقاله مورد استفاده قرار خواهد گرفت. علاوه بر مطالب دمیر (۲۰۱۴) از مطالب گولدیکن (۲۰۱۴) نیز به عنوان بخشی از مجموعه دادهها برای درک تاکتیک جذب اعضا استفاده خواهم کرد. این مطالب شامل پنج جلد خاطرات اعضای سازمان میشود. نوشتههای اوزکان (۱۹۹۹)، بیراند (۱۹۹۳) و ایمست (۱۹۹۳) که براساس مصاحبههای دست اول و اسناد سازمانی پ.ک.ک. تهیه شدهاند، به عنوان منابع بسیار خوبی در درک تاریخ و ایدئولوژی پ.ک.ک استفاده میشود.