دستهای فرتوت، خشک و ترک خوردهاش که نشانه بیرحمی زمانه با او است، تاب برداشتن یک آجر را هم ندارد ولی به دنبال چیزی در میان تلی از آوارها میگردد.
کمرش انگار زیر بار سنگین مسوولیت زندگی و تازیانههای بیامان محرومیت و صبوری خم شده و به زحمت و با کمک عصایی از شاخه یک درخت سرو، به مانند سروی استوار ایستاده است تا همچنان برایمان نمادی از صبوری زنان این خطه را ترسیم کند.
گوشهایش کمی سنگین است و از زیر روسریاش میتوانم ببینم که حتی سمعک هم ندارد؛ یاد هدفونی افتادم که در گوش بعضیها بیشتر از قیمت یک سمعک میارزد و دلم برای خودمان سوخت که گاهی حاضر به از خودگذشتگی و ایثار به خاطر همنوعانمان نیستیم.
چند کودک همسایه در میان خرابههای خانهاش میپلکند و کمی آن سوتر تعدادی جوان بسیجی مشغول آواربرداری هستند؛ پیرمردی در کنارشان با یاد ایام جوانی و با برداشتن یکی دو آجر زور آزمایی میکند تا غیرت جوانان قدیمی را در ۸۰ سالگی به رخ بکشد.
با کمک و ترجمههای یکی از جوانان، هم صحبت «پاکیزه» خانم بانوی کردزبان ۶۰ ساله روستای «گرناویک» شدیم، پرسیدم مادر دنبال چی میگردی؟ جواب داد «کتری دخترم، میخواهم برا ی این بچه ها چایی دم کنم،از صبح علیالطلوع تا الان اینجا کمک دست من و همسرم هستند».
پرسیدم که بچههایت کجا هستند و آهی کشید؛ حس کردم که سوال نابجایی پرسیدم؛ پیرزن با چهرهای غمزده میگوید «ما فرزندی نداریم و زلزله هم گوسفندان ما را تلف کرد. دیگر نمیدانم چه کاری بکنم» و شروع کرد به گریه کردن.
با سوالم انگار نمکی بر زخمهای کهنه این بانوی سالخورده پاشیدم؛ وقتی هقهقهایش بلند شد از گفتهام پشیمان شدم. چند نفر از جوانان که در قالب گروههای جهادی مشغول آواربرداری خانه این بانوی هستند برای دلجویی پیش ما آمدند.
یکی از آنان که علی نام دارد روبه پاکیزه خانم میگوید: «مادر جان خانه و آغل گوسفندانت را دوباره میسازیم همه ما بچههای تو هستیم؛ اصلا من خودم برایت گوسفند میخرم تو گریه نکن» و یکی از اهالی جمله این جهادگر را برایش ترجمه میکند. دستهای پیرزن برای دعا به آسمان بلند میشود و میگوید: «پدر و مادر سلامت باشند انشالله» انگار دوباره بارقه امید در دلش زنده و به بچهها خیره میشود و گل لبخند بر لبهای پیرزن شکوفه میزند.
از دختر نوجوانی در حالی که از فرط سرما دستهایش را در زیر بغل گذاشته، درباره خدمات گروههای جهادی سوال میکنم و او با لهجه محلی شروع به صحبت میکند «۸۰ درصد خانه ما در زلزله ریخت، پدرم سکته کرده و از کار افتاده است و مادرم هم پرستار پدرم».
«چند روز حتی نتوانستیم از ترس پسلرزهها پا توی خانه بگذاریم و با کمکهای امدادگران زندگی کردیم، اولین شنبه بعد از زلزله با کمک خواهرم رفتیم کمی از وسایلمان را از زیر خاک و آجرها بیرون بیاریم اما کار خیلی سخت بود تا اینکه چندروز قبل عدهای جوان طلبه با ماموستا به خانه ما آمدند و کاری که ما در ۲ هفته نتوانسته بودیم انجام بدهیم را برای ما انجام دادند و رفتند».
«رعنا» در حالی که سعی دارد بغض گلویش را قورت دهد با دستش خانهشان را نشان میدهد و میگوید: با قالی بافی در زمستان و تابستان و با کارگری در باغ و گندمزارهای مردم زندگی میکنیم و نان حلال در میاوریم؛ بخاطر بیماری پدرم نتوانستیم درس بخوانیم. کاش میتوانستیم درس بخوانیم یا میرفتیم شهر و کار بهتر پیدا می کردیم.
این دختر نوجوان در حالی که حسرت گذشته و سلامت پدرش و نداشتههایش را میخورد، پرسید: خانم فکر میکنی اینجا را دوباره میتوانیم بسازیم؟ یا باید مثل همه برویم شهر؟ و من پاسخ میدهم که «مسوولان مصمم هستند».
کمکم خورشید از روستای «گرناویک» قطور رخت میبندد و جای خود را به سرمای شبهای کوهستان میسپارد.
پاکیزه خانم با نگاهی به سمت آسمان به زبان محلی جوانان دیگر را صدا میکند و میگوید: «مادر بیایید چیزی بخورید و بروید دیگر شب شده و مادرتان منتظرتان است» و شروع میکند به خواندن یک نغمه زیبای مادرانه با این مضمون که «لای لایه لای لایه رولهم بو خهوت نایه / ههی لایه لایه رولهی دایه شهو درهنگه نزیکی بهیانه خهوت نایه» که به فارسی میشود «لای لای فرزندم چرا خوابت نمیآید / مادر! شب دیروقت است نزدیک صبح شده چرا خوابت نمیبرد»؛ انگار با این نغمهها میخواهد اوج محبت مادرانهاش به فرزندان نداشتهاش را به این جوانان نثار کند تا اندکی از زحمتهای این جهادگران قدردانی کرده باشد.
جهادگران به ندای بانوی پیر روستایی میآیند و دور آتشی که روشن است، چای داغی میخورند و با بدرقه اهالی روستا رهسپار شهر میشوند؛ با امید فردایی دیگر و اینکه دلی دیگر را در این روستا با نور خدمت روشن کنند.
«گرناویک» یکی از روستاهای مرزی خوی در ۶۵ کیلومتری این شهرستان و ۱۰ کیلومتری شهر قطور با حدود ۳۰۰ خانوار ساکن و در سه کیلومتری خط مرزی است که ساکنان آن هم مانند سایر زلزلهزدهها دچار آسیب شدند و روزهای پرمشقتی را پشت سر میگذارند.
تعدادی از مردم این روستا که تمکن مالی دارند، بعد از زلزلههای روز چهارم اسفند در شهر قطور به مانند سایر ساکنان روستاهای این منطقه به خیل کاروان مهاجران از قطور پیوسته و به شهر عزیمت کردهاند ولی عدهای که به دلیل نداشتن توانایی مالی یا دلبستگی به روستا در آنجا ماندگار شدهاند، علاوه بر کمکهای امدادگران از خدمات بیدریغ گروههای جهادی طلبههای بسیجی حوزه علمیه شهرستان خوی به عنوان تنها نهاد مردمی حاضر در این مناطق بهرهمند میشوند.
توزیع غذا به تعداد روزانه بین یک تا سه هزار پرس، توزیع بستههای حمایتی و وسایل گرمایشی، آواربرداری، اقدامات فرهنگی برای کودکان و نوجوانان در مساجد و کانونهای فرهنگی ایجاد شده و اقدامات حمایتی از جمله کارهایی است که در این مناطق زلزلهزده به مردم ارائه میشود تا شاید اندکی بتوان از این آسیبدیدگان دلجویی کرد.
«احمد رحمانی» مسوول بسیج سازندگی آذربایجانغربی نیز که پس از زلزله قطور از این مناطق بازدید داشت به خبرنگار ایرنا میگوید: ۱۷۰ جهادگر در مناطق زلزلهزده قطور خدمات ارایه میدهند و برپایی چادرها و صندوقهای جمعآوری کمکهای نقدی و غیرنقدی هموطنان در سطح استان به زلزلهزدگان از اقدامات بسیج سازندگی استان است.
وی اظهار داشت: جهادگران بسیجی در قطور کارهایی مانند پخت و پز غذا، پخش غذا، توزیع کمکهای مردمی بین زلزلهزدگان، آواربرداری و موارد مشابه همکاری میکنند.
رحمانی گفت: تفکیک خانههای تخریب شده، کمکرسانی به تردد و باز کردن راههای روستایی که ماشین آلات سنگین نمیتواند به آنجا برود از دیگر اقدامات این گروهها در کنار سایر نیروهای سپاه در این منطقه است.
مسوول روابط عمومی قرارگاه لشکر ۳ حمزه سید الشهدا(س) نیز گفت: فرمانده قرارگاه عملیاتی شمالغرب کشور و سایر مسوولان سپاه از اولین ساعتهای وقوع زلزله به یاری زلزلهزدگان شتافتهاند و چهار دستگاه آمبولانس با کادر پزشکی در این منطقه از اولین روزهای زلزله مستقر هستند.
اسدی اظهار داشت: ماشینآلات سنگین مانند لودر، بولدوزر و کمپرسیهای سپاه نیز در این منطقه جهت امدادرسانی و آواربرداری در کنار تجهیزات بنیاد مسکن انقلاب اسلامی قرار دارد و بیش از ۶۰۰ تخته چادر و ۷۰۰ تخته پتو بین اهالی قطور توزیع شدهاست.
وی با بیان اینکه گروههای مهندسی سپاه تمام جادههای مسیر را بازگشایی کردهاند و در تامین امنیت منطقه نیز از هیچ تلاشی دریغ نکردهاند، افزود: سرکشی فرماندهی قرارگاه شمالغرب و فرماندهان سپاه به این مناطق استمرار دارد و تاکید بر تسریع در ارائه خدمات به این مناطق محروم است.
مسوول روابط عمومی قرارگاه لشکر ۳ حمزه سید الشهدا(س) ادامه داد: گروهان مرزی سپاه نیز از اولین ساعتهای وقوع زلزله در این منطقه مستقر شد و نسبت به تامین امنیت اقدام کرد.
وی با اشاره به راهاندازی آشپزخانه در شهر قطور بیان کرد: سعی شد تا با همکاری سپاه و گروههای جهادی با پخت و توزیع روزانه یک تا سه هزار پرس غذای گرم برای اهالی کمکرسانی شود.
اما آنچه که در این برهه که کشور در حال دست و پنجه نرم کردن با بحرانهای بسیاری مانند سیل در جنوب و بیماریهای ویروسی در تمام استانهاست، جالب توجه میباشد حضور طلبههای خویی در مناطق زلزلهزده قطور است.
این افراد در کنار تحصیل داوطلبانه بدون واهمه از ابتلا به بیماری جانفرسای کرونا آستینهای همت را در کنار مسوولان دولتی بالا زدهاند تا مرهمی بر زخمهای آسیبدیدگان زلزله باشند.
حجتالاسلام اکبرزاده مسوول گروههای جهادی حوزه علمیه خوی نیز میگوید: در این ایام صحنههای به یاد ماندنی بسیاری در اذهان ما و مردم منطقه ثبت شده و به نوعی انس و الفت بین جهادگران و مردم ایجاد شدهاست.
وی بیان کرد: از نخستین ساعتهای حضور در این مناطق مردم زلزلهزده با وجود دردهای بسیاری که ناشی از بیخانمانی و آوارگی در هوای سرد کوهستان بود، همراه ما بودند و هر چه داشتند برای پذیرایی از خادمان حوزه علمیه در این مکان در طبق اخلاص گذاشتند.
وی اضافه کرد: مردم محروم این منطقه که اغلب کارگر، دامدار و قالیباف هستند نیازمند کمک و یاری هموطنان میباشند تا حداقل امکانات زندگی خود را از زیر آوار بیرون بکشند و تیمهای جهادی حوزه علمیه خوی جزو معدود تیمهای یاری رسان در این بحبوحه هستند.
این بسیجی جهادگر با اشاره به اینکه خدمتی که میکند بدون چشمداشت است و به روزیاش برکت میدهد، ادامه داد: این مردم به قدری نیازمند یاری و دستگیری هستند که پیرمردها و پیرزنهای روستا به احترام خدمات نیروهای جهادی عصرها اصرار دارند که میهمان آنان باشیم و این فاصله ۷۰ کیلومتری را رفت و آمد نکنیم زیرا ریزش کوه در مسیر مواصلاتی قطور به شهر خوی دور از انتظار نیست.
وی با بیان اینکه محبت این مردم محروم و آسیبدیده به گروههای جهادی بیپایان است، گفت: سالخوردگان روستا حتی دست جوانان طلبههای جهادگر را بعد از پایان کار روزانه به پاس کمکهای بیمنت میبوسند و این مهربانیها و قدرشناسیها باید ثبت شود.
وی با اشاره به حضور بیش از ۳۰ نفر از طلبههای حوزه علمیه خوی در این اقدام جهادی، بیان کرد: آواربرداری، کارهای فرهنگی برای کودکان، شناسایی موارد حاد و تشکیل تیمهای حمایتی از اقدامات این تیمها برای مردم محروم و زلزلهزده قطور است که با قوت هر چه بیشتری ادامه دارد.
حجت الاسلام اکبرزاده با اشاره به اینکه روزانه ۶ خانواده روستایی از خدمات این گروهها بهرهمند میشوند، اضافه کرد: درصدد هستیم تا در کمپهای چادرنشینان حمام و سرویس بهداشتی راهاندازی کنیم .
وی با اشاره به انواع برنامههای فرهنگی و عمرانی و اجتماعی این گروه جهادی، اضافه کرد: شناسایی خانوادههای بسیار نیازمند، سالمندان، دارای بیمار و معلول که نیاز حاد به کمکرسانی دارند نیز جزو کارهایی است که طلبههای این شهرستان انجام دادهاند تا آنان در اولویت خدماترسانی و رسیدگی و دریافت بستههای غذایی قرار گیرند.
حجتالاسلام اکبرزاده با اشاره به اهمیت امیدآفرینی در کودکان و اهالی روستاهای زلزلهزده بیان کرد: کودکان این روستاها و سایر روستاها نیاز بسیاری به امید و انگیزه برای زندگی دارند چون زندگی آنان دگرگون شده است و از روحی و جسمی دردهای بسیاری دارند؛ کودکان از هیچ وسیله سرگرمی و آموزشی حتی تلویزیون برخوردار نیستند.
وی با اشاره به استقبال همه اهالی روستا حتی سالخوردگان از برنامههای ورزشی و نشاطآفرین فرهنگی، اضافه کرد: با برگزاری کلاسها و مسابقات فرهنگی، ورزشی نشاطبخش سعی میشود تا آنان را به افقهای باز و روشن آینده امیدوار کنیم و اوقات فراغت آنان را به نوعی با آموزشهای مختلف غنی سازیم.
مشکلات ریز و درشت مناطق زلزلهزده قطور پایانی ندارد و به این زودیها نیز نمیتوان شاهد رونق کسب و کار و حل تمامی مشکلات مناطق یاد شده بود زیرا تمام آبادانی و اشتغال و سکونت ایجاد شده در این نقطه مرزی در طول سالیان متمادی ایجاد شده است؛ اما با حضور نیروهای مردمی و گروههای جهادی و ارائه خدمات عمرانی و فرهنگی مستمر میشود در خدماترسانی و کمک به بازگشت اهالی به زندگی روزمره تا رسیدن بستههای خدمات حمایتی دولت گامهای اثربخشی برداشت.