صاحبنظران و جامعه شناسان معتقدند ” خانواده ” نخستین نهاد عمومی است که در سایه پیوند زناشویی زن و مرد بوجود می آید و با تولد فرزندان تکمیل می شود. از ابتدای تاریخ تا کنون نیز نهاد خانواده زیربنای جامعه بوده و فرهنگ و تمدن بشر از آن برخاسته است.
در دین مبین اسلام به مثابه ی مکتبی انسانساز، خانواده دارای ارزش و جایگاهی ممتاز است. اسلام، نهاد خانواده را کانون تربیت فردی و اجتماعی می داند و نیکبختی و بدبختی جامعه انسانی را نیز به صلاح و فساد این نهاد وابسته میداند و هدف از تشکیل خانواده را تأمین نیازهای عاطفی و معنوی انسان از جمله دستیابی به آرامش برمیشمارد.
اما در ایدئولوژی ها و مبانی فکریِ متأثر از مارکسیسم – لنینیسم نهاد خانواده عموماً نفی می شود. پ.ک.ک به عنوان یک گروه مارکسیست – لنینیست نگاه مثبتی به نهاد خانواده ندارد و آن را عامل عقب ماندگی زنان می داند. نگاهی به اساسنامه گروهک پژاک که شاخه ای از پ.ک.ک است نشان می دهد این گروه عدم وجود روابط دمکراتیک در مناسبات خانوادگی و جامعه را بهانه ای برای نفی خانواده برشمرده و در اساسنامه ی خود مدعی است: زن آزاد، به معنای جامعه ی آزاد است و جامعه ی آزاد نیز ملت دمکراتیک است در همین رابطه نقش سنتی مرد باید باژگون شود و این امر اهمیتی انقلابی دارد.
تعریفی که پ.ک.ک از زن و نهاد خانواده ارائه می کند مبتنی بر دیدگاه نظام اشتراکی زندگی، بدون وجود حریم خصوصی خانواده است که مصداق آن در افکار و اندیشه های عبدالله اوجالان نمود پیدا می کند. بدبینی مفرط اوجالان نسبت به روابط زن و مرد و نیز نگاه منفی اوجالان به مفهوم عشق و دوست داشتن را می توان در مصاحبه ی او با یالچین کوچوک مشاهده کرد، آنگاه که می گوید: ” من زنی را ارزیابی می کنم که در چارچوب جامعه نتوانسته است زورگویی و برتری مرد را از میان ببرد و یا در این راه کوشیده است بیشتر مظلوم واقع شود، به شکلی که هیچ پیوندی نه با دوست داشتن دارد نه با دوستی و هیچ مردی را نمی بینم که شایسته دوست داشتن باشد و علاقه بوجود آورد یا عاشق شود این واقعیت فلسفه ی من است. ”
عبدالله اوجالان در نگاه خود نسبت به زن و خانواده، مفهوم عدالت و برابری را مصادره می کند و بدون توجه به تفاوت های بنیادین زن و مرد اعم از جسمی و روحی همه را موجوداتی یکسان تلقی کرده و عدالت را به سخره می گیرد. این در حالیست که زن نیازها و توانایی هایی دارد که مرد ندارد و بالعکس.
فریب زنان و دختران و بکارگیری آنان در فعالیت های خشن و مسلحانه در گروه پ.ک.ک به بهانه هایی همچون: میهن پرستی و دستیابی به آزادی صورت می گیرد که بیانگر غالب بودن نگاه ابزاری نسبت به زن در پ.ک.ک است.
عبدالله اوجالان در بخش دیگری از مصاحبه خود با یالچین کوچوک می گوید: ” وقتی که از راستی و واقعیت کُرد حرف می زنیم، می کوشیم خانواده و شخصیت زن کُرد را کاملاً تحلیل کنیم. باید به بعضی از موارد اصولی و پایه ای هم فکر کنیم تا بتوانیم این نوع ارتباطات و پیوندها را معمولی کنیم. اولین پایه آن است که تا آخرین مرحله، میهن پرست باشیم.” اوجالان در ادامه می گوید: ” مساله زن گرفتن پیوند مستقیم با جنگ دارد. وقتی بتوانم دختری را میان خود و حزبمان راه بدهم، این قضیه ارتباط با نیرومند تر شدن ما در جنگ دارد. ”
شاید برای یافتن منشأ نگرش منفیِ اوجالان نسبت به زن و خانواده باید نحوه ورود خانم “کثیره” به درون تشکیلات پ.ک.ک و ارتباط صمیمی او با عبدالله اوجالان و در نهایت سوء ظن شدید اوجالان نسبت به این زن را مرور کرد. یالچین کوچوک از اوجالان می پرسد: شما ابتدا از دوستی با کثیره بدتان نمی آمد و دنبال آن می گشتید ، آیا بعد از آن همه ارتباط با او، به این فکر کرده بودید که اگر این ارتباطات نبود، بهتر بود؟
عبدالله اوجالان می گوید: ” آشنایی با کثیره آزمون بزرگی بود. من چیزهای بسیاری از زندگی فهمیدم. چیزی را که دولت به من بدهد به آن اطمینان نمی کنم…. درس ها و پندهایی که من از آن ارتباط فرا گرفتم و آن همه آزاری که از آن دیدم، از همه چیز بزرگتر بود. ”
تفکرات اوجالان به میزان قابل توجهی تحت تاثیر نظریات آنارشیست های فردگرا است. بنیاد نظری آنارشیسم فردگرا را در آثار ماکس اشتیرنر آلمانی و بنجامین تاکر آمریکایی می توان پیدا کرد. اشتیرنر در کتاب شخص و داراییاش (چاپ نخست ۱۸۴۴) عقایدش را تشریح کردهاست. به اعتقاد وی انسان حق دارد هر آنچه میخواهد انجام دهد. و هر چه آزادی وی را سلب کند نابود باید گردد. اشتیرنر نه تنها با قانون و مالکیت خصوصی سر مخالفت میدارد بلکه با مفاهیم خدا و کشور و خانواده و عشق هم بنای ناسازگاری میگذارد. نظریات تاکر را با نام آنارشیسم فلسفی نیز میشناسند و آن را سهم آمریکاییان در تاریخ نظریهٔ آنارشیسم قلمداد میکنند. معمولاً میان آنارشیسم فلسفی یا آنارشیسم فردگرا و آنارشیسم کمونیست یا تودهگرایی تقابل میافکنند. از جمله تفاوتهایی که بیان میدارند تشویق به خشونت در دومی بر خلاف اولیاست. این تقابلافکنی مخالفانی هم میدارد. تاکر در نظریهپردازیهای خویش از دارایی چیست؟ از پرودون اثر پذیرفته است. او با هرگونه اعمال قدرت از سوی دولت مخالف بود و آن را غیراخلاقی میدانست. تاکر و پیروانش با چهار انحصار اصلیای که آبشخورشان وجود دولت میبود به مخالفت پرداختند: زمین، پول، دادوستد و حقوق پدیدآورندگان. نابودی این انحصارات را مایهٔ از میان رفتن فقر میدانستند. با قدرتگرفتن سندیکاها و سایر پیکرههای اجتماعی در ایالات متحده آنارشیسم فردگرا نیز رو به افول گذاشت.
یک تفکر و یا حتی یک سخن انحرافی میتواند یک جامعه یا گاه یک نسل را به تباهی کشانده و منشاء بسیاری از آسیب های اجتماعی گردد. بررسی دیدگاه های اوجالان پیرامون موضوع زن و خانواده علاوه بر مبانی تئوریک مبتنی بر تفکرات واپس گرا و نا متعارف آن، نتایج پارادوکس قابل تاملی نیز در دنیای واقعی دارد.
بررسی تطبیقی وضعیت زنان و مردان در تشکیلات پ.ک.ک در دو نقطه مشخص؛ یعنی کمپ های کوهستان قندیل و همچنین مقرات این گروه در کشورهای اروپایی نظیر سوئد ، آلمان و چند کشور دیگر نشانگر سطحی بودن تفکرات اوجالان حتی در عمق تشکیلاتی این گروه است . هم اکنون که زنان و مردان در پ.ک.ک و شاخه های اقماری آن نظیر پژاک ، کودار و … با تفکر نفی خانواده و زنان بدون مردان تعریف میشوند و انواع محدودیت های ضد انسانی و مغایر با حقوق بشر برای آنها اعمال میشود، زنان و مردان تشکیلاتی اروپانشین پ.ک.ک، پژاک و … در فضای عیش و نوش و خوشگذرانی، محیط غرب در حال گذران هستند و بی توجه به تفکرات اوجالان و حتی بدون در نظر گرفتن شرایط تاسف باری که برای زنان و مردان قندیل نشین جریان دارد تصاویر کودکان، خانواده، جشن ها و خوشگذرانی هایشان را با ژست مبارزه در صفحات مجازی شان منتشر می کنند .
بهر حال علاوه بر واکاوی ساختار تفکر اوجالان که منشاء و تبلور بیرونی آن با نمونه هایی تبیین گردید، ضروری است با هدف بررسی تاثیر شخصیت اوجالان و شرایط زندگی او از دوران کودکی تا کنون و با نگاه مبتنی بر تیپولوژی، نظریات وی را از این منظر نیز مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم .
چنین درنگی در خصوص صادق هدایت، و پژوهش در باب شخصیت وی، موجب آن شد تا دلائل دشمنی های وی با زنان، که به وضوح در آثار او نمایان است به شکست او در ارتباط با یک زن در دوران جوانی اش مرتبط گردیده و به لحاظ متدولوژی روانشناختی و علمی این نوع پژوهش ها، دور از ذهن نخواهد بود که در صورت واکاوی شخصیت و سیر تحولات فردی اوجالان به ریشه های چنین نظریات انحرافی و افراطی از سوی دست پیدا کنیم.
این نتایج و تناقضات در بررسی ساختار اکثر گروه ها و فرقه های انحرافی به اشکال مختلف قابل مشاهده است، لذا رسالت رسانه ها ، ارباب جراید و روشنفکران در آشکار سازی واقعیت های حاکم بر این تفکرات و نحله های انحرافی بیش از پیش احساس میشود.