باری این پایانِ یکی دیگر از جریانهای به اصطلاح «کردی» است. جریانهایی که سردمداران آن با مستمسک قرار دادن تعدادی مؤلفۀ فرهنگی مثل «زبانِ محلّی» و «لباسِ محلّی» و …. عدهای از سادهترین و بدبختترین انسانها را فریب میدهند تا خود قدم در راه برهمزدنِ نظمِ جهان و ساختِ دولتهای بیپشتوانه بگذارند.
در این راه، فریبخوردگان را به کوهستانهایی که نماد سختی و ناملایمتی با انسان است، گسیل میدارند و در درهها و غارها کمینشان میدهند تا دستوری از بالا صادر شود که هموطن و حتی همزبان خود را از زیر تیغ بگذرانند. همین هم است که در دورانِ کوتاه کمتر از یک قرن اخیر که این جریانها پا گرفتهاند هر سال مزدور یک دولت و یک سازمانی شدهاند و در نهایت نیز وجهالمصالحۀ دوستیها و دشمنیهای بین همان دولتها و سازمانها نیز شدهاند.
از صمیم قلب، امیدوارم که دیگر هیچ یک از کُردیزبانهای هموطن و همتبار فریب نخورند و به جای آرام و قرار یافتن در دامنِ پر مهر مادرشان ایران و زیستِ مبتنی بر شهروندی، ماجراجوییهای کذایی مبتنی بر زیستِ قبیلهای را در شکلی دیگر آغاز نکنند و به دامنِ خشن و نااستوار کوهستان و دره و غار پناه نبرند.