انجمن بی تاوان آذربایجان غربی :گروههای جداییطلب و مدعی آزادی ملت کُرد، در واقع همان تروریستهایی هستند که از ابتدای پیروزی انقلاب به نام حمایت از مردم، اما به کام دشمنان همین ملت جنایت کردهاند. پژاک یکی از این گروههای تروریستی است؛ هرچند آنها همواره مغلوب اقتدار امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی بودهاند، اما حمایتهای مالی و تسلیحاتی غرب همواره آنها را در نزدیکی مرزهای ایران زنده نگاه داشته و همین امر برخی تحرکات و جنایتهای مقطعی را از سوی این گروهها رقم زده است. بررسی گروههایی نظیر پژاک ابعاد گستردهای دارد که مزاحمتهای مقطعی برای مردم کُرد این منطقه را نیز شامل میشود. رستم عبدلی یکی از مرزنشینان غرب کشور است که مقطعی از زندگیاش را در ارتباط با این گروه تروریستی گذرانده است. هر چند او دوست نداشت از دوران ارتباطش با پژاک بگوید و بهکلی این بخش از خاطراتش را در مقابل ما انکار کرد. قصه آقای رضا محمدپور گوشهای از جنایتها و مزاحمتهای تروریستهای پژاک را بیان میکند که توأم با تبلیغات این گروه هر از چندگاهی مخل امنیت و آسایش ملت است.
لطفاً خودتان را معرفی کنید؟
با عرض سلام و خسته نباشید من رضا محمدپور هستم.۳۲ سال سن دارم و ساکن یکی از روستاهای مرزی شهرستان ارومیه هستم و هم اکنون به شغل کارگری مشغول هستم.
بفرمایید چه سالی به پژاک پیوستید و چه مدت آنجا بودید؟
من در سال ۹۶ به پژاک ملحق شدم و بعد از تقریبا یک سال موفق شدم از جهنم قندیل فرار کنم و به خانه برگردم.
ماجرای ارتباط شما با گروهک پژاک از کجا آغاز شد؟
روستای ما به دلیل واقع شدن در منطقه صفر مرزی متاسفانه در محل تردد عناصر پژاک قرار داشت و ما هر از گاهی که به کار دامپروری مشغول بودیم آن ها را که برای اخاذی و تامین مایحتاج به منطقه می آمدند مشاهده میکردیم.
عناصر پژاک آن چنان از زندگی ایده آل در قندیل تعریف می کردند و ما را شست و شوی مغزی دادند که متاسفانه فریب آن ها را خورده و در دام تروریستها به مدت یک سال گرفتار شدم.
عناصر پژاک با چه وعده ای شما را فریب داده و جذب نمودند؟
پژاک برای فریب نوجوانان و جوانان کُرد از باب رفتارهای نامشرع جنسی وارد می شود و آنان را به سهل و آسانی فریب می دهد.
یکی از عن پژاک در روستا برای فریب دادن من مدتی با دادن فیلم های مستهجن مرا تحریک و در مسیر انحراف قرار داد و پس از مدتی کوتاه مدعی شد ،اگر به پزاک ملحق شوم می توان آزادانه و با هر کسی که دلم بخواهد رابطه جنسی بر قرار نمایم ،متاسفانه من هم فریب خورده و با وعده آزادی جنسی به عضویت پژاک در آمدم.
این عضوء فریب خورده پژاک در ادامه گفت : دختران زیبارو همه بعنوان محافظان فرمانده هان در کنار آنان بوده اند ،روابط دختر و پسر در گروه ممنون بوده و به محض آشکار شدن روابط میان جنس مخالف گروه افراد خاطی را بشدت مجازات می نمود ولی خود فرمانده مختار به برقراری هر گونه رابطه با دختران و زنان گروه داشته اند ، البته روابط پنهانی در غارهای گروه میان کادرهای معمولی وجود داشت.
صحبت هایی مبنی بر توزیع قرص های ضدبارداری در بین کادرهای دختر در پژاک وجود دارد.آیا این موضوع صحت دارد؟
بر قراری روابط جنسی در گروهک پژاک به ظاهر ممنوع است ولی این ادعای گروهک با رفتار آنان در تناقض بود چرا که گروه دختران را ملزم به استفاده از قرض ضد بارداری کرده بود. افزایش بی بندوباری و فساد اخلاقی در گروهک از دلایل استفاده اجباری قرص ضدبارداری بود.
قانون ممنوع بودن روابط جنسی فقط در حد حرف بود و کادرهای گروهک روابط جنسی پنهانی داشته و همه از این نوع روابط پنهانی مطلع بوده اند.
وضعیت شما بعد از پیوستن به گروهک به چه شکلی بود؟
به هر حال من وارد گروهک شدم و مدت ۲ ماه در کلاس های ایدئولوژیک آموزش دیدم.کلاس های که بیشتر کتاب های اوجالان تدریس می شد و بیشتر به تخریب ایران و ترکیه می پرداختند.
علاوه بر تدرس کتاب های اوجالان ، سران گروه تلاش می کرده اند افراد را تخریب شخصیت کرده و انسانی نو با افکار اوجالانی بوجود آورند، افرادی که در مدت زمان معین شخصیت جدید مطابق با گروهک تبدیل نمی شد ، فرد را در میان افراد تخریب و بی هویت می کرده اند و نهایتاً فرد مبتلا به بیمارهای روانی و افسردگی می شد ،بیشتر کسانی که تصمیم به فرار از گروهک را داشتند همین گونه افراد می باشند، به جرات می توان گفت که بی ارزش ترین موجود در پ ک ک و پژاک انسان است.
افکار ناسیونالیستی و قوگرایی از فاکتورهای بود که پ ک ک و پژاک حس انتقام گیری را در عناصر گروهک بوجود می اورد. در همین راستا فیلم های هالیوودی که بیشتر مضامین کمونیستی و ضد اسلامی و ضد ایرانی داشتند برای تماشا میان عناصر گروه یه نمایش می گذاشتند.
وضعیت زنان و مردان و کادرهای عادی و فرماندهان را چگونه دیدید؟
مردها بر زنها برتری دارند و فرآیندهایی وجود دارد که در آن زنان له می شوند. اگر رابطه ای آشکار شود سلاح زن از وی گرفته شده و جریمه می شود ولی مرد آزاد است. شرایط نامناسب بود و همه از نظر فیزیکی و روانی تحت فشار بودیم. مثلا اگر در مقابلمان کوهی بود که باید از آن عبور می کردیم می گفتند: می خواهی ما را بزنند؟ تو نفوذی هستی؟
وی همچنین اضافه کرد: فرماندهان بدون دغدغه هستند. یکبار که گروهی از اعضا در محاصره قرار گرفته بودند فرمانده فرار کرد و دیگر اعضا کشته شدند. وقتی یکی از کسانی که با تو به سر می برد کشته می شود خواهی نخواهی ناراحت می شوی ولی اجازه گریه داده نمی شود.
ادامه دارد…