انجمن بی تاوان : فردی با کد سازمانی” دارا بوتان” در گروهک پ ک ک در بخشهایی گوناگون مسئول بود ودر یکی از عملیاتها پ ک ک برادر بزرگش کشته می شود و خواهرش از گروهک فرارمی کند وی بعد از فرار دست به اعترافاتی زد که هر کس را شوکه کرد. دارا بوتان راجع به اعدامها که در داخل پ ک ک انجام شده است بازگویی می کند
در سال ۱۹۸۸که در دره بقاع بودم از ۳۵۰نفر تنها چهار نفر زنده ماندند و دارا وی می گوید اگر دره بقاع را بکنیم در هر دو متر جنازه بچه کرد د ران پیدا خواهد شد .
دارا بوتان زمانی که اوروپا بود از طرف گروهک به دره بقاع جهت آموزش سیاسی و نظامی فرستاده می شود و بعد از دو هفته در آموزش از عبدالاه اوجالان انتقاد می گیرد و کلمه دیکتاتور را به اوجالان نسبت می دهد . اورا تحت نظر نگه می دارند و بعدا به یک سلول انفرادی می فرستند وبه وی کتابهای اوجالان داده می شود تا یک خود انتقادی مفصل بنویسد .و بعدا پ ک ک به اینقناعت می رسد که وی احتمالا جاسوس باشد اورا به غار جهنم(نام غاری مشهور در دره بقا) می اندازند
زمانی که به دره بقاع رفتم اوایل بهار ۱۹۸۸بود و نه ماهی که در انجا بودم هشت ونیم ماه را در غار گذراندم و بعد از دو هفته به دره بقاع مرادر غار زندانی کردند و جایی را که پ ک ک انرا بعنوان محیط آزاد از ان نام می بردند به یک طریقت تبدیل شده بود انسان نمی توانست چیزی را بحث و گفتگو کند و حتی دو نفر هم نمی توانستیم از ترس، پیش هم حرف بزنیم و هر کس برای رفیق خود قبری می کند و من اوجالان را با انتقاد اینکه گویا خصوصیات وی مانند دیکتاتورها است انتقاد کردم ومن هم از ساده لوحی که گویا می توان همه چیز را بحث و انتقاد کرد از اوجالان انتقاد کردم اما آنطور نشد !
نایلون را بر بدنم سوزاندند.این غار اسمی ندارد چشم هایم را بستند و بعدا یک کتک مفصل خوردم ومنرا سوار بریک چیپ کردند و بعد از پانزده دقیقه من را به غار برند غار خیلی بزرگ بود و داخلش راهم مرتب کرده بودند و خواهرم از پ ک ک فرار کرده بود و برادر بزرگم در عملیات کشته شده بود و از زن برادرم هم خبر نداشتم.
اما من در غار در آخرین لحظه نجات پیدا کردم و یک تشت نایلونی قرمز رنگ را بریدند و آتش زدند و هنگام سوختن تشت نایلونی قطرهای ان را بر بدنم می ریختند وبعدا هم بر روی ناحیه شرم بدنم می ریختند غذا وآب هیچ کدام نبود و تنها در انتظار بودیم که به ما بگویند که جاسوس هستی و مارا بکشند تا این که این عذابها به پایان برسد حالا هم در بدنم اثرات شکنجه هست و استخوان داخل دهانم را شکستند و بعدا با پیوند استخوان گاومیش استخوان دهانم را درست کردند و شش بار عملیات جراحی کردم و باید دو عملیات جراحی دیگر هم بشوم.
و سیتمی درست کرده اندکه با هر برداشتی از انسانها دارن که هر کس جاسوس است ودر آنجا عضوهای کمیته مرکزی برای اینکه جانشان را نجات دهند رفیق نزدیکش را هم می کشت ودر انجا از روشهای عجیب برای شکنجه ها بکار می بردند ودر دهان یک مرد ۷۶ساله نایلون سوزاندند و هر دو پای رفیق صمیمیم را سوزاندند و هم اکنون پاهایش پروتز است و با شلنک سرمها شلاق درست کرده بودند و همیشه ما را می زدند و می خواستم که هر چه زودتر من را بکشند تا اینکه از شر این شکنجه ها نجات یابم و محکمه من را درست کردند و از ۳۵۰نفری که آماده بودند پرسیده شد اعدام کنیم ؟هرکس بعنوان موافقت برای اعدام دست بلند کردند ودر آن محکمه های خود ساخته حتی بچه های نه ساله هم برای اعدامم دست بلند کرده بودند و اعدام من را دو روز به تا خیر انداختند و زمانی که محمد شنر را به پیش اوجالان فرستادند ما راهم عفو کردند و بعدا در لبنان دو ماه تحت مداوا قرار گرفتم و دکترها خواستند که کلیه های منرا در بیاورند من اجازه ندادم و دو باره منرا به کمپ آوردند و هزینه مداوای منرا گروهگ بر عهده گرفت و بعد از مدتی منرا به منطقه بوتان فرستادند ودر حین راه با پنچ نفر فرار کردیم و به سازمان بین المللی که در عراق بود پناه بردیم.
اوجالان قاتل جوانان کرد است.
در هر دو متری دره بقاع اگر کنده شود یک جسد پیدا می شودکمپ بزرگی انجا است و در کمپ ها اعدامها علنی برگزار می شدند و اگر کمپ های خنره و هفتانین و قندیل را بکنند حتما با جنازه ها برخوایم خورد.
بعضی از خانوادها تصور می کنند که فرزندانشان در کوه ها هستند اما متاسفانه یک دیکتاتور فرزندان کردها را قربان می کند و هم اکنون هم بعضی خانوادها تصور می کنند که فرندانشان زنده هستند حال اینکه خود گروهک با بهانه هایی متعدد آنها را کشته اند و بعد از چند سال می گویند که اشتباهی شهید شده است و بعدا آنها را به عنوان شهید قلمداد می کنند واز این افراد یکی بنام” لیمیا باسکی “است وی می خواست که به نفری که عاشقش شده بود ازدواج کند و از گروه جدا شود اما از طرف ۶۷نفر او را گلوله باران کردند و بدنش را سوراخ سوراخ کردند و گفتند که گویا جاسوس است و بی اخلاق است ودر خنره (لولان)او را کشتند و اوجالان قاتل هفده هزار نفر است زیرا اعدامها بدون دستور او برگزار نمی شد و خیلی از انسانها را به قتل رساندند و یکی از آنها هم چتین گنگور بود که اورا هم با شلیک گلوله کشتند و همچنین افرادی مانند دیلاور یلدرم و سامیاآشکین و کور جمال راهم کشتند تنها چهار نفر زنده مانده اند.
ناخن های ما را تک تک می کشیدند و ناخن از جایش کنده می شد وبجای پانسمان با نایلون که در حال سوختن بود روی ناخنها می ریختند و با چاقوی تیز روی بدنمان خدشه می انداختند و بعدا نمک روی زخمها می مالیدند کمپ وحشیها بود و یکی از افرادی که به ما شکنجه می داد به اسم کد جمال (مراد قره ییلان)و در حال حاضر رهبر مشترک ک ج ک است و در ان زمان ما ۳۵۰نفری که در دره بقاع بودیم تنها چهار نفر زنده ماندند و همگی را کشتند و تا بحال هم سر به نیست شده اند ودر آخر در غار بیست وچهار نفر بودند و تنها محمد شنر نجات پیدا کرد (و سالها بعد وی را به عنوان جاسوس کشتند )و زمانی که محمد شنر از زندان نجات پیدا کرد با اوجالان صحبت کرد ودر سایه او من هم نجات پیدا کردم و چند نفر به نامهای نومان و فاتیح ….در غار بر اثر شکنجه ها جان دادند
تنها دشمن ملت کرد، اوجالان است.
من حالا ۴۹ساله هستم و زمانی که به گروهک ملحق شدم ۱۶ساله بودم ودر گروهک در بخشهای مختلف فعالیت کردم و دشمن ملت کرد را تازه شناختم و این دشمن هم اوجالان است و همچنین کسانی که در شهرداریها و نماینده حزب دمکراتیک خلق هستند آیا واقعا اوجالان را نمی شناسند ؟اگر آنها نگویند”آقای اوجالان”صندلی مقامشان را از دست خواهند داد و چرا فرزندان این مسئولان وابسته به پ ک ک به کوه نمی روند ؟و چرا به جای رفتن کوه ،به سربازی ترکیه با طبل و شیپور فرستاده می شوند؟ وچرا این مسئولان با ماشینهای مقام شان تجارت هروئین و مواد مخدر را انجام می دهند ؟و تنها مردم فقیر و مظلوم کرد قربانی سیاست آنها می شوند و تا زمانی که این حقیقتها آشکار نشوند به معنای نابودی ملت کرد است و حال این که تنها دشمن نابودی کردها اوجالان است.