به گزارش انجمن بی تاوان، یکی از بستگان درجه اول «سوران اخترثمر» در گفتوگو با رسانه ضدانقلاب «ایرانوایر» میگوید شواهدی دارند که نیروهای گروه تروریستی «پژاک» که در کوهستانهای منطقه سروآباد مریوان حضور دارند، پسر آنها را به قتل رساندهاند.
«در محلی به اسم “دوو دهران”، عدهای که یکی از آنها لباس شخصی به تن داشت، جلوی ماشین را گرفت و سوران اخترثمر را با خود بردند و بعد از دو ساعت، جنازهاش را سر راه پیدا کردیم. دستش شکسته بود و با چهار تیر تفنگ وینچستر که به سینهاش شلیک شده، جانش را از دست داده بود.»
این روایت را کانالی به نام «افق گریلا» به نقل از «سوران انبار» منتشر کرده است. سوران انبار، جوانی است که شب قتل «سوران اخترثمر»، همراه او بوده است. اما خانواده سوران اخترثمر میگویند این کانال که محتوای آن نشان میدهد به گروه تروریستی «پکک» نزدیک است، تمام واقعیت را نگفته است چون خانواده میگویند هقت گلوله به پسرشان شلیک شده و آنها هفت پوکه در کنار پیکر سوران یافتهاند و اسلحه هم وینچستر نبوده است.
یکی از بستگان درجه اول سوران اخترثمر که درباره جزییات این قتل و دلایل خانواده برای مسوول دانستن پژاک در این قتل با «ایرانوایر» گفتوگو کرده است، میگوید ما از پژاک میترسیم: «ممکن است پس از این صحبتها، برای من هم مشکل درست کنند. برای همین اسم من را در گزارش خود نیاورید، بگوید فامیل سوران.»
سوران اهل روستای روار در حاشیه سیروان بود که پس از شروع آبگیری «سد داریان» در زمستان ۱۳۹۴، زیر آب رفت. دولت در نقاط بالاتری از سطح سیروان، بخشی از زمینها را از مالکانش خرید و برای خانهسازی در اختیار روستاییان گذاشت. نزدیک به ۶۰ خانوار در مکان جدید روستا زندگی میکنند.
فامیل سوران میگوید او ۲۶ ساله بود، کمی بیش از دو سال از ازدواجش میگذشت و یک کودک یک ساله از وی به جا مانده است: «با آبگیری سد داریان در زمستان ۱۳۹۴ و زیر آب رفتن “پل ملا”، راه ارتباطی بخشی از روستاهای دو طرف دریاچه و رودخانه سیروان قطع شد. همان زمان، تعدادی از روستاییان، از جمله سیروان که در روار نخستین نفر بود، با خریدن بلم به کار جابهجایی مردم و کالا در دو سوی سیروان مشغول شدند.»
به گفته فامیل سوران بخشی از بارهای گمرک نشده هم که از اقلیم کردستان وارد میشوند، در بخشی از مسیر به کمک این بلمها در دو سوی سیروان جابهجا میشوند و برای همین بلمداری به واسطه نیاز مردم به تردد دو طرف سیروان، به کاسبی پر رونقی در آن منطقه بدل شده است: «کار سوران هم حسابی گرفته بود و هنگام مرگش، دو بَلم و دو تویوتای هایلوکس حمل بار داشت و همین او را به هدف مناسبی برای باجگیری بدل میکرد.»
در شبکههای اجتماعی این گمانه مطرح شده بود که اگر پژاک مسوول قتل سوران باشد، این احتمالا واکنشی به همکاری او یا پدرش با حکومت بوده است. فامیل سوران میگوید چهگونه میتوان پسر را به جرم ناکرده پدر مجازات کرد؛ آنهم فرزند آدمی که آزارش به کسی نرسیده است: «این چه بسیجی است که از تابستان ۱۳۹۵، یعنی چهار سال پیش نتوانسته است یک قایق سوران را که نیروی انتظامی توقیف کرد، آزاد کند؟ آن قایق هنوز هم در حیاط اداره آگاهی سروآباد نگهداری میشود.»
به گفته فامیل سوران، دریافت باج از سوی پژاک از کسانی که در این منطقه کاسبی میکنند و درآمد خوبی دارند، چیز عجیبی نیست: «پژاک از کسانی هم که بلم دارند، باج میگیرند. از تویوتوهای باربر نیز باج میگیرند. هر وقت بتوانند، یا پول میگیرند یا به جای آن، بخشی از بار را ضبط میکنند.»
به گفته فامیل سوران، پژاک از کسانی که در آن منطقه رفت و آمد می کنند، چند باری پول خواسته و تهدید کردهاند که باید این پول پرداخت شود: «در یک مورد، صاحب یک مرغداری را با خود بردند و تا مبلغی را که خواسته بودند نگرفتند، او را رها نکردند.»
به گفته فامیل سوران، غروب یکشنبه ۱۱ خرداد، یک تیم پژاک به ییلاق «ژونی» که متعلق به روستای روار است، میروند و جوانی به نام «رامین خویشتندار» که چوپان روستا و از دوستان سوران بوده است را صدا میکنند و با خود به مسجد میبرند. داماد رامین و «کیهان اخترثمر»، عموی سوران که در ییلاق حضور داشتهاند، کمی بعد به دنبال رامین، به مسجد میروند: «کیهان تعریف کرد که وقتی به مسجد رفتیم، گریلاهای پژاک از ما هم به خاطر رفتن به آنجا عصبانی شدند و گفتند شما بروید، کار ما با رامین الان تمام میشود و پشت سر شما میآید. به گفته کیهان، کمتر از ۲۰ دقیقه پس از برگشتن آنها، رامین هم برگشته بود.»
به گفته کیهان، رامین همان لحظه به آنها نمیگوید آن نیروها از او چه خواستهاند اما بعد از واقعه تعریف میکند که نیروهای پژاک از او خواسته بودند با موبایل خود با سوران تماس بگیرد و به او خبر بدهد که گریلاهای پژاک باتری لازم دارند و او باید برای آنها باتری بیاورد: «رامین الان بازداشت است و ما نمیدانیم او حدس زده است پژاک چه برنامهای دارد یا نه. اما رامین و سوران با هم دوست هستند و این جور درخواستها هم از طرف پژاک چیز بیسابقهای نبوده است.»
به گفته فامیل سوران اخترثمر،او به همراه سوران انبار که دوست و راننده یکی از تویوتاهای او بوده است، حدود ۱۲ شب باتری را در مریوان خریده و به طرف ژونی به راه میافتند تا باتری را به دست افراد پژاک برسانند: «به گفته آقای انبار که راننده ماشین بوده، آنها حدود ساعت دو بامداد دوشنبه ۱۲ خرداد به سه راهی مریوان، کوسالان و ییلاق ژونی میرسند. ما به این سهراهی، نقطه بازرسی پژاک میگوییم چون پژاک اغلب در آنجا حضور دارد. آنها آنجا میبینند چند سنگ وسط جاده است، میایستند که سنگها را از جاده کنار بزنند. پژاکها که آنجا کمین کرده بودند، سوران اخترثمر را میگیرند و با خود میبرند و به آقای انبار میگویند همینجا منتظر باشد تا سوران اختر برگردد.»
به روایت سوران انبار، چند دقیقه پس از اینکه عناصر پژاک کمی دور میشوند، او صدای شلیک چند گلوله میشنود و بعد از آن بلافاصله سوار ماشین شده و برای گرفتن کمک به ییلاق میرود: «در ییلاق، کیهان و رامین همراه سوران به طرف سهراهی برمیگردند. وقتی به آنجا میرسند، با جنازه سوران روبهرو میشوند که چند گلوله خورده بود. کیهان جنازه را روی شانهاش میگذارد و به بیمارستان سروآباد منتقل میکند.»