۶ آذر ۱۴۰۳

دلیل مطرح شدن پرونده کردها از سوی اسرائیل

  • ۵ آذر ۱۴۰۳
  • ۱۲ بازدید
  • ۰

وزیر خارجه اسرائیل اخیرا خواستار گسترش روابط دوستی اسرائیل با کُردها شده است، یک نویسنده کُرد در این باره گفت: پیام وزیر خارجه اسرائیل بیشتر ابزاری برای فشار بر کشورهای منطقه، به ویژه ایران، ترکیه و عراق است.

انجمن بی‌تاوان: گیدئون ساعر (رئیس حزب راست میهنی رژیم اسرائیل و وزیر خارجه اسرائیل) چند روز قبل در اظهاراتی اعلام کرد: ما باید بیش از پیش در منطقه فعال باشیم و اتحادهای قوی‌تری تشکیل دهیم. من قصد دارم بر اهمیت ملت‌های کوچک‌تر در این منطقه که ما در آن زندگی می‌کنیم تأکید کنم.

کمال رئوف (نویسنده و روزنامه‌نگار کُرد) با اشاره به عدم سودمندی این اظهارات برای کُردها، گفت: این پیام وزیر خارجه اسرائیل بیشتر ابزاری برای فشار بر کشورهای منطقه، به ویژه ایران، ترکیه و عراق است.

وی افزود: روابط کُردها با قدرت‌های منطقه‌ای بسیار مهم‌تر و تأثیر گذارتر از روابط با کشوری مانند اسرائیل است که خود درگیر مشکلات و مناقشات زیادی است.

کمال رئوف تصریح کرد: پیام اخیر وزیر خارجه جدید اسرائیل جدی نیست. سال‌هاست که صحبت از روابط بین اسرائیل و کُردها می‌شود، اما کُردها تاکنون هیچ منفعتی از این ادعاها که اسرائیل دوست کُردها است و با آنها دوستی برقرار می‌کند، ندیده‌اند.

وی هم‌چنین گفت: به نظر من این پیام بیشتر ابزاری برای فشار بر کشورهای منطقه، به ویژه ایران، ترکیه و عراق است. این واقعیت روشن است که روابط کُردها با قدرت‌های منطقه‌ای اهمیت و تأثیر بیشتری دارد در مقایسه با روابط با کشوری مانند اسرائیل که خود درگیر چالش‌ها و مشکلات فراوانی است.

کمال رئوف تاکید کرد: این درست است که در اسرائیل برخی طرفداران کُرد وجود دارند، اما این بخشی از تاریخ است و ارتباطی به وضعیت کنونی ندارد. سیاست اسرائیل در این مقطع، به‌ویژه با کشتارهایی که در غزه و لبنان انجام می‌دهد، به نظر می‌رسد که بیشتر به دنبال اهداف سیاسی خود است تا حل مشکلات کُردها.

اسناد اسرائیلی در مورد ارتباط با کردها دقیق نیستند. بسیاری از خوانندگان و پژوهشگران کُرد به این اسناد به عنوان منابعی کاملا معتبر اتکا می‌کنند، اما برخی از این اسناد نادرست هستند. به‌ویژه اسنادی که اسرائیل درباره ارتباط خود با کردها منتشر کرده است. متأسفانه، نویسندگان عرب نیز به این اسناد اعتماد زیادی کرده‌اند و بر اساس آنها درباره کردها قضاوت کرده‌اند. به عنوان مثال:

۱-ادعای رهبری اسرائیل در جنگ‌های کردستان:

در این اسناد آمده است که اسرائیل فرماندهی جنگ‌های دفاعی کردستان را بر عهده داشته، به ویژه داستانی درباره هنریکه (هندرین) که صحت آن محل تردید است. در آن جنگ، حتی حزب کمونیست نیز حضور داشته است. اگر چنین چیزی حقیقت داشت، آنها قطعا این همکاری را نمی‌پذیرفتند. با این حال، اطلاعات جدیدی وجود دارد که ممکن است این ادعاها را تأیید کند. پاسخ رسمی (حزب دمکرات کردستان) درباره این موضوع تاکنون اعلام نشده است.

۲-درجه ژنرالی ملا مصطفی بارزانی:

در این اسناد آمده است که اسرائیل درجه ژنرالی به ملا مصطفی بارزانی اعطا کرده و همچنین ادعا می‌شود که او در شوروی مورد استقبال قرار گرفته است. این ادعاها نادرست است. واقعیت این است که بارزانی درجه ژنرالی خود را از قاضی محمد در جمهوری مهاباد دریافت کرد. بارزانی خود در مصاحبه‌ای با روزنامه‌نگار آمریکایی به نام آدام شمیت اشاره کرده است که این درجه به او در مهاباد و به مناسبت موفقیت‌هایش در جنگ علیه ایران داده شد. اطلاعات مربوط به اعطای درجه از سوی شوروی نیز توسط الکساندر پریماکوف در کتاب «شرق اڵاوسط المعلوم والمخفی» تکذیب شده است. نویسنده در این کتاب نوشته است: خودم از بارزانی پرسیدم ماجرای تبلیغاتی که درباره درجه ژنرالی شما وجود دارد چیست؟بارزانی در پاسخ گفت: من یک لباس نظامی با درجه ژنرالی از یک فروشگاه البسه نظامی در موسکو خریدم و با این لباسها عکس گرفتم. این عکس من منتشر شد و به دست انگلیسی‌ها افتاد و این تبلیغات و بزرگنمایی رخ داد وگرنه من درجه ژنرالی را در مهاباد دریافت کرده‌ام.

۳-رابطه اسرائیل و شکست انقلاب کردها در سال ۱۹۷۵:

اگر رابطه اسرائیل با کردها چنان مستحکم بود، نباید شکست انقلاب سال ۱۹۷۵ رخ می‌داد. در سال ۱۹۶۷ و در جریان جنگ اسرائیل و اعراب، بارزانی نهضت خود را متوقف کرد تا عراق بتواند به جنگ علیه اسرائیل بپردازد.

این نشان مسئله می‌دهد که در آن زمان کردها نیز به نوعی تحت تأثیر تحولات منطقه‌ای بودند، این در حالی بود که برخی از سران عربی، مخفیانه، برای اسرائیل جاسوسی می‌کردند. برخی از پادشاهان عرب با بالگرد به اسرائیل رفته و نقشه جنگ را برای اسرائیلی‌ها برده‌اند. (اسناد این ادعا موجود است).

۴-رویکردهای متفاوت ملا مصطفی و جانشینانش:

در بازنگری از روابط کردها با خارج، از جمله غرب، شرق، اعراب و اسرائیلی‌ها به نظر می‌رسد که بارزانی خود را در مقایسه با دیگر رهبران کُرد، به ویژه نسبت به پسرش مسعود بارزانی، بیشتر یک شخصیت خبره و توانمند نشان داده است. این تفاوت عمدتاً به دلیل عدم موفقیت کامل روابط او با کشورهای منطقه‌ای نظیر ایران، عراق و اسرائیل بوده است. مسئله‌ای که در این زمینه مطرح می‌شود، این است که در گذشته روابط برخی از رهبران کُرد با اسرائیل، مانند روابط ملا مصطفی بارزانی نسبت به روابط کنونی که با احزاب و سازمان‌های امنیتی کردی (سازمان حفاظت) برقرار است، تفاوت داشته است.

روابط گذشته از نوعی حالت نرمال و روابط با اسرائیل نسبت به حال حاضر دور از دسترس‌تر بود، به ویژه اینکه این روابط به‌طور غیر رسمی و در حد امکان انجام می‌شده است. این امر باعث شده که آنها نتوانند از این روابط به طور کامل بهره‌برداری کنند و مسئله کردها به سطح جهانی نرسد. در نتیجه دو نوع رابطه اسرائیل و رهبران قیام ایلول در دو سطح مختلف شکل گرفته است. رابطه‌ای که ملا مصطفی بارزانی با اسرائیل داشت، یک رابطه نرمال و عادی بود. او خواستار این بود که این روابط به نفع کردها باشد و هر طرحی را نمی‌پذیرفت. در مقابل روابط اسرائیل با غیر ملا مصطفی، همکاریهایشان چندان مرز قابل توجهی نداشته است.

برای مقایسه بیشتر و بررسی رابطه بارزانی با اسرائیل، به اسناد آمریکا و انگلیس نه اسناد اسرائیلی باز می‌گردیم:

ملا مصطفی از طریق کانال‌های مختلف با مردم یهودی در غرب عراق یا حتی اسرائیل نیز ارتباط داشت، اما نکته مهم این است که هر گونه ارتباطی وجود داشته برای زمان‌های بحرانی بوده است. چه زمانی برای اسرائیل از جنگ ۱۹۶۷ بحرانی‌تر بوده است؟در سند آمریکایی-تله‌گرام: ۱۸۳ مورخ ۱۹۶۶/۸/۱۹ به بغداد برای وزارت خارجه ذکر می‌شود که یک هیئت اسرائیلی به دیدار بارزانی رفته بود تا پیشمرگه‌ها در زمان جنگ عراق با اسرائیل، عملیات ضد عراقی انجام دهند تا عراق نتواند در جنگ اسرائیل مشارکت کند. اما مشاهده کردیم ملا مصطفی در بحبوحه جنگ اعراب با اسرائیل، به صورت یک جانبه، جنگ با عراق را متوقف کرد و از عراق خواست تا به وظیفه اسلامی خود عمل کند و به کمک کشورهای عربی برود. این وضعیت در حالی بود که اعراب، بارزانی را متهم می‌کردند که به غرب گرایش دارد و از سوی دیگر، غربی‌ها نیز اتهام شیوعی بودن و گرایش به روسیه را درباره بارزانی بیان می‌کردند. در سند انگلیسی شماره ۱۰۱۱۴/۲۲۹/۶۳ در آرشیو انگلیس، وزارت خارجه انگلیس در سال ۱۹۶۳ اشاره دارد که وزیر امور خارجه آمریکا (مستر دالاس) به‌طور مستقیم به بارزانی در مورد نزدیکی‌اش به شوروی پناه دادن به شیوعی‌ها سخن گفته است. به‌طور خاص برخی منابع غربی از بارزانی با عنوان «ملا سور» (Red mulla) یاد کرده‌اند. برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به «کُرد و کردستان» اسناد شماره ۳۷۳-۳۷۴.

این اطلاعات که به عنوان نمونه ذکر شده است، نشان دهنده این است که اسناد اسرائیلی درباره رابطه اسرائیل با کردها دقیقا موجود نیست. در میان این اطلاعات، دو دیدگاه نادرست مطرح شده است: نخست اینکه برخی از ملی‌گرایی کردی و تمایل به اسرائیل حمایت می‌کردند و دوم اینکه ملی‌گرایی عربی نیز مخالف کردها بوده و مدعی شده است که کردستان اسرائیل دوم است.

استراتژی اسرائیل در ارتباط با کردها

برای بررسی ماهیت این ارتباط، سه سطح وجود دارد: نخست سطح نظری، دوم سطح اسناد رسمی و سوم سطح عملیاتی.

در سطح نخست، اسرائیل بر اساس نقشه سایکس-پیکو و تقسیمات جغرافیایی که در آن زمان در حال شکل‌گیری بود، به تدوین استراتژی خود پرداخته است. در این دوران، استراتژی اسرائیل در ارتباط با کردها از همان ابتدا تحت تأثیر نقشه‌ها و توافقات سایکس-پیکو قرار داشت. در نتیجه این دو استراتژی به طور تنگاتنگی به هم پیوسته و هم راستا شده‌اند. این ارتباط‌ها به ویژه در حوزه‌های امنیتی و ملی اسرائیل بر اساس همان مبانی شکل گرفته‌اند. در این راستا، هر گونه رابطه‌ای بین کردها و اسرائیل از سطح روابط استراتژیک خارج نشده و به‌طور رسمی به‌عنوان یک همکاری امنیتی ثبت نگردیده است. به همین ترتیب، حتی اگر کردها بخواهند برای حقوق خود مبارزه کنند، با دیوارهایی روبرو می‌شوند که اسرائیل به منظور حفظ امنیت ملی خود آنها را ایجاد کرده است. این دیوارها و موانع اساساً به واسطه نقشه‌های سایکس-پیکو و طرح‌های جغرافیایی آن دوره شکل گرفته‌اند.

در آن زمان، سایکس-پیکو به ویژه برای ایجاد نظم و ترتیب سیاسی در خاورمیانه و به ویژه در منطقه شرق میانه، بنای تقسیمات جغرافیایی و سیاسی جدید را پایه‌گذاری کرد که موجب شکل‌گیری اختلافات و تنش‌ها در بسیاری از کشورها از جمله عراق شد. این تنش‌ها و اختلافات تا به امروز در بسیاری از مواقع به ویژه در شرق میانه و در ارتباط با کردها استمرار یافته است.

به طور کلی، تغییرات در این نقشه‌ها می‌تواند تأثیرات بسیار بزرگ و پیچیده‌ای بر روابط میان کردها و اسرائیل بگذارد. در این میان، نگاه اسرائیل به کردها بیشتر از جنبه استراتژیک و امنیتی بوده است و این امر باعث شده است که بسیاری از توافقات میان اسرائیل و کردها به صورت غیر رسمی و در قالب روابط امنیتی و نظامی ادامه پیدا کند.

در عین حال، در طول تاریخ شاهد تلاش‌های مختلفی برای تقویت روابط میان کردها و اسرائیل بوده‌ایم که بیشتر در شرایط خاص و در واکنش به تحولات سیاسی و نظامی منطقه‌ای شکل گرفته است.

در زمان توافق سایکس-پیکو، این طرح‌ها در منطقه خاورمیانه اعمال شدند و بسیاری از اصول برای تحقق اهداف سایکس-پیکو و طراحی سیاسی خاورمیانه پذیرفته شدند، تا امکان هیچ گونه اصلاحات و تغییراتی در آنها وجود نداشته باشد. مانند: عدم تغییر در مرزهای استعماری به ارث رسیده، اصول آیزنهاور، امنیت ملی اسرائیل و غیره. بنابراین تغییرات در این نقشه، موجب ایجاد دو مانع بزرگ می‌شود: اول، منافع عالی استعمار (غرب کنونی) و دوم، امنیت ملی اسرائیل، یعنی خود آن تقسیم‌بندی خاورمیانه بر اساس این دو الگو شکل گرفته است. به عبارت دیگر، این آخرین دستکاری و طراحی است و از آن پس، هر دستکاری یا تفکیکی، خط قرمز به شمار آمده است. از این رو درخواهیم یافت که نظریه «تقسیم المقسم و تجزئه المجزأه» تا چه اندازه پوچ و بی‌اساس است و تنها زمینه تهمت‌های ساختگی علیه ملت‌های زیر دست منطقه است. همچنین می‌توان دریافت که چرا پروژه‌ها و اهداف مربوط به اتحاد عربی همچنان با شکست روبه‌رو شدند. به همین ترتیب می‌توان به راحتی توضیح داد که چرا غرب اجازه نداد (در جنگ عراق-ایران) عراق تصرف شود و به همین ترتیب نیز واکنشی فوری در برابر تصرف کویت از جانب عراق نشان داد.

ما می‌توانیم به طور مستقیم به این حقیقت برسیم که در استراتژی اسرائیل هیچ جایی برای حقوق کردها وجود ندارد و بدین ترتیب به مرحله دوم و اسناد می‌پردازیم. در پروژه اصلاحات اسرائیل در خاورمیانه، به نام (الشرق الأوسط الجدید) یا «خاورمیانه جدید» که توسط شیمون پرز طراحی شده دستکاری و به هم ریختن نقشه سایکس پیکو رخ نداده، نامی از کردها به عنوان یک قوم در نقشه سایکس-پیکو دیده نمی‌شود. در این پروژه، حتی در برنامه‌های اصلاح خاورمیانه توسط آمریکا و اروپا که شامل ۹ پروژه است، نامی از کردها نیست. این پروژه‌ها بسیار بر روی «امنیت منطقه‌ای» متمرکز است. امنیت جهانی به نفع کردهاست اما امنیت منطقه‌ای به نفع کردها نیست. تمامی امنیت‌های منطقه‌ای برای کردها هزینه داشته و خواهد داشت. در همین طرح، درباره نظم منطقه‌ای در خاورمیانه به چهار موضوع پرداخته شده و در پایان به این نتیجه رسیده است که «امنیت برای تمامی سرزمینها». این نکته نیز دقیقا در تضاد با امنیت ملی کُرد و حقوق سرنوشت ساز این قوم است. در ادامه تنها به موضوع صلح اعراب و اسرائیل پرداخته و هیچ بحثی از صلح و حل مشکلات کردها به میان نیاورده است.

همچنین درباره حل مشکلات خاورمیانه گفته شده که قبلا تنها مسئله فلسطین و اعراب و اسرائیل مطرح بود، اما اکنون مسائل ایدئولوژی تندروانه، تروریسم و موضوع تسلیحات هسته‌ای به آن افزوده شده و در کانون توجه قرار گرفته‌اند؛ با این حال باز هم مسئله کردها در میان آنها جایی ندارد. بنابراین، هر رهبر کردی که به اسرائیل برای تشکیل دولت امید بسته باشد، دچار اشتباه شده و از درک دقیق سیاست بین‌المللی بی‌بهره است. به همین شکل، هر عرب، ترک یا ایرانی که کردها را متهم به ارتباط با اسرائیل کند، سخت در اشتباه است. پس از رفراندوم نیز این حقایق آشکارتر شدند.

علاوه بر این، در سطح عملی یا رفتاری (سطح سوم) نیز بحث‌هایی مانند «کردها اسرائیل دوم یا فلسطین جدید هستند» مطرح شد که ارتباطاتی صرفا تاکتیکی بوده و تنها برای طولانی‌تر کردن مسئله به کار رفته‌اند.

بنابراین هرگونه ارتباطی که وجود داشته باشد، تحت هر نام یا نشانی که باشد، در چارچوبی تاکتیکی قرار می‌گیرد و به‌صورت خودکار در دسته‌بندی روابط اطلاعاتی و جاسوسی جای می‌گیرد. از این رو تمامی ارتباطات اسرائیل با کردها تاکنون در چارچوب اطلاعاتی و تاکتیکی بوده است. این مسئله در رفراندوم سال ۲۰۱۷، شکست نهضت سال ۱۹۷۵، انفال، حملات شیمیایی سال ۱۹۸۸ و بسیاری رویدادهای دیگر به وضوح قابل مشاهده است.

آیا اظهارات جدید وزیر خارجه اسرائیل و جنگ اسرائیل با محور مقاومت اسلامی مرزهای خاورمیانه را تغییر می‌دهد؟آیا در این تغییرات دولت کردستان همچون یک یهودا مطرح می‌شود؟

پاسخ:

پیش از آنکه به این پرسش‌ها پاسخ دهیم، لازم است روشن کنیم که کردها آن چنان مورد ظلم و ستم کشورهای منطقه قرار گرفته‌اند که ناچار شده‌اند به هر قدرتی در منطقه دست دراز کنند، از جمله اسرائیل یا هر نیروی دیگری که در منطقه وجود داشته باشد. کردها انفال شدند، بمباران شیمیایی شدند و تا امروز در بخش‌هایی از کردستان از حق حیات محرومند. چرا که در کنفرانس‌های اسلامی، منشور اتحادیه عرب و حتی پروژه‌های کشورهای منطقه، هیچ سرنوشتی برای کردها تعیین نشده است.

از طرفی بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی روابط عادی با اسرائیل برقرار کرده‌اند؛ حتی احزاب عربی در داخل اسرائیل در انتخابات شرکت می‌کنند، نمایندگان در کنست دارند و وزیرانی در کابینه اسرائیل دارند. بنابراین رابطه کردها و اسرائیل از نگاه برخی رهبران کُرد (به‌ویژه رهبر فعلی حزب دمکرات کردستان) واقعیتی است که نمی‌توان آن را انکار کرد و الزامی به رتبه‌بندی یا محدود کردن آن وجود ندارد. در حال حاضر نیز در میان صفوف این حزب، در سطح بالا رضایت زیادی نسبت به این تعاملات وجود دارد.

اما آنچه در عرصه واقعی وجود دارد چندان رضایت بخش نیست. این اظهارات و اشارات اسرائیل نسبت به کردها هرگز جدی نیستند و دلایل آن به شرح زیر است:

هیچ سند یا توافق‌نامه رسمی بین کردها و اسرائیل وجود نداشته و ندارد. در پروژه اصلاحات خاورمیانه (که به پروژه پیرس معروف است) هیچ اشاره مستقیمی و حتی غیر مستقیمی به کردها نشده است و اسرائیل تنها در شرایط بحرانی چنین اظهاراتی می‌کند. امنیت ملی اسرائیل به امنیت توافق سایکس-پیکو وابسته است، که این خود مخالف امنیت ملی کردستان است.

مرزهایی که در سایکس-پیکو، سور و لوزان تثبیت شده‌اند، حاصل استراتژی استعمار و اسرائیل بوده‌اند و برای رسیدن به طراحی جدید در خاورمیانه نزدیک به ۱۰۰ کنگره برگزار شده است. اسرائیل به هیچ وجه آماده دست بردن به این طراحی‌ها نیست.

پیش‌بینی‌های مطرح شده از سوی حزب بعث (مانند تقسیم‌بندی خاورمیانه) نه پایه و اساس رسمی داشته و نه چیزی بیش از تحلیل‌های شخصی بوده است. حتی گمانه‌زنی‌هایی مانند طرح مرزهای خونین (به برنارد لوئیس یا طرح‌های مشابه نسبت داده شده) نیز به همین ترتیب‌اند.

چه چیز تازه‌ای وجود دارد؟

در مورد برنامه ترامپ و گزارشی که با نام اِدی کوهین منتشر شد، هیچ اشاره‌ای به کردها نشده است. کوهین طرفدار کردها است، اما بیشتر پیش‌بینی‌های او بدون پایه و اساس‌اند. بررسی هر سه سند برنامه ترامپ و حتی مراکز مطالعاتی اصلی آمریکا نشان می‌دهد که مسئله کردها در این برنامه‌ها جایی ندارد.

در پایان، چه احتمالی وجود دارد؟

اگر چنین احتمالی وجود داشته باشد که اسرائیل در آن طرح جهانی‌گرایی، یک اقتدار نسبی در خاورمیانه پیدا کند و از نظر نظامی و تعادل قدرت، به عاملی برای تغییر تبدیل شود، این احتمال وجود دارد که جایگزین نیروهای آمریکا تبدیل شود و همان نقشی را بازی کند که نیروهای ائتلاف پس از سال ۲۰۰۳ ایفا کردند.

اما نه در جنگ فعلی و نه در آینده، اسرائیل هیچ برنامه‌ای برای تغییر مرزها یا تأسیس کشوری برای کردها ندارد. تنها یک احتمال نزدیک وجود دارد؛ اگر جنگ اسرائیل به سوریه برسد، ممکن است این احتمال وجود داشته باشد که از اپوزسیون حمایت کند و حکومت اسد تغییر کند. این تغییرات ممکن است سرنوشت جدیدی برای کردهای سوریه رقم بزند. از این احتمال تغییرات در نقشه سیاسی سوریه و سپس تأثیرات آن بر سایر بخش‌های کردستان مطرح است، می‌توان گفت ترکیه از الان مشغول آماده‌سازی خود است و به همین دلیل حسابی راهبردی برای چنین تحولات احتمالی در نظر گرفته است.

در پایان نمی‌توان به این موضوع اشاره نکرد که مردم کردستان منتظر بوده‌اند که کشورهای منطقه یا تحلیل‌گران عرب، ترک و فارس این واقعیت را اذعان کنند که وزیر خارجه اسرائیل آن را بیان کرده است.

 

 

قبلی «

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین عناوین