انحلال اعلامشده پ.ک.ک، نقطه عطفی تاریخی را رقم میزند، با این حال، شکافهای عمیق ایدئولوژیک و ابهامات عملیاتی، سایهای طولانی بر مسیر پیش رو افکندهاند.
این روند که با بیانیه عبدالله اوجالان، رهبر سازمان تروریستی پ.ک.ک، به نقطه عطفی رسیده بود، اکنون با انتشار بیانیهای مبنی بر تصمیم این سازمان برای انحلال، از اولین آستانه ملموس خود عبور کرده است. طبیعتاً، ابهامات متعددی در مورد مسیر این روند باقی مانده است. در “کنگرهای” که توسط این سازمان تروریستی بین ۵ تا ۷ مه برگزار شد، چندین قطعنامه محوری تصویب شد: “پایان دادن به تمام فعالیتهای انجامشده تحت نام پ.ک.ک و انحلال سازمان”، “تصمیم به کنار گذاشتن سلاح و دنبال کردن یک مسیر سیاسی دموکراتیک” و “کنار گذاشتن لفاظیهای جداییطلبانه”. با این وجود، اختلافات قابل توجهی بین درخواست انحلال اوجالان و محتوای بیانیه “کنگره” وجود دارد.
گفتمانهای واگرا
از منظر تحلیلی، بیانیه اوجالان با لحنی ایدئولوژیک و ملایمتر مشخص میشود. بلاغت او در چارچوب سیاسی آشتیجویانه قرار دارد و آشتی دولت-جامعه را در اولویت قرار میدهد. در مقابل، به نظر میرسد اعلامیه «کنگره» قصد دارد حافظه نهادی سازمان را حفظ کند و از زبانی استفاده میکند که بر «سنت انقلابی» و هویت ایدئولوژیک تأکید دارد و شور ایدئولوژیکی بسیار بیشتری دارد.
یکی دیگر از نکات کلیدی واگرا مربوط به منطق ارائه شده برای انحلال و خلع سلاح است. اوجالان این تصمیمات را به عنوان پاسخهای ضروری به فرسودگی ایدئولوژیک و از دست دادن هدف وجودی ارائه میدهد. او در عین حال که از گذار به سیاست دموکراتیک حمایت میکند، به اصول بنیادی سازمان استناد میکند. با این حال، اعلامیه «کنگره» این تصمیم را به عنوان یک «دستاورد استراتژیک» – اوج یک سفر تکاملی که در آن سازمان ماموریت تاریخی خود را انجام داده است – مطرح میکند. در حالی که اوجالان چشماندازی آیندهنگر از بازسازی سیاسی را ترسیم میکند، این اعلامیه با اشاره به آتشبس سال ۱۹۹۳ از دوران نخستوزیر سابق تورگوت اوزال، ترورهای سیاسی حلنشده، تخلیه روستاها و توطئههای ادعایی، خاطرهای جمعی و آسیبزا میسازد.
از نظر تعامل سیاسی، اوجالان موضعی آشتیجویانه اتخاذ میکند و همه بازیگران سیاسی داخلی را مخاطب قرار میدهد و از راهحل قانون اساسی حمایت میکند. در مقابل، اعلامیه «کنگره» از تعامل مستقیم با ذینفعان سیاسی خودداری میکند و در عوض لحنی اتهامآمیزتر اتخاذ میکند و به پیمان لوزان استناد میکند و به فرآیندهای سیاسی پیشین اشاره میکند. در حالی که اوجالان بازیگران سیاسی داخلی را به عنوان طرفهای اصلی گفتگو قرار میدهد، متن «کنگره» با توسل به بازیگران خارجی و محافل سوسیالیست انترناسیونالیستی، در پی بینالمللی کردن این فرآیند است.
هر دو متن، اوجالان را در مرکز این فرآیند قرار میدهند. با این حال، اعلامیه «کنگره» «مبارزه» شخصی او را به بُعدی تقریباً اسطورهای ارتقا میدهد. با توجه به ساختار سلسله مراتبی سفت و سخت پ.ک.ک، جای تعجب نیست که فرآیندهای تصمیمگیری عمیقاً در فرقه رهبری ریشه دارند.
در مورد چشماندازهای صلح، اوجالان یک چارچوب سیاسی ملموس مبتنی بر شهروندی مبتنی بر قانون اساسی، به رسمیت شناختن حقوق هویت، دموکراسی کثرتگرا و ادغام داوطلبانه را بیان میکند. در مقابل، اعلامیه «کنگره»، یک چشمانداز ایدئولوژیک انتزاعیتر را ارائه میدهد – با تأکید بر مفاهیمی مانند جامعهسازی اشتراکی، الگوی رهایی زنان، مدرنیته دموکراتیک و نظریههای سیستمی جایگزین. در اصل، در حالی که اوجالان خواستار ادغام در نظم سیاسی موجود است، این سازمان تروریستی همچنان از یک مدل جایگزین خارج از سیستم حمایت میکند.
چرا حالا؟
در تحلیلی که قبلاً ارائه دادم، استدلال کردم که موضع استراتژیک ترکیه در قبال پ.ک.ک طی سه مرحله متمایز تکامل یافته است. مرحله اول، مرحله مقابله با نیرو، بر عملیات نظامی هدفمند برای تضعیف ظرفیت تسلیحاتی پ.ک.ک متمرکز بود. مرحله دوم، مرحله مقابله با ارزش، به دنبال تضعیف زیرساختهای اقتصادی و استراتژیک این سازمان از طریق عملیات فرامرزی بود. مرحله سوم و فعلی، نشاندهنده گذار به جنگ غیرمتعارف است که در آن ترکیه از ابزارهای سیاسی، اطلاعاتی و دیپلماتیک برای خنثی کردن پ.ک.ک استفاده میکند. درخواست خلع سلاح اوجالان و قطعنامههای تصویب شده در دوازدهمین “کنگره” پ.ک.ک با این تغییر پارادایمی همسو هستند.
علاوه بر این، پاسخ پ.ک.ک به بیانیه اوجالان را نباید صرفاً از دریچه پرستش رهبر تفسیر کرد. بلکه، این پاسخ، منعکسکننده یک الزام استراتژیک مبتنی بر بقای سازمانی است. اگرچه اوجالان همچنان به عنوان «رهبر بنیادی» و منبع اصلی مشروعیت این سازمان شناخته میشود، اما اقتدار نمادین درخواست او باید در چارچوب پویاییهای ژئوپلیتیکی و عملیاتی در حال تغییر، بررسی شود.
در سالهای اخیر، موازنه قدرت به طور قاطع علیه پ.ک.ک تغییر کرده است. قابلیتهای نظامی و فناوری پیشرفته ترکیه – از جمله عملیاتهای سربریدن هدفمند با هدف رهبری و یک استراتژی قوی محاصره منطقهای – تحرک این سازمان را به شدت محدود کرده و تابآوری عملیاتی آن را کاهش داده است. همزمان، کاهش نفوذ منطقهای پ.ک.ک، کاهش اثربخشی سیاسی در شبکههای اروپایی مهاجر و اتحاد فزاینده و شکننده آن با ایالات متحده در سوریه، چالشهای حادی را برای پایداری ساختاری آن ایجاد کرده است. در این زمینه، پاسخ به فراخوان اوجالان نه تنها وفاداری ایدئولوژیک، بلکه یک واکنش عملگرایانه با هدف حفظ تداوم سازمان را نیز نشان میدهد.
چه چیزی در پیش است؟ مهمترین خطر پیش رو مربوط به احتمال اقدام مستقل زیرساختارها یا جناحهای نیمهمستقل درون سازمان از سلسله مراتب مرکزی است که در نتیجه تلاش میکنند این روند را خرابکاری، تحریک یا از مسیر خود خارج کنند. اگرچه پ.ک.ک به طور سنتی یک ساختار تصمیمگیری بسیار متمرکز را حفظ کرده است، اما ظهور واکنشهای متفاوت از سوی گروههای وابسته یا همسو با ایدئولوژی، پیچیدگی مدیریت یک فرآیند انحلال یکپارچه را برجسته میکند.
در این زمینه، بیانیه اخیر پژاک – یک گروه مسلح مستقر در جداره مرزی ایران که به طور گسترده به عنوان شاخهای از پ.ک.ک شناخته میشود – تجلی آشکار چنین خطراتی را نشان میدهد. با وجود اعلام رسمی انحلال پ.ک.ک در پاسخ به فراخوان اوجالان، پژاک علناً امتناع خود را از زمین گذاشتن سلاح یا انحلال اعلام کرده است. امیر کریمی، رئیس مشترک پژاک، در گفتگو با تلویزیون آریِن تأکید کرد که بیانیه اوجالان شامل پژاک نمیشود و موضع آنها را متمایز و مستقل توصیف کرد. کریمی ضمن توصیف ابتکار اوجالان به عنوان «مهم و مثبت» برای حل مسئله کرد، بر تعهد مداوم پژاک به مبارزه مسلحانه تحت دکترین «دفاع مشروع از خود» تأکید کرد.
این موضع، اختلاف اساسی در شبکه گستردهتر مرتبط با پ.ک.ک را آشکار میکند. پژاک، که مقر آن در کوههای قندیل است و اغلب با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران درگیر بوده است، با وجود اعلام «آتشبس» در سال ۲۰۱۱، همچنان به موضع مسلحانه خود متعهد است. عملیات مداوم پژاک، همراه با امتناع استراتژیک آن از انحلال، خطر بالقوهای را به ویژه در ابعاد فراملی میراث پ.ک.ک و شبکههای وابسته به آن ایجاد میکند.
علاوه بر این، مقاومت پژاک در برابر خلع سلاح، تلاشهای ترکیه برای ارتقای ثبات منطقهای را پیچیده میکند. با توجه به استقرار این گروه در شمال عراق و تعیین آن به عنوان یک سازمان تروریستی توسط ایران، این گروه همچنان هدف حملات فرامرزی ایران قرار دارد. اگرچه چندین گروه کرد ایرانی، از جمله پژاک، طبق توافق امنیتی ۲۰۲۳ بغداد-تهران جابجا شدند، اما حضور عملیاتی آنها همچنان ادامه دارد و ممکن است منجر به تشدید مجدد تنشها شود.
اگر همه جناحهای پ.ک.ک – از جمله چنین گروههای وابستهای – در نهایت حول چارچوب انحلال متحد شوند، اولویت اصلی اجرای سازوکارهای قانونی و لجستیکی لازم برای خلع سلاح خواهد بود. در حالی که روش دقیق هنوز مشخص نشده است، یک نقطه عطف مهم شامل جمعآوری و انهدام نظارتشده سلاحها و مهمات این سازمان توسط مقامات ترکیه خواهد بود. این امر منطقاً با تخلیه سرزمینهای تحت کنترل پ.ک.ک دنبال میشود. به طور خاص، حضور تثبیتشده این سازمان در بخشهایی از عراق، تلاشی جامع برای از بین بردن نفوذ تروریستها و ایجاد مجدد ساختارهای حکومتی امن را ضروری میسازد.
در این زمینه گستردهتر، تصمیم انحلال همچنین ممکن است تلاشهای ادغام بین YPG و دولت سوریه در دمشق را تسریع کند – تحولی که ترکیه بدون شک آن را رصد و به طور فعال با آن درگیر خواهد شد. مسلماً، دشوارترین چالش پیش رو، مدیریت تسلیم، توانبخشی و ادغام مجدد اعضای پ.ک.ک در جامعه خواهد بود. این تلاش مستلزم یک استراتژی جامع و آگاهانه برای ریشهکنی افراطگرایی و ادغام مجدد در جامعه است که به زخمهای عمیق اجتماعی ناشی از دههها تروریسم توجه داشته باشد. همزمان، ترکیه باید در مذاکرات دیپلماتیک پیچیدهای شرکت کند تا جابجایی یا نظارت بر چهرههای کلیدی تروریست که در حال حاضر در کشورهای ثالث ساکن هستند را تضمین کند.
بنابراین، از یک آستانه بحرانی عبور شده است. در آینده، مسئولیتهای قابل توجهی بر دوش بازیگران سیاسی، دستگاههای امنیتی و جامعه مدنی خواهد بود. خطرات همچنان پابرجا هستند، اما از طریق یک رویکرد جامع و چندبعدی، میتوان آنها را به طور مؤثر کاهش داد.