به گزارش خبرگزاری بیتاوان به نقل از دیدبان حقوق بشر کردستان ایران؛ یکی از اعضای جدا شده از پژاک در یادداشتی به بررسی موضوع انحلال پ.ک.ک پرداخته و می نویسد: دههها مبارزه مسلحانه که با شعار «احقاق حقوق کردها» آغاز شد، در نهایت به کدام دستاورد مشخص برای مردم کُرد در ترکیه انجامید؟ آیا هزاران کشته از هر دو سو، ویرانی شهرها، کوچ اجباری، کودکسربازها، نابودی زیرساختهای آموزشی و اقتصادی مناطق کردنشین، فقط برای رسیدن به یک توافق سیاسی پنهان یا یک اعلام انحلال نمادین بوده است؟
آیا بهانه دادن به ترکیه برای اشغال عملی برخی مناطق شمالی عراق، پیروزی محسوب میشود؟ آیا اهداف پ.ک.ک در ابتدای فعالیتش محقق شد؟ اعلام انحلال پ.ک.ک در شرایطی صورت میگیرد که نهتنها مسئولیت حقوقی و کیفری جنایات گذشته پذیرفته نشده، بلکه هنوز هم ساختار فرماندهی و کنترلی گروه فعال است. افراد کلیدی همچنان در رأس تشکیلاتی موسوم به «ک.ج.ک» (کنگره جوامع کردستان) حضور دارند؛ تشکیلاتی که زیرمجموعههای آن نظیر پژاک، پ.ی.د، ق.س.د و دیگر عناوین پوششی، بهطور مستقیم دستورات خود را از آن دریافت میکنند.
آیا اکنون باید باور کنیم که پایان این دوران بهصورت ناگهانی و بدون انگیزههای امنیتی و سیاسی جدید رقم خورده است؟ آیا قربانیان این سالها فراموش میشوند؟ آیا اوجالان در مورد صدها کشته در ساختار پ.ک.ک، هزاران فرد قربانی که حتی جسد و محل دفن آنها نیز ناشناخته است، پاسخ خواهد داد؟ نتیجه واقعی دههها جنگ چه بوده است؟ ترکیه دموکراتیکتر شده، سوریه آزاد شده یا مناطق مرزی ایران مشکلاتشان حل شده است؟
حضور پ.ک.ک در قندیل، عملا باعث تجاوز ترکیه به خاک عراق و زیر پا گذاشتن خودمختاری نیمبند اقلیم نیز شده است. شگفتانگیز آنکه پ.ک.ک سودای استقلال داشت، اما با همهپرسی مسعود بارزانی برای استقلال کردستان مخالفت کرد! مشخص است که اختلاف بر سر تقسیم غنایم و ثروت بوده است.
اگر انحلال پ.ک.ک واقعی باشد، سؤال بزرگ اینجاست: تکلیف شاخههای وابسته چیست؟
پژاک، پ.ی.د، ق.س.د و دهها عنوان دیگر که دقیقاً همان رهبری و اندیشه را دنبال میکنند، چرا همچنان فعالاند؟ آیا دنیا میپذیرد که جنایات این گروه، از ربایش کودکان تا عملیاتهای تروریستی در مناطق غیرنظامی، بدون پیگرد باقی بماند؟
هیچکس نمیداند واقعاً چه بلایی سر امثال علی حیدر قیطان و رضا آلتون آمد. سالها پس از ناپدید شدن، فقط اعلام میکنند که «کشته شدهاند». آیا این شیوه رفتار با رهبران باسابقه خودشان نیست؟ پس چه انتظاری از رفتارشان با اعضای عادی میتوان داشت؟ تکلیف صدها دختر کشته شده در پ.ک.ک چه میشود؟
محل دفن انها کجاست؟ مگر آنها برای تاسیس کردستان بزرگ، وارد پ.ک.ک نشدند؟ پس چرا اوجالان به خون همه آنها خیانت کرد؟ سخنان امروز اوجالان قابل باور است یا شعارهای دیروزش؟
در نهایت باید گفت پ.ک.ک، با همه نامها و پوششهایش، سالهاست به کارت بازی در دست قدرتهای منطقهای و جهانی تبدیل شده است. این بازی گاه با عنوان مبارزه با داعش، گاه با شعار دموکراسی، و گاه با نام دفاع از کردها صورت میگیرد، اما قربانی همیشگی آن دختران و پسرانی هستند که گمان کردند آیندهای در مبارزه مسلحانه ذیل یک گروه تروریستی وجود دارد.
واقعیت اما این است که هیچکدام، حتی با پای خود وارد که شدند، اجازه خروج نداشتند. آیندهشان فروخته شد، و صدایشان خفه ماند. اگر اعتراض کردند، کشته شدند! هر کس از پ.ک.ک انتقاد کرد، به خیانت و جاش بودن متهم شد!
اکنون چه عنوانی برای اوجالان و کادر اصلی پ.ک.ک باید انتخاب شود؟! انحلال نمادین پ.ک.ک اگر صادقانه است، باید با انحلال واقعی همه شاخهها، ارائه گزارش از سرنوشت اعضای کشتهشده، و محاکمه عادلانه فرماندهان ارشد و حامیان بینالمللی آن همراه باشد. وگرنه، این خبر، فقط فصل تازهای از یک دروغ بزرگ خواهد بود.
آیا بهانه دادن به ترکیه برای اشغال عملی برخی مناطق شمالی عراق، پیروزی محسوب میشود؟ آیا اهداف پ.ک.ک در ابتدای فعالیتش محقق شد؟ اعلام انحلال پ.ک.ک در شرایطی صورت میگیرد که نهتنها مسئولیت حقوقی و کیفری جنایات گذشته پذیرفته نشده، بلکه هنوز هم ساختار فرماندهی و کنترلی گروه فعال است. افراد کلیدی همچنان در رأس تشکیلاتی موسوم به «ک.ج.ک» (کنگره جوامع کردستان) حضور دارند؛ تشکیلاتی که زیرمجموعههای آن نظیر پژاک، پ.ی.د، ق.س.د و دیگر عناوین پوششی، بهطور مستقیم دستورات خود را از آن دریافت میکنند.
آیا اکنون باید باور کنیم که پایان این دوران بهصورت ناگهانی و بدون انگیزههای امنیتی و سیاسی جدید رقم خورده است؟ آیا قربانیان این سالها فراموش میشوند؟ آیا اوجالان در مورد صدها کشته در ساختار پ.ک.ک، هزاران فرد قربانی که حتی جسد و محل دفن آنها نیز ناشناخته است، پاسخ خواهد داد؟ نتیجه واقعی دههها جنگ چه بوده است؟ ترکیه دموکراتیکتر شده، سوریه آزاد شده یا مناطق مرزی ایران مشکلاتشان حل شده است؟
حضور پ.ک.ک در قندیل، عملا باعث تجاوز ترکیه به خاک عراق و زیر پا گذاشتن خودمختاری نیمبند اقلیم نیز شده است. شگفتانگیز آنکه پ.ک.ک سودای استقلال داشت، اما با همهپرسی مسعود بارزانی برای استقلال کردستان مخالفت کرد! مشخص است که اختلاف بر سر تقسیم غنایم و ثروت بوده است.
اگر انحلال پ.ک.ک واقعی باشد، سؤال بزرگ اینجاست: تکلیف شاخههای وابسته چیست؟
پژاک، پ.ی.د، ق.س.د و دهها عنوان دیگر که دقیقاً همان رهبری و اندیشه را دنبال میکنند، چرا همچنان فعالاند؟ آیا دنیا میپذیرد که جنایات این گروه، از ربایش کودکان تا عملیاتهای تروریستی در مناطق غیرنظامی، بدون پیگرد باقی بماند؟
هیچکس نمیداند واقعاً چه بلایی سر امثال علی حیدر قیطان و رضا آلتون آمد. سالها پس از ناپدید شدن، فقط اعلام میکنند که «کشته شدهاند». آیا این شیوه رفتار با رهبران باسابقه خودشان نیست؟ پس چه انتظاری از رفتارشان با اعضای عادی میتوان داشت؟ تکلیف صدها دختر کشته شده در پ.ک.ک چه میشود؟
محل دفن انها کجاست؟ مگر آنها برای تاسیس کردستان بزرگ، وارد پ.ک.ک نشدند؟ پس چرا اوجالان به خون همه آنها خیانت کرد؟ سخنان امروز اوجالان قابل باور است یا شعارهای دیروزش؟
در نهایت باید گفت پ.ک.ک، با همه نامها و پوششهایش، سالهاست به کارت بازی در دست قدرتهای منطقهای و جهانی تبدیل شده است. این بازی گاه با عنوان مبارزه با داعش، گاه با شعار دموکراسی، و گاه با نام دفاع از کردها صورت میگیرد، اما قربانی همیشگی آن دختران و پسرانی هستند که گمان کردند آیندهای در مبارزه مسلحانه ذیل یک گروه تروریستی وجود دارد.
واقعیت اما این است که هیچکدام، حتی با پای خود وارد که شدند، اجازه خروج نداشتند. آیندهشان فروخته شد، و صدایشان خفه ماند. اگر اعتراض کردند، کشته شدند! هر کس از پ.ک.ک انتقاد کرد، به خیانت و جاش بودن متهم شد!
اکنون چه عنوانی برای اوجالان و کادر اصلی پ.ک.ک باید انتخاب شود؟! انحلال نمادین پ.ک.ک اگر صادقانه است، باید با انحلال واقعی همه شاخهها، ارائه گزارش از سرنوشت اعضای کشتهشده، و محاکمه عادلانه فرماندهان ارشد و حامیان بینالمللی آن همراه باشد. وگرنه، این خبر، فقط فصل تازهای از یک دروغ بزرگ خواهد بود.