انجمن بی تاوان: پژاک یکی از زیرشاخههای گروهک تروریستی کارگران کردستان ترکیه (پکک) است که چند سالی است در روستاهای مرزی غرب کشور، بدنبال اغفال نوجوانان و جوانان روستانشین است. یکی از عمده فعالیتهای اعضای این فرقه که در هر جلسه و نشستی بعنوان ماده اصلی گفتگوها تکرار میشود؛ همین اغفال یا به اصطلاح خود فرقه، عضوگیری است.
معمولاً بهار و تابستان برای اعضای این فرقهها، فصل شکار است. پائیز و زمستان را یا در مخفیگاه های خود میگذرانند و با دستنوشتهها و کتابهای اوجالان خود را پرورش میدهند تا سطح مرید بودن آنها بالا و بالاتر رود. یا اینکه در مقرّهایشان در درههای قندیل، دستهجمعی این کار را انجام میدهند. در هرصورت معیار یک پژاکی خوب اینست که بیشتر وبیشتر به سرکرده دربند خود در امرالی وابسته باشد و ایمان بیشتری به وی داشته باشد.
در میان این اعضا که در دورههای آموزشی بر روی رفتار، کردار، گفتار و نحوه تفکر آنها کار میشود و توسط اعضای قدیمیتر و خبرهتر تعلیم داده میشوند، افرادی برای تبلیغات در میان مردم و اغفال بچهها انتخاب میشوند که از معیارهای تعیین شده فرقه، بیشترین سطح و امتیاز را کسب کرده باشند. به عبارتی دیگر هرآنکه گوش و زبانش بستهتر بود و بدون کوچکترین تردیدی اوامر سرکردگان را عملی کند، به این کار گماشته خواهد شد
افرادی که به برای این کار انتخاب میشوند باید خصوصیات در چارچوب اغفال انسانها داشته باشند. چراکه این افراد برای اولین بار که با طعمه تعیین شده نشست و برخاست میکنند، آنقدر به نکات حساس، ضعیف و قوی سوژه دقت میکنند تا در نشست بعدی پروژه شستشوی مغزی بطور کامل و بدون نقص صورت گیرد. ناگفته نماند این افراد برای هرشخص و یا سوژه خاصی، برنامه، رفتار و گفتار خاصی ندارند. آنچه آنها در طول دورههای آموزشی یاد میگیرند، در حقیقت تجربه دیگر اعضا است و بقیه کار هم به استعداد و خلاقیت فرد بستگی دارد. اما درکل همین افرادی که به اصطلاح روشنفکر و مغز متفکر فرقه هستند، در مقابل کوچکترین سؤالهایی بی پاسخ و عاجز میمانند و برای گذر از بحران موجود، بلافاصله بحث را به سوی دیگری که معمولاً تعریف و تمجید از عبدالله اوجالان (سرکرده زندانیشان در جزیرهی امرالی) است، میکشانند و به عبارتی دیگر حاشیه میروند. لذا این افراد قادر نیستند با افرادی که در جوامعی بزرگتر مثل شهرها و یا کلانشهرها زندگی کردهاند و بیشتر بر علم زمانه واقفند، بحث و گفتگو کنند. در حقیقت بحثی وجود ندارد و آنچه آنها پروسه اقناع مینامند؛ مونولوگی بیش نیست که این شیوه سخن راندن معمولاً در محیطهایی صورت میگیرد که سطح آگاهی طرف مقابل پائین باشد و هرآنچه عضو پژاک میگوید برای وی تازگی داشته باشد.
بدین منظور اعضای پژاک که به این کار گماشته میشوند، در جغرافیایی خاص که اکثراً مناطق مرزی و روستاهای دورافتاده از مرکز هستند؛ به فعالیت و فریب انسانها آنهم در سن و سال پائین و زیر ۱۸ سال میپردازند. چون خود آنها نیز این حقیقت را بخوبی درک میکنند که قادر به توجیه افکار و عملکردهای ضد اجتماعیاشان برای افراد مسنتر و دنیادیدهتر نیستند. لذا به نوجوانان و جوانان خام روستایی پناه میبرند تا شاید در میان آنها افرادی را بعنوان مخاطب خود بیابند و در نهایت فریب دهند و به کوهستان قندیل بفرستند تا وی نیز چند صباحی بعنوان نوکر و گماشته، به سرکردگان پژاک خوشخدمتی کند.
بعد از مدتی هم یا به ترکیه فرستاده میشود و در درگیری با ارتش این کشور کشته میشود و یا اینکه از استعدادهای نهفته و مخفی که در روند پروژه شستشوی مغزی آسیب ندیدهاند، استفاده میکند و از فرقه جدا میشود. اکنون همان فصل شکار است برای پژاک تا با ترفندهای فرقه ای خود، چند نوجوان و جوان مناطق مرزی را فریب دهد و بعد هم در گزارش کاری خود آماری از اغفال شدگان را تحت نام اعضای جدید، ذکر کند و در مقابل با چند جمله مورد لطف و مرحمت سرکردگان خوشنشین قندیلنشین قرار گیرد.