۱۶ مهر ۱۴۰۴

برداشت یک عضو جداشده پ.ک.ک از سوزاندن سلاح ها

در یازدهم جولای، سی عضو پ ک ک سلاح‌های خود را به آتش کشیدند. من خودم یک عضو سابق هستم که در چند سال گذشته از پ ک ک جدا شدم به مدت بیست سال، آن سلاح‌های سوخته را حمل می‌کردم. و وقتی چریک‌ها از آن غار پایین آمدند، تجربیات، رنج‌ها و خاطراتی که اگر به آنها می‌گفتیم، هیچ‌کس باور نمی‌کرد، جلوی چشمانم ظاهر می شدند .
چشمانم به دنبال کسی می‌گشت که بشناسم. متأسفانه، به جز چند نفر، کسی نبود. نمی‌توانست باشد. به خاطر کسانی که در همان سنگرها جنگیده بودم، جایی که من همدمشان بودم، فقط تعداد انگشت‌شماری از آنها باقی مانده بودند.

این نامه من از طرف نسلی نوشته شده است که ما آنها را دفن کرده‌ایم، بسیاری از قبرهایشان را حتی نمی‌دانیم و بسیاری از آنها سرنوشتشان نامعلوم است. این نامه از طرف خانواده‌هایی نوشته شده است که در ۴۱ سال جنگ بهای آن را پرداخته و متلاشی شده‌اند. با نزدیک شدن به پایان یک جنگ ۴۱ ساله، این مردم، ، نیاز داشتند که «حقوق، کار و رنج» خود را ارزیابی کنند. این نامه دقیقاً به همین دلیل نوشته شده است. این نامه نوشته شده است تا بیان کنم که ما درد و رنجی را که متحمل شده‌ایم، به چه کسانی می‌بخشیم و به چه کسانی نمی‌بخشیم.
من بخشش خود را به مردم کردستان، به کسانی که با آنها در جنگ بوده‌ام، به کسانی که در این مسیر جان خود را فدا کرده‌اند و به کسانی که هنوز در قلب خود به کردستان اعتقاد دارند، تقدیم می‌کنم. با این حال، من بخشش خود را به کسانی که مسیری را که ما برای کردستان به سمت “رشد ترکیه و حفاظت از مرزهای پیمان ملی” آغاز کرده‌ایم، منحرف کرده‌اند، به کسانی که ملت کرد را از جایگاه خود به عنوان یک ملت محروم کرده‌اند و حق سرنوشت کردها را به آنکارا واگذار کرده‌اند، تقدیم نمی‌کنم. به عبارت دیگر، من بخشش خود را به اوجالان تقدیم نمی‌کنم. من بخشش خود را به کسانی که با دانستن خط و اشتباهات او، این مردم را به جنگ انداختند، تقدیم نمی‌کنم.

پس از دهه ۱۹۹۰، سه نسل از کردها برای ایجاد یک کردستان مستقل به پ.ک.ک پیوستند. من یکی از این افراد بودم. جوانی، مدرسه، مادرم، خانواده‌ام و دختری را که آنقدر دوستش داشتم که حاضر بودم برایش بمیرم، پشت سر گذاشتم و آینده ام را در راه پ ک ک از دست دادم.

در آن زمان، ما حتی نمی‌دانستیم که عبدالله اوجالان رهبر تزلزل‌ناپذیر است؛ حتی عکس مناسبی از او ندیده بودیم. ما صرفاً برای تأسیس کردستان به چریک‌ها پیوستیم. در آموزش‌های اولیه به ما گفته شد: «شما مظهر شخصیت استعمار هستید؛ خودکشی شخصیتی کنید.» به ما گفته شد که هر چیزی که در خانواده، قبیله و جامعه قبیله‌ای می‌بینیم شیطانی است تنها میهن‌پرست واقعی در تاریخ کردستان اوجالان است و باید او را سرمشق بگیرید . شیخ سعید جاسوس بود، قاضی محمد رقت‌انگیز و فریب‌خورده بود و مله مصطفی بارزانی برای اسرائیل کار می‌کرد. چهره‌هایی مانند قاسملو خرده‌بورژوا و غیرمیهن‌پرست بودند. ما تعجب کردیم، اما آن را پذیرفتیم و گفتیم که پ.ک.ک عظیم به ما دروغ نمی‌گوید.

در سال ۱۹۹۵، به کردستان عراق آمدیم. از ما خواسته شد که علیه یک مقرپیشمرگه (بارزانی ها ) اقدام نظامی کنیم. ما اعتراض کردیم و گفتیم که آنها کرد هستند و تازه از ظلم صدام فرار کرده‌اند. به ما گفته شد: «شما نمی‌دانید، اینها ناسیونالیست‌های بدوی هستند. آنها یک کشور مستقل کردی نمی‌خواهند، آنها یک خودمختاری کوچک می‌خواهند. اگر ما آنها را نابود نکنیم، کردستان تأسیس نخواهد شد.» ما موافقت کردیم.

ما به پیشمرگه‌ها در متینا شلیک کردیم و گفتیم که پ.ک.ک کردستان بزرگ را تأسیس خواهد کرد. ما به بارزان رفتیم و روستاها را آتش زدیم. یکی از دوستانم پرسید: «مگر اینها کردهایی نیستند که صدام آنها را انفال کرد؟ چرا ما بازماندگان آنها را می‌کشیم؟» به او گفته شد: «آنها ایجاد کردستان مستقل را با اسرائیل ربط می دهند
ما گفتیم: «بگذار همین‌طور باشد» و آنها را سوزاندیم.
در شمال عراق ، گرسنه و در برف گیر افتاده بودیم. مردم کردستان عراق برای انتقام از ما در حالی که شعار می‌دادند، بمب‌های خود را به طرف ما پرتاب می کردند و رفقای ما کشته می شدند ما نمی‌توانستیم آنها را در زمستان دفن کنیم. اوجالان بیرون می‌آمد و به ما می‌گفت: «شما ها فقیر هستید، برای غذا به روستا می‌روید، شما حتی شهید هم نیستید.» ما می‌گفتیم: «اگر رئیس جمهور می‌گوید، درست است» و سکوت می‌کردیم.

در طول دهه ۱۹۹۰، افرادی را می‌دیدم که برای جلوگیری از تسلیم شدن در برابر دشمن، جسم خود را منفجر می‌کردند. و ناگهان، در سال ۱۹۹۹، شنیدیم که اوجالان به ترکیه برده شده است. البته اوجالان مقاومتی از خود نشان نداد . اما من و دیگر عضوها شوکه شدیم. اوجالان گفت: «من می‌خواهم به کشورم خدمت کنم.» او زره ای شجاعت نداشت حتی به اندازه ی شجاعت دخترانی جوان که اجساد خود را منفجر کردند، نشان نداد. اوجالان کلماتی را گفت که هر کس دیگری آنها را «خائن» خطاب می‌کرد. و این بار به ما گفته شد: «شما نمی‌فهمید؛ رئیس جمهور به روش سنتی مقاومت نمی‌کند.»

در طول عقب‌نشینی سال ۱۹۹۹، برف و زمستان بود و کسی برای رهبری در پ ک ک وجود نداشت. به ما گفته شد که به کردستان عراق عقب‌نشینی خواهیم کرد. گفتیم: «ما نابود خواهیم شد.» گفتند که این دستور رهبر است.

به اقلیم آمدیم. یک شب در سال ۲۰۰۱، ناگهان به ما گفته شد که «با پیشمرگ های اتحادیه میهنی کردستان خواهیم جنگید.» چرا؟ چون اوجالان می‌خواست به دولت ترکیه ثابت کند که پ.ک.ک به حرف او گوش می‌دهد و از آنجا دستور آمد. ما بیرون رفتیم و ۲۰۰ پیشمرگه اتحادیه میهنی کردستان را به هلاکت رساندیم . ده‌ها نفر از رفقای ماکشته شدند.
جوانان کردی که در دهه ۱۹۹۰ برای کردستان آزاد تلاش می‌کردند، اکنون به یک گروه شبه‌نظامی تحت کنترل کسی تبدیل شده بودند که ادعا می‌کرد «مادرم ترک است» و به هر کسی که می‌خواست شلیک می‌کرد. اینگونه بود که جوانان باهوش دهه ۱۹۹۰ هدر رفتند.
اوجالان در نامه خود به تاریخ ۲۷ فوریه گفت: «جنگ پس از دهه ۱۹۹۰ غیرضروری بود.» پس چرا این همه روستا در دهه ۱۹۹۰ سوزانده شد، چرا ده‌ها هزار کرد مجبور به فرار شدند، چرا ما به کردها شلیک کردیم، چرا ۳۰ هزار نفر در آن مدت جان باختند؟ اوجالان باید جوابگو باشد ؟
اگر جنگ غیرضروری بود، چرا اوجالان در سال ۲۰۰۲ خواستار جنگ جدیدی شد و چرا در ۱ ژوئن ۲۰۰۴ دوباره جنگ را شعله‌ور کرد ؟ از آن زمان، حداقل ۲۰ هزار جوان کرد جان خود را از دست داده‌اند. چرا؟

کسی باید به طور مشخص به ما بگوید که پ.ک.ک در ۴۱ سال جنگ چه دستاوردی داشته است. این ادعا که «ما آنها را وادار به پذیرش هویت کردی کرده‌ایم» دروغ است. ما قبل از اینکه حتی نام پ.ک.ک را بشنویم، کرد بودیم کرد بودن ما هیچ ارتباطی با اوجالان نداشت و هنوز هم ندارد.
اوجالان هیچ ارتباطی به کردها یا کردستان ندارد. او پارانوئید است و فقط به دنبال ارضای نفس خود است. او هزاران جوان کرد را به کام مرگ کشانده تا تصویر و خودبزرگ‌بینی خود را بزرگ جلوه دهد. رهبران پ.ک.ک، از جمله جمیل بایک، مراد کارایلان، دوران کالکان، مصطفی کاراسو و علی حیدر کایتان نیز این چرخه ضد کردی را هدایت کرده‌اندو آنها هم شریک جرم اوجالان هستند و باید جوابگو باشند ؟

من از صمیم قلب خواستار آن هستم که سلاح‌های خود را زمین بگذاریم و به جنگ ۴۱ ساله پایان دهیم. جوانان نباید برای یک جنگ بی‌معنی بمیرند. مردم باید به روستاهای خالی شده از جنگ خود بازگردند. من اوجالان و حامیانش را نمی‌بخشم. باشد که خون ۵۰ هزار جوان کرد نیز بخشیده نشود.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین عناوین