۲۳ مهر ۱۴۰۴

اوجالان علیه تاریخ کُردها

عبدالله اوجالان در کتاب خود Türkiye’de Demokratik Sorunlar (ص. ۵۸)، خیزش شیخ سعید را نه به‌ عنوان بخشی از تاریخ مقاومت کردها، بلکه به‌عنوان دسیسه‌ای خارجی—به‌ویژه بریتانیایی—علیه جمهوری نوپای ترکیه معرفی می‌کند. این روایت، به‌طور مستقیم در تضاد با حافظه‌ تاریخی کردها و روایات ملی آنان قرار دارد. اوجالان در اینجا عملاً به بازتولید روایت رسمی جمهوری ترکیه می‌پردازد که تمامی خیزش‌های کردی را وابسته به قدرت‌های خارجی و فاقد اصالت معرفی می‌کند. این هم‌سویی با تاریخ‌نگاری کمالیستی، بخشی از خشونت معرفتی (epistemic violence) علیه حافظه‌ی تاریخی کردهاست.

۲٫ اوجالان در این بخش، قیام شیخ سعید و سید رضا را فاقد ویژگی‌های یک جنبش آگاهانه‌ ملی کردی می‌داند و آن‌ها را بیشتر به‌ عنوان واکنش‌های پراکنده و سنتی توصیف می‌کند. این روایت، با نادیده گرفتن ظرفیت سیاسی، سازمانی و هدف ضد استعماری این خیزش‌ها، بازتابی از رویکرد دولت‌محور و امنیتی جمهوری ترکیه است که تلاش دارد این جنبش‌ها را بی‌ریشه و ناکارآمد جلوه دهد.

۳٫ در این بخش، اوجالان ادعا می‌کند که جمهوری ترکیه قرار بود همه‌ آزادی‌ها را به کردها اعطا کند و تنها به دلیل تحریکات انگلیس و قیام شیخ سعید بود که این روند منحرف شد. این تحلیل، به‌وضوح در چارچوب گفتمان کمالیستی جای می‌گیرد که نه‌تنها مسئولیت تاریخی جمهوری ترکیه در سرکوب کردها را نفی می‌کند، بلکه مقصر را در خارج—انگلیس و رهبران کوردی جست‌وجو می‌کند.

۴٫ در اینجا اوجالان، شیخ سعید را نه رهبر رهایی‌بخش ملی، بلکه یک فئودال دینی محافظه‌کار توصیف می‌کند. این روایت، ضمن آن‌که با نادیده‌ گرفتن ماهیت ضد سلطە این قیام، آن را عقب‌مانده و غیر علمی می‌نامد، عملاً مصطفی کمال را نماد پیشرفت و مدرنیته معرفی می‌کند. این شکل از تقابل، دقیقاً منطبق با گفتمان نوسازی کمالیستی است.

۵٫ در این قطعه، اوجالان صراحتاً از کردها می‌خواهد از قیام ۱۹۲۵ درس بگیرند و مصطفی کمال را به‌عنوان یک شخصیت انقلابی ارج بگذارند. این درخواست، عمیقاً در تضاد با تجربه‌ تاریخی کردهاست و بازتاب دیگری از هم‌سویی اوجالان با بنیان‌های ایدئولوژیک جمهوری ترکیه محسوب می‌شود.

۶٫ اوجالان در این قطعه نیز مجدداً قیام شیخ سعید را نه به‌عنوان یک حرکت مردمی و ضداستعماری، بلکه به‌عنوان بخشی از یک «جنگ نیابتی سنتی» و دسیسه‌ای برای تحریک درگیری میان ترک و کرد تفسیر می‌کند. این خوانش، نه‌تنها خشونت حکومتی و ساختاری علیه کردها را نادیده می‌گیرد، بلکه آن را به عاملیت کردها نیز نسبت می‌دهد و بار دیگر تاریخ‌نگاری رسمی جمهوری ترکیه را بازتولید می‌کند.

۷٫ در این بخش، اوجالان آشکارا با «دولت ترک» مخالفت نمی‌کند، بلکه ضمن تأکید بر امنیت آن، خیزش‌های کردی از جمله قیام شیخ سعید و تلاش‌های امیر بدرخان را به توطئه‌های انگلیسی‌ها علیه امپراتوری عثمانی و جمهوری ترکیه نسبت می‌دهد. این روایت، باز هم با حذف عامل داخلی ستم، کردها را قربانی تحریکات خارجی جلوه می‌دهد.

۸٫ در این بخش، اوجالان مسئولیت نابودی رهبران کرد از جمله شیخ سعید و امیر بدرخان را کاملاً به «امپریالیست‌ها» نسبت می‌دهد و حتی سرکوب کردها و سوسیالیست‌ها در دوره جمهوری را نیز پروژه‌ای انگلیسی می‌نامد. این روایت، با پاک‌سازی نقش دولت ترکیه، تاریخ سرکوب را به یک توطئه‌ خارجی تقلیل می‌دهد.

۹٫ در این بخش، اوجالان با توسل به همان گفتمان امنیت‌محور جمهوری ترکیه، قیام شیخ سعید را تلاشی برای سرنگونی جمهوری و بازگرداندن سلطنت توصیف می‌کند. این روایت، نه‌تنها وجه ضداستعماری و الهام‌بخش این خیزش را نادیده می‌گیرد، بلکه با تأکید بر نقش بریتانیا و نیروهای مذهبی، ضمنی جمهوری ترکیه را از مسئولیت جنایات تاریخی چون نسل‌کشی ارمنی‌ها مبرا می‌سازد. این نیز بخشی از همان خشونت معرفتی کمالیستی است که اوجالان آن را بازتولید می‌کند.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین عناوین