در گام نخست می گویند، نیاز جامعه کردستان، موجب پیدایش «پژاک» شد، ولی کردها به خون و خونریزی و خودکشی چه نیازی دارند؟ عمری چکمه و پوتین و نیزه دیده اند، امروزه هم ترقه بازی «پژاک» را. آنان می خواهند هویت و فرهنگ و زبانشان را پاس بدارند، آن هم به دور از نگاه امنیتی و حضور نظامی، خواهان مشارکت سیاسی اند و رفع محرومیت و فقر زدایی و نیز مشارکت سیاسی و رشد فرهنگی؛ اما حرکت مسلحانه بی هدف و بی بند و بار را چه سود؟!
در نخستین روزهای فروردین ۱۳۸۳ (۲۰۰۴) واژه «پژاک» پا به عرصه اخبار سیاسی درباره کردستان نهاد و با سیصد نفر کادر، کارش را آغاز کرد و در بیستم شهریور همان سال بود که تشکیل گروه مسلح «پژاک» رسما اعلام و کم کم این نام در میان خبرها برای کردها تکرار شد و انگار به پسوند کرد و کردستان نیاز داشت که مطرح شود.
امروز محال است در میان خبرهای رسانه های مختلف دنیا واژگان ترور، اعدام، بمب و… با «پژاک»، همنشین نباشد و حال سوال اینجاست که آیا در میان کردها و کردستان، حرکتی جنجالی مانند گروهک تروریستی «پژاک» تا این لحظه وجود داشته است؟ گروه مسلحی که بنا به نوشته «لوموند»، امروزه در جهان به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده است.
کسی منکر نوآوری نیست، به ویژه در دنیای سیاست و دیپلماسی، اما پس از اینکه حزب های «کومله» و «دمکرات» از کردستان ایران بیرون شدند، در آغاز امر، هنوز طرفدارانی سینه چاک داشتند و هوادارانی حرمت گذار؛ مخالف یا موافق بودنشان با جمهوری نوپای اسلامی ـ پس از فروپاشی شاهنشاهی در اواخر دهه ۵۰ ـ شاید چندان مهم نبود، ولی هنگامی که صدام حسین، آتش جنگ را شعله ور ساخت، در میان این احزاب سیاسی کرد، برادرکشی در گرفت و کردها به روی همدیگر تفنگ نشانه رفتند.
این بار اوضاع در افکار عمومی کردستان، تفاوت داشت و هنوز هم پس از سالیان، «کومله» و «دمکرات» ـ که رسانه های داخلی ایران آنها را گروهک نامیده است ـ در این باره، ترس دارند؛ توهم از پر نفوذ بودن در درون جامعه و ترس از پذیرفتن خطا و جنایت و آن هنگام که به دامان بعث رفتند، دیگر احترامی باقی نماند و روز به روز راه نابودی را پیمودند. اما آیا «پژاک» خبری تازه برای کردها داشت؟ آیا همه این خبرها درباره گروهک تروریستی «پژاک»، غیرواقعی است؟
در گام نخست می گویند، نیاز جامعه کردستان، موجب پیدایش «پژاک» شد، ولی کردها به خون و خونریزی و خودکشی چه نیازی دارند؟ عمری چکمه و پوتین و نیزه دیده اند، امروزه هم ترقه بازی «پژاک» را. آنان می خواهند هویت و فرهنگ و زبانشان را پاس بدارند، آن هم به دور از نگاه امنیتی و حضور نظامی، خواهان مشارکت سیاسی اند و رفع محرومیت و فقر زدایی و نیز مشارکت سیاسی و رشد فرهنگی؛ اما حرکت مسلحانه بی هدف و بی بند و بار را چه سود؟!
گروه مسلح «پژاک» یا حزب «حیات» کردستان، آیا به پرورش و باز رشد کردستان انجامید؟ یا گروه ضد حیات و زیستن سیاسی کردستان شده است؟ عامل نظامی امنیتی شدن منطقه کردستان نشده است؟ فریاد تظلم خواهی کردها برای آزادی بوده است یا سلب آزادی؟
جامعه کردها هم مانند دیگر بخش های جامعه ایران، دوران پر نشیب و فراز سال های دهه ۶۰ ـ ۷۰ را پیمودند و بیشترین هزینه را به دلیل وجود «کومله» و «دمکرات»، پرداخت؛ هرچند این حزب ها پس از جنگ عراق و ایران، یا بی خاصیت شده بودند و یا شاید پیامی و فکری برای مناطق کردنشین نداشتند.
در اوایل دهه ۷۰، آنان می خواستند، خودی نشان دهند که اندک شرری هست هنوز، ولی اتحادیه میهنی کردستان عراق، نیروهای سپاه پاسداران را به نزدیکی «کویه» هدایت کرد تا به بمباران مراکز حزب «دمکرات» کردستان ایران بپردازد که شاید پس از ترور مبهم «قاسملو»، بقایای حزب، دیگر هوس مخالفت نکنند. به این ترتیب، این حزب هم با جمهوری اسلامی ایران، قراردادی امضا کرد که از آن به بعد، هر چه ایران بگوید، اینها انگشت اطاعت بر چشم نهند.
«عبدالله رمضانزاده» در این باره اظهار می دارد: «رابطه کومله و دمکرات با استانداری کردستان و اداره اطلاعات، دور از چشم مردمان منطقه، آغاز شد»… «حسن زاده» و «گادانی» ـ همنشین قبلی مجاهدین خلق و منشعب شده از قاسملو ـ نیز گفتند: ما با اتحادیه میهنی کردستان، توافقی را امضا کرده ایم، ولی با این حزب کرد عراقی که جنگی در میان نبود!
به هر حال، «کومله» و «دمکرات» در دهه ۸۰ دچار انشقاق و انشعاب های پی در پی شدند و ناگاه گروه مسلح «پژاک» سبز شد؛ آن هم در روزهایی که دوران جمهوری خواهان آمریکا و نئومحافظهکاران و راست های اسرائیلی بود و از دستگیری «اوجالان» هم مدت زیادی نمی گذشت!.. تفکر گروه مسلح «پژاک»، شبه نظامی چپ گرا، «آپوگرایی» مطلق و منحط است که به ترویج پیروی از افکار «اوجالان» می پردازد. گروه مسلح «پژاک»، شاخه ایرانی «پ ک ک» مائوئیست، در بخش شرقی کوهستان های قندیل، فعالیت دارد که شاید پنج ساعت پیاده از مرز ایران فاصله دارد. فعلا هم مسئول گروه مسلح «پژاک» را «عبدالرحمن حاج احمدی» معرفی کرده اند.
هم اکنون مشهور است، با وجودی که بارها انشعاب هایی رخ داد و افرادی که صلاحیت و مشروعیت این شخص را به چالش می کشند، از «پ ک ک» جدا و بعد در شرایطی نامعلوم و مشکوک، کشته می شوند و انشعاب های درونی مانند شبکه ای مافیایی، مطرح نمی شود و یا در نطفه خفه می شوند…
شاید ماهیت گروه مسلح «پژاک» هرگز برای مردم کردستان و یا جامعه رسانه ای، شفاف و روشن تشریح نشد؛ انگار این ابهام ضروری است، ولی هر از گاهی، فعالیت های عملیاتی گروه مسلح «پژاک» علیه مردم و نیروهای نظامی ایران، در رسانه ها مطرح می شود که به انفجار مین، کشته و مجروح ساختن مرزبانان و حتی جنگلبان، پلیس، سرباز انتظامی، مأمور راهنمایی و رانندگی و… مرتبط است و یا هر از گاه، کمپین های رسانه ای، برای جلوگیری از اعدام یکی از افراد گروه مسلح «پژاک» در دنیای مجازی اینترنت و یا روزنامه های خارج از کشور، ایجاد می شود و برای تهییج افکار عمومی و مظلوم نمایی، این افراد را اکثرا معلم، روزنامه نگار، فعال حقوق بشر، دانش آموز، دانشجو و… نامیده اند.
اما آیا از این القاب و عناوین فرهنگی و نهادهای مدنی سوءاستفاده نمی کند؟ … از ماجرای «شوانه قادری» ( کمال اسفرم ) که در سالروز ترور دکتر «قاسلمو» در مهاباد، کشته شد، و بعد آن را قهرمان نامیدند، ولی افکار عمومی کردستان، نظری خلاف آن داشت، و یا حکایت های افسانه ای درباره زندانیان «پژاک» و این حکایت همچنان باقی است
گروه مسلح «پژاک» از روز نخست، شعارهای بزرگ و گاه غیر عملی و متفاوتی را مطرح و رسانه ای کرده است؛ مانند «مساله کرد در چهارچوب تحرکات دمکراتیک ایران»؛ اما شاید بتوان این پرسش محترمانه و ساده را مطرح کرد که تحولات مسالمت آمیز و سیر جریان دمکراسی در جامعه ایرانی، چه سنخیتی با ترور دارد؟…
در بسیاری از مصاحبه ها که با افراد گروه مسلح پژاک شده این جملات تکرار شده است؛ «می خواهیم در ایران دمکراسی بیاوریم، ما قوی ترین اپوزیسیون در ایران هستیم، ما آزادی فکری و سیاسی می خواهیم و …» اما کدام دمکراسی در جهان از ماشه تفنگ و میدان مین می گذرد؟ اپوزیسیون در داخل منازعه سیاسی کنار مردم جامعه دارای ارزش است یا بیرون از مرزها؟ اپوزیسیونی که ابزارش تولید فکر و ممارست سیاسی و شیوه دیپلماتیک در رفتار با حکومت را در نظر دارد، موفق می شود یا آنکه به ترور دو مأمور نگهبانی در یک روستای دور افتاده دست می یازد؟ و …
از سویی می گویند، کشور مستقل کردستان نمی خواهیم و از سوی دیگر مشهور است که نقشه کردستان بزرگ را منتشر و توزیع می کنند …گروه مسلح «پژاک» معتقد است که میان روشنفکر و دانشجو و هنرمندان کردستان، محبوب قلب هاست، ولی کدام انسان اهل فکر مدافع ترور است و سوءاستفاده از کرد و کردستان در زیر لوای تروریسم و ضد امنیتی رفتار کردن را برمیتابد؟
در ۲۳ اکتبر ۲۰۰۷ بود که «نیویورک تایمز» گزارش ویدئویی از گفت وگو با یکی از اعضای گروه مسلح پژاک را منتشر کرد که «ما با آمریکا رابطه داریم» و یکی از مقامات گروه مسلح «پژاک» هم در بولتن آتلانتیک اظهار داشت که «ما با مقامات آمریکا گفت وگو کرده ایم»، ولی آنچه از لفافه سخنان کارشناسان سیا مشخص شده است، برخی از افراد نئوکان و تندروی آمریکایی هستند و سازمان سیا در گزارش محرمانه خود به ریاست جمهوری، نظر مثبتی را درباره این گروه اظهار نداشته است و حتی ژنرال «پترائوس» در این خصوص اظهار داشت: «ایران بارها گفته است که بریتانیا و آمریکا از اینها حمایت می کند، من درباره بریتانیا حرفی ندارم، خودشان اعتراف کنند، اما ما نظر خود را قبلا اظهار کرده ایم و نیازی به تکرار نیست
البته شاید منظورش همان گزارش «الشرق الاوسط» از سخنان معاون خزانه داری آمریکا، «استوارت لوی» در اواخر ۸۷، باشد که گروه مسلح «پژاک» را تروریست نامید!
مدتی بعد نیز، یک کارشناس پنتاگون گفت: گروه مسلح پژاک با آب و تاب از حمله نظامی ما به ایران دفاع می کند و توان خود را چند برابر نشان می دهد، اما براندازی کشوری مانند ایران با مجاهدین خلق و گروه مسلح پژاک و جندالله ممکن نیست، یک پروژه سنگین نظامی ـ سیاسی است و ما آنها را تشویق به حمله نکرده ایم، بلکه کاملا برعکس بوده است. شاید در زمان های جداگانه کمک هایی توسط دوستان ما شده باشد اما چندان قابل توجه نیست و از وسعت و میزان نفوذ آنها هم در جامعه کردستان اطلاع داریم، آنها حتی خواهان کمک ما به پژاک برای انفجار مراکز هسته ای و تأسیسات فنی ایران بوده اند که نپذیرفته ایم.
روزنامه «لوموند» هم بعدها نوشت که گروه مسلح پژاک از کشورهای غربی مخالف برنامه هسته ای ایران خواسته اند که آنها را کمک کنند تا از لیست تروریست ها بیرون بیایند.
در اواخر ۲۰۰۷ هم «اردوغان» در سفر به آمریکا و دیدار «بوش» خواست که آمریکا از سیاستش رفع ابهام کند که از سویی با «پ ک ک» مخالف است و از سوی دیگر با «پژاک» همکاری می کند که بازوی ایرانی« پ ک ک» است. اما آمریکایی ها چندان تمایلی به ایجاد رابطه ندارند و از افشای وجود هر رابطه ای با گروه مسلح «پژاک» پرهیز دارند، اما خود افراد گروه مسلح پژاک با اغراق سعی در افشای این قضیه دارند، و آن را کاملا رابطه ای جدی و تنگاتنگ می دانند.
در همین اثناء علی لاریجانی ـ دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی ـ در سال ۸۶ آمریکا را متهم کرد که گروه مسلح «پژاک» را تقویت می کند
البته برخی از روزنامه نگاران عرب هم در سال ۲۰۰۷ ضمن اشاره به جلسه اسرائیلی ها و آمریکایی ها با گروه مسلح «پژاک» در کرکوک، اظهار داشتند که اسرائیل حامی مالی گروه مسلح «پژاک» است.. گروه مسلح «پژاک» در اوایل، به عنوان یک ناشناس مدعی، مورد استقبال «کومله» و «دمکرات» قرار نگرفت و «حسن شرفی» در گفت وگویی با «بی بی سی»، گروه مسلح «پژاک» را غیر شناسنامه دار و غیر جدی نامید اما امروزه گروه مسلح «پژاک» برای خود در ظاهر امر رسالتی تاریخی متصور است و خود را منجی کردستان و مبارز جدی احقاق حق ملت کرد می داند و نماینده اکثریت کردهای ایران و نشانه بارز آرمان کردها، اما واقعیت امر این است؟ آیا حقیقت مسلم کردستان امروز، گروه مسلح پژاک است؟
در گزارش های امنیتی ایران و ترکیه و بلژیک و سویس و یونان، حضور فعال برخی از کردها ـ مانند «پ ک ک» و گروه مسلح پژاک ـ در ترانزیت مواد مخدر از مناطق کوهستانی و پخش آن مورد توجه کارشناسان سیاسی و امنیتی قرار گرفت که برای تأمین مالی عملیات نظامی و رسانه ای خود از آن سود می جویند.
«محمد مشتاق»، سرپرست سابق بخش فارسی رادیو ترکیه در مصاحبه با دویچه وله آلمان گفت: یکی از عناصر تامین هزینه سازمان تروریستی پژاک و سازمان تروریستی پ ک ک، قاچاق مواد مخدر است و کارشناس امنیتی یونان در این باره اظهار می دارد که گروه مسلح «پژاک» و « پ ک ک» از نوار مرزی کردستان ایران تا ترکیه و سوریه و قبرس و یونان و سپس آلمان، مافیای عجیب و غریبی دارند که قبلا از الفتح فلسطینی ها، دیده بودیم و مواد مخدر فعالیت مرموز این گروه هاست.
در همین باره یک روزنامه نگار غربی در مقاله ای اشاره داشت که «درآمد « پ ک ک» از مواد مخدر ۶۴۰ تا ۸۰۰ میلیون دلار در سال است»، چه شغل شرافتمندانه ای!
به راستی با وجود این اخبار رسانه ای، «پژاک» چه سخنی برای نسل جوان کردستان امروزه روز دارند؟ قندیل آرمانهایش فرو می ریزد؟ شاید برگ های تاریخ، سخنی دیگر بگویند! «حاج احمدی» برای کردستان، سخنی تازه دارد و یا اینکه کردستان و آرامش و امنیت ان را فدای هوس قدرت و مأموریت مافیایی خود می کند؟ به راستی چه باید گفت؟ آیا مطرح کردن این پرسش ها، دشمنی با کرد و کردستان است؟ اما این همه شتاب و خشونت و شعار برای اثبات چیست؟
دو دهه هزینه دادن برخی مردم کرد به خاطر اغفال و همکاری با «کومله» و «دمکرات» کافی نیست که امروزه هم ترقه بازی گروه مسلح «پژاک» برای مردم کردستان، این تهدید امنیتی را به ارمغان بیاورد؟ الان که نسل قبل کرد می گویند شانس آوردیم که چپ ها و کمونیست ها در ایران، قدرت را به دست نگرفتند؛ آیا نسل جدید کردستان هم می تواند بگوید که شانس آوردیم گروه های مسلح «پژاک»، «کومله» و «دمکرات اختیار کنترل کردستان را در دست نگرفته است؟ حال فارغ از نگاه سیاسی، آیا امنیت و آرامش کردستان، قربانی مافیای گروه مسلح «پژاک» نشده است؟ بودن گروه مسلح «پژاک» ـ جز منافع خودشان ـ چه سودی برای کردستان دارد؟ این همه استعدادهای جوان آرمانگرا و احساسی، چرا باید قربانی گروه مسلح «پژاک» شود؟ و یا مادرانی که منتظر از بین رفتن جگر گوشه های فریب خورده شان هستند، نمی توانند در بغض گلویشان فریاد برآورند که عملیات ایذایی و نظامی برای آزاد کردن کردستان است یا کسب سود قاچاق مواد مخدر در پناه ترور؟…