انجمن بی تاوان: آشفتگی دیگر در تفکرات اوجالان مربوط به نظرات اقتصادی اوست. پ ک ک اولیه مشی و منش کمونیستی داشت و نام آن یعنی کارگران کردستان نیز بر گرفته از همین خط مشی بود. اما پس از فروپاشی شوروی این سازمان خواست تا خود را از خطاهای تئوریک شوروی و کمونیستها بری نماید. اوجالان که قبلا خود را کمونیست میخواند؛ از آن پس برچسب سوسیالیست برخود زد و با این ترفند ظاهرا از زیر معایب عملی اقتصاد چپ فرار کرد؛ اما به هر حال اقتصاد سوسیالیستی نیز با اصول علمی اقتصاد و واقعیات جهان امروز دارای تعارض است.
در اقتصاد سوسیالیستی توان انباشت سرمایه وجود ندارد و حال آنکه اگر سرمایه انباشت نشود اقتصاد از پویایی می افتد. در این نوع از اقتصاد انگیزه کار و تلاش به دلیل عدم وجود مالکیت افراد بر حاصل کار خود وجود ندارد و این امر باعث فرسودگی اقتصاد و پائین آمدن راندمان تولید میشود. بنابراین اقتصاد سوسیالیستی مدلی شکست خورده است که کشورهایی مانند چین نیز از آن فراتر رفته و عبور کرده اند.
از طرف دیگر اقتصاد سوسیالیستی عمدتا به دولتی نیاز دارد که در ریزترین ابعاد اقتصادی و شئون زندگی مردم دخالت کرده و جامعه را تبدیل به یک سربازخانه کند و آزادیهای مشروع مردم را کاملا نادیده بگیرد. اینجاست که تئوری عدم وجود دولت در مکتب اوجالان به هیچ عنوان با نظام پیشنهادی سوسیالیستی او سازگار نیست. کمونیست ها اعتقاد داشتند که جامعه زیربنا و روبنا دارد. آنها فکر میکردند که شیوه تولید و نظام اقتصادی زیربنای جامعه را تشکیل میدهد و تعیین کننده همه چیز است.
فرهنگ و نظام حکومتی روبنای جامعه است و در درجه دوم اهمیت قرار دارد؛ زیرا برحسب تغییرات ساختاری در زیربنای جامعه فرهنگ نیز متحول شده و نظام سیاسی دچار دگردیسی میشود. این تئوری با شکست اتحاد جماهیر شوروی رد شد؛ چرا که آنها آنچنان روبنای سیاسی مستبدی درست کرده بودند. که مجال نفس کشیدن به اقتصاد و شکوفایی استعدادهای اقتصادی را نمیداد اتفاقاً همین روبنا بود که باعث تخریب کل نظام اجتماعی و فروپاشی شوروی شد.
اوجالان که سالها پس از فروپاشی خیمه سوسیالیست ها هنوز در کش و قوس مفهوم زیربنا و روبنا گیر کرده است. به تغییر واژه ها بسنده کرده و همان تئوری غلط را این بار از طرف دیگر قرائت میکند. او این گونه یافته که روبنا همان دموکراسی است. اقتصاد به تبع دمکراسی است که به شکوفایی میرسد.
حال آنکه در نظام اجتماعی کل و در هر کشوری تمامی ابعاد جامعه اعم از اقتصاد فرهنگ سیاست و …. باهم و همزمان رشد میکنند و در مسیر شکوفایی مکمل یکدیگر هستند. از مفاهیم دیگری که در حوزه ی اجتماع مطرح گردیده است. مفهوم توسعه و توسعه پایدار است که در آن میزان رشد تمامی شاخصهای زندگی بشری از اقتصاد گرفته تا میزان امید به زندگی مدنظر قرار میگیرد حال آنکه در تفکر اوجالان چنین مفهومی اساساً جایگاهی ندارد.
در زمینه مدل اقتصادی نیز هرکس که عضو یک حزب میشود دارای منافع و گرایشها و خواسته های اقتصادی و صنفی در طبقه خاص خود است. برای نمونه لیبرالها و راست ها به دنبال اقتصاد آزاد هستند تا در سایه آن به منافع خاص سرمایه داری خود برسند و یا کمونیست ها سوسیالیست ها به دنبال محدود کردن اقتصاد و درشت کردن دخالت دولت در اقتصاد هستند تا دولت مزایا و خواسته های طبقات کارگر را افزایش دهد.
اوجالان مدل اقتصادی مشخصی را ارائه نمی دهد. یک روز کمونیست بود و فردایش ادعای نظام سوسیالیستی خاصی را مطرح میکند که خیلی بی در و پیکر است و روابط تولید در آن مشخص نشده است و روز دیگر هم مفهومی بی سروته بنام کنفدرالیسم اقتصادی را مطرح میکند که حقا اصطلاحی نامفهوم و بی سروته است یعنی معلوم نیست که گرایش چپ دارد یا راست؟ روابط تولیدی از نوع سرمایه ای است یا کاری؟ اقتصاد و سرمایه گذاری آزاد است یا مشروط و یا ممنوع؟