سیروان سیدیپور حدود پنج سال قبل، به دلیل بدهکاری و نزاع و شکایتی که علیه او شده بود، از کشور خارج شد و به عضویت پژاک درآمد.
انجمن بی تاوان: دیدبان حقوق بشر کردستان ایران در ادامه تلاشهای حقوقی و رسانهای خود برای پیگیری سرنوشت اعضای ایرانی گروههای مسلح کُرد و مصاحبه با خانوادههای آنها برای رساندن صدای تعداد زیادی از اتباع ایران به گوش مقامات دولتی در ایران و همچنین نهادهای حقوق بشری و سازمانهای بینالمللی، در حال مصاحبه با خانواده تعدادی دیگر از اعضای ایرانی گروههای مسلح کُردی است. مهمترین دغدغه این خانوادهها وضعیت سلامتی و زندگی فرزندانشان در گروههای مسلح است. همه این خانوادههای نگران به خبرنگار دیدبان گفتهاند که ارتباطی با فرزندان خود ندارند و اصلاً نمیدانند که آیا فرزندانشان زنده هستند یا خیر! در واقع میتوان گفت پ.ک.ک، پژاک، پاک، کومله، دموکرات و…، علاوه بر ربایش، فریب و بهکارگیری اتباع ایران به عنوان نیروی مسلح؛ ارتباط اعضای ایرانی خود را با خانوادههایشان قطع کردهاند و عملاً این جوانان و نوجوانان را به گروگان گرفتهاند.
نکته مهم دیگر، این است که تقریبا هیچکدام از اعضای ایرانی این گروههای مسلح که متهم به اقدامات تروریستی هستند، به میل خود وارد این گروهها نشدهاند. عدهای فریب خوردهاند؛ عدهای ربوده شدهاند؛ عدهای به بهانه انتقال به اروپا و کار در ترکیه و اقلیم سر از مقرهای این گروهها در آوردهاند و عدهای دیگر نیز به دلیل مشکلات مالی، اختلافات حقوقی و… از ترس زندانی شدن در ایران، وارد این گروههای مسلح شدهاند.
خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران، در تازهترین مصاحبه خود، به سراغ خانواده سیدیپور رفته است. سیروان، فرزند این خانواده به دلیل مشکلات مالی و احتمال زندانی شدن در ایران، فریب خورده و وارد پ.ک.ک شده و حتی در سوریه نیز زخمی شده است. مشروح مصاحبه خبرنگار دیدبان با پدر وی، نشان میدهد که آنها اکنون هیچ ارتباطی با سیروان ندارند و بسیار نگران هستند.
خبرنگار دیدبان: آقای سیدیپور! شما به عنوان پدر سیروان، برای مخاطبان ما توضیح دهید که چرا فرزندتان از ایران خارج و وارد پ.ک.ک شد؟
آقای سیدیپور: سیروان حدود پنج سال قبل، به دلیل بدهکاری و نزاع و شکایتی که علیه او شده بود، از کشور خارج شد و به عضویت پژاک درآمد. ماجرای سیروان، اول یک بدهکاری ساده بود؛ من با کارگری و قرض و وام، بدهی پسرم را تسویه کرده بودم؛ اما چون با طلبکارش دعوا کرده بود؛ آن فرد شکایت کرد و سیروان، از ایران خارج شد. در واقع، چون میترسید در ایران زندانی شود، مجبور شد از کشور به طور غیرقانونی خارج شود و عضویت در پژاک، راه فرار او از زندان در ایران بود. من پیگیر کارهایش بودم و به پلیس مراجعه کردم و حتی به دادگاه رفتم؛ ماجرا را توضیح دادم و گفتم که پسرم به دلیل ترس از زندان، از ایران خارج شده و فریب خورده و هیچ ارتباطی با این گروهها نداریم. آنها به من اطمینان دادند که سیروان مشکلی ندارد و میتواند به ایران بازگردد.
آقای سیدیپور: اطلاعات من به روز نیست. چون سیروان تماس نگرفته است و ما از او بیخبر هستیم. بعد از چند روز از غیبت سیروان، یک روز با تلفن عراقی با ما تماس گرفت و گفت در قندیل است. از آن زمان او را ندیدیم. مجددا حدود یک سال پیش (فکر میکنم بهمن ۱۴۰۱) بود که با من تماس تلفنی گرفت و گفت که در سوریه است (در هنگام تماس) و حتی در جنگ با داعش زخمی هم شده است. همین دو تماس، تنها تماس سیروان با من بوده است. این تماس هم ۲۰ ماه بعد از خروجش انجام شد و بسیار کوتاه بود. من به او گفتم که به ایران بازگردد و مشکل حقوقی و مالیاش را حل میکنیم و رضایت شاکی را میگیریم تا بتواند دوباره در کنار ما زندگی کند. او گفت که قصد برگشت به ایران را دارد ولی به دلیل شکایتی که علیه او جریان دارد، نگران است که برگردد و ممکن است زندانی شود. دیگر بعد از آن تماس، هیچ ارتباطی با پسرم نداشتهام. نمیدانم الان کجاست، زنده است یا مرده و مشغول چه کاری است؟ در بیخبری محض هستیم. مادرش نگران است و حال من هم خوب نیست. من از دولت ایران یک درخواست دارم و آن هم این است که پسر مرا به کشور بازگرداند. نه من سیاسی هستم و نه سیروان؛ یک اشتباه مالی در ایران، انجام داده و باید جواب پس بدهد؛ اما نه اینکه در سوریه بجنگد و زخمی شود. الان اصلا نمیدانیم او زنده است یا نه.