۳ آذر ۱۴۰۳

چه کسانی به تجزیه ایران می اندیشند؟

  • ۲۱ دی ۱۴۰۰
  • ۳۳۸ بازدید
  • ۰

انجمن بی تاوان آذربایجان غربی : به هر حال، کردستان ملک شخصی کسی نیست که بخواهد آن را در سر هر بازار به حراج بگذارد، همین آقای هجری از حمله جرج بوش به ایران حمایت کرد، یعنی کسی است که دوست دارد دائما در کردستان جنجال و آشوب باشد تا او نامی در میان رسانه ها داشته باشد . . . “عماریون”- سایت اصولگرای بولتن نیوز نوشت: عرفان قانعی فرد – هر ایرانی با غیرتی از مساله جدا سازی ایران و هرگونه نظر خارجی های بر گوشه گوشه خاک کشورش ناراحت می شود اما ظاهرا بعضی از افراد هستند که همه جوره حاضرند کشور را به تاراج فروش بگذارند و با خوش خدمتی به خارج نشینان برای خود عزت و احترامی بتراشند . داستان تلاش برخی از اهالی کردستان که سال ها تلاش کردند به جدایی کردستان از ایران دامن بزنند نیز از این دسته است .اما برای اینکه بدانیم چه کسانی دوست دارند وطن خود را به حراج بگذارند در سه بخش به بررسی این افراد پرداختیم . . . ۱- کنفرانس کانادا – کنفرانسی که حال اپوزیسیون برگزار کرده یا هر سازمان دیگری ، خود مبحث جداگانه ای است . اما گروهی که هنوز فکر شان رشد چندانی نداشته است آن را ایران فدرال می نامند ؛ یعنی اگر در اینده ایران، تغییراتی رخ داد، انگاه حضرات به بهانه فدرال بودن و ملت – ملت کردن، ایران را تکه و پاره کنند. از نظر آزادی بیان، در دنیای امروز، مبارک شان باشد؛ می توانند هر سخنی را بیان کنند؛ اما نکته قابل توجه این است که خود را کفیل و کیل و وصی ایران ننامند، مثلا کسی تحت عنوان دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران در این مراسم حضور می یابد و خود را نماینده ملت کرد معرفی می کند. به زبان بسیار محترمانه باید گفت ایشان مسئول یک سازمان یا نهاد محلی کردستان است و نه جامعه کردستان [ این حزب یادگار تلاش سیاسی شادروان قاضی محمد است که ایرانی تر از هر ایرانی بود و نمی خواست که یک وجب از مهاباد در اختیار اجانب قرار گیرد. گرچه انگلیس برای او مزاحمی – به نام بارزانی – را روانه کرد تا بساط او را بهم بزند و بعدها خود به سینه افسر ایرانی آتش گشود و به آغوش روس ها رفت ؛ اما او خود به استقبال ارتش ایران رفت تا مبادا علیه امنیت کشور، شناسانده شود و عوامل انگلیسی ها به دور از چشم شاه، او را اعدام کردند . پس این افراد دنباله رو آرمان قاضی محمد نبوده و نیستند و نه شان و منزلت قاضی محمد با مصطفی بارزانی قابل قیاس است – که قاضی رهبری تحصیلکرده و آگاه و ایران خواه بود و بارزانی یک شورشی امی و قبیله ای – و نه جانشین مدعی امروزش – هجری – در ان شان و منزلت قرار دارد. قاضی محمد بنا به گفته صریح سرلشگر فضل الله همایونی در صاحبه با تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، وقتی که قاضی محمد به دیدار نمایندگان حکومت مرکزی رفت، بارزانی و سربازانش به سوی او و ماشین ارتش و جیب همایونی، شلیک کردند ؛ زیرا نمی خواستند او به روس ها و تجزیه طلب ها، پشت کند و همین نکته را بعدها در مصاحبه با آدامسون تکرار کرد و قاضی محمد را انسانی ترسو و جبون نامید ! ] به هر حال، کردستان ملک شخصی کسی نیست که بخواهد ان را در سر هر بازار به حراج بگذارد، همین آقای هجری از حمله جرج بوش به ایران حمایت کرد، یعنی کسی است که دوست دارد دائما در کردستان جنجال و آشوب باشد تا او نامی در میان رسانه ها داشته باشد، اما بهتر است در همان شهر کویه، به اداره نانوایی اش بپردازد و ۱۲۰۰ خانواری که هر ماه از اقلیم کردستان، برایشان حقوق می گیرد؛ و نکته بامزه حکایت هم نشستن رضا پهلوی در کنار اوست که به یاد دارد در مصاحبه ام با وی گفت ” ایران، یکپارچه بودن و رنگ رنگ بودن مردم و زبانش، مهم ترین ویژگی اش می باشد، و یک ملت واحد به اسم ایران داریم ” ، حال فراموش فرموده اند این کلام عقلانی را ؟ اگر نه، چرا با هجری نشسته و هم آواز شده اند ؟ … شادروان داریوش همایون گفت : ” که این گروه ها در پس پرده فدرالیسم، همان تجزیه را دنبال می کنند ” ، و ان پیر دانا، به حق گفت داستان را. ۲٫ گروهی هم مانند حزب ناشناخته PAK خواهان بازگشت به تاسیس جمهوری مهاباد شده اند. می دانیم که جمهوری مهاباد حاصل تشویق روس ها در ایران بود که می خواست در شمال غربی ایران ، خط مشی تازه ای را بیازماید و به تبلیغ ناسیونالیسم افراطی پرداخت . جمهوری آذربایجان و جمهوری مهاباد درست شدند که اولی در آذر ۱۳۲۴ و دومی در بهمن همان سال حکومت خودمختار خود را در تبریز و مهاباد اعلام کردند و جمهوری مهاباد نقطه عطف آغاز فعالیت سیاسی در کردستان بود و حتی بر ادب و هنر کردستان ایران و عراق و ترکیه هم تاثیر گذار بود و سالهاست که مورد بررسی و نقد قرار می گیرد. شاه ایران برای دلجویی کردها، فرزندان قاضی محمد – از جمله علی قاضی – را با بورس ساواک به ادامه تحصیل فرستاد و رابطه علی قاضی با اداره ساواک آلمان، چیزی پنهانی نبوده و نیست و تا ۱۳۵۷ ادامه داشت و حتی قران خطی پدرش را به ساواک اهدا کرد. این حزب پاک ، که تحت نظارت و کنترل و تحت الحمایه حزب دمکرات کردستان عراق است، به تازگی بیان داشته است که جبهه کردی تشکیل شود و همه به عهد و ایام جمهوری مهاباد بازگردند و چهارچوب ارضی ایران و حفظ تمامیت ارضی کشور را یک اصل تحمیلی نامیده است و خواهان تشکیل کردستان بزرگ شده است. این آقایان که خود را بیشتر به بارزانی نزدیک می بینند ، یک سند بارزانی را یا فراموش فرموده اند و یا نمی خواهند بشنوند : در نامه ای که مصطفی بارزانی در پاسخ به امیر بوتان – از رهبران کردستان سوریه – نوشته است نکات قابل توجهی ذکر شده است. گرچه آغازاین نامه بارزانی با احترام نوشته شده اما در میانه نامه به استهزا و تمسخر امیر بوتان می پردازد . یکی از کردهای سیاسی کردستان سوریه – عمر شیخ موس – که از دوستان جلال طالبانی محسوب می شود و مدتی هم مسئولیت بخش کردی رادیو صدای آمریکا را به عهده داشت اخیرا در خاطرات خود این نوشته را منتشر کرده است ، گرچه راقم این سطور آن نامه را نزد شادروان دکتر محمد مکری در پاریس دیده بودم . و آن استاد فقید هم همواره می گفت ” به هر حال در جریان تاریخ معاصر کردها ، بارها و بارها از حربه استقلال کردستان و تشکیل کشور، توسط کشورهای آلمان و شوروی و انگلستان و آمریکا سو استفاده شده است ” ، اما در واقع تحقق چنین امری محال می نماید و به تازگی هم جلال طالبانی آن را رویای شاعرانه نامیده است . در نامه بارزانی در پاسخ به امیر بوتان چنین آمده است : ” تقدیم به برادر عزیز و دوست داشتنی امیر بوتان / …نامه ات به دستم رسید و از معنی و مفهوم محتوی ان متوجه شدم و نامه ها ی قبلی ات نیز رسیده است… عرض شما در این نامه بسیار ناپاک و نجس این است که تو را فراموش نکنیم با این چیزهایی که می فرستید… چون تصور می کنی که ما خسته شویم و تو را شریک خودمان کنیم ، و باید به تو اعلام کنم که یاغی بودن در شمال عراق تنها برای تفریح و خوشی زندگی ماست، انگار تو بسیار خل وضع و احمق هستی که باور کرده ای ما برای آن خواب و رویای دست نیافتنی ، جنگ می کنیم . و تا کنون ما در تاریخ نشنیده و نخوانده ایم که روزی روزگاری کشوری باشد که نامش کردستان باشد و هیچ چیزی که سبب مادی و معنوی داشته باشد برای آن – چه که ما کردستان می نامیم – وجود ندارد….در پایان از تو می خواهم که به ارسال نامه های مزخرف خود ادامه ندهی که از ما می خواهی که سهیم و شریک شوی در آن خوابی که می بینیم و ما چه بسیار افرادی مانند تو را آزامایش کرده ایم ، حتی امپراتور پیر را که بریتانیای کبیر نام دارد ، که به ما وعده داد و چنان کرد که ما در دام بیفتیم و سپس دست از ما شست و رفت … اگر هم تو در سخنانت راست می گویی و دلسوز هستی ، وظیفه تو ان است که تلاش کنی ما را یاری دهی و نباید از وعده هایت، عقب نشینی کنی …و من ان افرادی را که برایشان نامه نوشته ای ، مطلع کرده ام که پاسخی به تو ندهند چون نامه هایت نشانه اثبات طمع های توست… / بزرگ تو : ژنرال مصطفی بارزانی [ کتاب زندگی نامه عمر شیخ موس، ص ۲۸۷ / پشکۆیه‌ک له‌ خۆڵه‌مێشدا (ژیاننامه‌ی هۆمه‌ر شێخمووس)/ چاپ عراق] و این در حالی است که گروهی معتقدند ” حسین یزدان پناه ، علی قاضی – را رهبر این گروه پاک نامید تا از اعتبار و نام و نفوذ شهرت قاضی محمد برای به رسمیت شناختن محفل جدیدالتاسیس پاک (حزب آزادی کردستان) استفاده کند” و خود نیز، تسبیح ریا و مداحی کرد و کردستان را می چرخاند و خود را ناجی کردستان می داند، کسی که گزارش ها متفاوت رسانه های محلی و یا ارسال شده به اداره امنیت عراق و ترکیه او را به قاچاق مواد مخدرو قاچاق انسان و … متهم کردند که وی همه را شایعه ضد – کردها نامید و بعد اعتراض و انشعاب سمکو یزدان پناه یا همان حسن یزدان پناه – برادرش – نیز تحت عنوان (اتحادیه انقلابیون کردستان) را توطئه علیه آرمان خلق کرد نامید و بنا به روابط اش با حزب پارتی دمکرات کردستان عراق، برادرش را به زندان افکند. و این حرکت موجب شد تا بیش از پیش منتقدان علی قاضی – فرزند قاضی بزرگ را – یک ربات بی تحرک و مجسمه ای نمادین بر سکان رهبری حزب آزادی کردستان” بنامند. ۳٫ العربیه خبر داد که ” نمایندگان اقوام و اقلیت های ایرانی روز دوشنه ۲۳ / ۵ / ۲۰۱۱ در کنگره آمریکا برای بررسی اوضاع جاری در ایران سمیناری تحت عنوان ” ملیت ها ، اقوام واقلیت های اتنیکی ومذهبی در محاصره حکومت ایران ” برگزار کردند.در این سمینارنمایندگان برخی از احزاب وتشکل های ایرانی مخالف جمهوری اسلامی و همچنین تعدادی از نمایندگان کنگره وکارمندان ارشد آن شرکت داشتند”. اینکه هر گروهی می تواند یکی از اتاق های کنگره را به منظور یک گردهمایی اجاره کند و برنامه ای را اجرا کند، زیاد نیازی به توضیح ندارد و لزوما این جلسات نشانه تایید کنگره نبوده و نیست، اما نکته در خبر العربیه اینکه ” مصطفی هجری ، دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران ، کریم عبدیان نماینده کنگره ملیت های ایران فدرال درآمریکا ، محمد حسن حسین برفعال بلوچ ، لیلی میلانی رئیس سازمان دفاع از حقوق زنان ایران ، کارول پرون هوبر نویسنده کتاب مرگ دکترقاسملو، سام یربی وکیل و فعال دفاع از حقوق اقلیت یهودی در ایران و نویسنده کتاب ” ۳۰ سال بعد ” حضور داشتند. و مصطفی هجری دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران در این سمینار جمهوری اسلامی ایران را به نقض گسترده حقوق بشر و آسمیلاسیون ( همگرایی ) اجباری ملیت های غیرفارس متهم کرد و لیستی از موارد نقض حقوق بشر در کردستان ارائه کرد. و هجری برکناری وسقوط جمهوری اسلامی ایران را اولین شرط هر نوع تغیر دمکراتیک در ایران دانسته و نظام ولایت فقیه را ” سیستم حکومتی عقب افتاده و غیردمکراتیک ” خواند. در حالی که در همان کنگره، چند روز پیش – در روز ۲۸ اوریل ۲۰۱۱، یکی از سخنران ها Anthony Codesman عضو ارشد CSIS بود که سخنانی بسیار سنجیده درباره تغییرات سیاسی منطقه اظهار داشت و همان روز و روز پس از ان ، در مصاحبتم با او پی بردم که آمریکا هرگز خواهان دفاع از ناسیونالیسم کور در منطقه نبوده و نیست و صلاح و مصلحت جامعه ایران هم حفظ یکپارچگی است و اتحاد. این استراتژیست معروف آمریکایی نیک می داند که این نوع گفتارهای تجزیه طلبانه جامعه جوان و آگاه ایران را پس خواهد زد. هجری – زاده نقده ۱۹۴۵ و آموزگار ابتدایی – پس از ترور شادروان سعید شرفکندی – استاد دانشگاه در رشته شیمی – در ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ دربرلن – رستوران میکونوس ، بر صندلی قدرت تکیه زد؛ برخلاف اسلافش در اوریل ۱۹۹۳ به همان کنگره واشنگتن رفت و بعد به لندن ودیدارهای دیگر. – که در کنگره ۱۹ اوریل ۱۹۹۵ صندلی را برای عبدالله حسن زاده ترک میکند – در این ۱۰ -۱۱ سال کنگره، برای ایران و ایرانی خوابی دیده است که هجری به انتظار تعبیرش نشسته است ؟ پس از این ۳ اپیزود کوتاه ، باید بگویم ایرانیان در ۱٫۵ قرن اخیر، راه آزادی و استقلال را کج دار و مریض پیموده اند، و هر کسی که سنگ بنای سیاستش را بر یک کشور خارجی بناکرد، دیر یا زود، از اوج قدرت به پایین سقوط کرد، و این ها درس تاریخ معاصر ماست که نه سیاست آلمان و روس و نه ترک و انگلستان و آمریکا، راه نجات ایران نیست ؛ اما باز هم دنبال یک رویای غیر واقعی رفتن، نشانه سلامت فکر و اندیشه نیست و می توان پرسید آیا تفکر غالب بر جامعه ایران و به ویژه نسل جوان ایرانی، ملت – ملت کردن و تجزیه و فدرال کردن ایران است ؟ … در سال ۱۳۲۴ شادروان آصف اعظم – والی کردستان ایران – از سنندج ، پیامی به قاضی محمد فرستاد که باید در جهت به رسمیت شناختن هویت کردها در نزد حکومت مرکزی تلاش کرد، نه آنکه خرد و دل خود را به دست احساسات و موج هیجان گروهی بی برنامه سپرد، همان توصیه ای که بعدها صارم الدین صادق وزیری در بهار ۱۳۵۸ به دکتر عبدالرحمن قاسملو باز گفت. برای هویت و تاریخ و فرهنگ کردی باید تلاش کرد و اگر در سیاست حکومت مرکزی و یا حرکت اجتماعی ایران شرکت جسته می شود، دل درگرو رشد و اعتلای خط استقلال و آزادی ایران و ایرانی نهاده شود نه اینکه چنین مضحکه خاص و عام شد و خود را نماینده مردمان کرد نامید. خرد و عقل و اندیشه هر ایرانی و به ویژه کردها، رشد و اعتلا و زدودن غبارها و پلشت بری از راه اندیشه آزاد جامعه ایرانی است نه سرگرم شدن به داستانی بی مزه و تکراری .

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *