در پی درگیریهای اخیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با عناصر گروهک تروریستی پژاک، پنج تن از پاسداران تمامیت ارضی کشورمان به شهادت رسیدند. انتشار خبر این درگیری بار دیگر توجه برخی از تحلیلگران را به استانهای آذربایجان غربی و کردستان جلب کرد.
انجمن بی تاوان آذربایجان غربی :گروهک ترویستی پژاک شاخه ی ایرانی گروه تروریستی پ ک ک است و مدتهاست که در فهرست سازمانها و دولتهای ترویست قرار دارد. پژاک رسانهای تلویزیونی دارد که برنامههایش را از ماهوارههای عربست و نیلست پخش میکند. ساپورت همین دو ماهواره خود کلیدیست برای رمزگشایی از توطئهای پنهان و مغرضانه توسط برخی از همسایگان مان.
علاوه بر گروهک فوق، دو گروه منحله کوموله و دمکرات از بازیگران فعال در منطقهاند. کوموله تشکیلاتی مدعی مرام کمونیستی بود و بطور فرمالیته خود را شاخه «حزب کمونیست ایران» در کردستان می خواند. حزبی که در عمل تنها صدایی از آن در تلویزیون رسمی حزب منحله کوموله شنیده می شود و در عمل می توان قاطعانه ادعا کرد چنین حزبی وجود خارجی ندارد و طفیلی شاخه ی کردی خویش است! اما احزاب منحله دمکرات و کوموله با تمهیداتی موفق شدند حتی توجه اپوزیسیون ناسیونالیست و با صطلاح حساس به تمامیت ارضی ایران را جلب کنند این جریان ها نیز که مایه ای ندارند براحتی گام در این دام نهاده و توسط این گروهک ها صید شدند.
گروهک های منحله مورد اشاره مسلح اند اما ادعا می کنند که دست به عملیات نظامی نمی زنند. از طرفی حدود یکسال قبل کوموله در کنگره ی ویژه اش مرام کمونیستی را از مرامنامه اش حذف کرد. تا شاید بدین طریق بتواند توجه محافل غربی را بخود جلب کند. گروهک کوموله در حال حاضر سه تلویزیون و حزب منحله دمکرات کردستان ایران یک فرستنده تلویزیونی از طریق ماهواره هاتبرد پخش می کنند. نکته نیز همینجاست که این گروهک ها چگونه از پس مخارج رسانه هایی که در اختیار دارند برآمده و علاوه بر آن هزینه سنگین صدها پیشمرگه مستقر در اقلیم کردستان عراق را هم بلحاظ تدارکاتی و مالی تامین می کنند؟
هیچ دولتی در جهان حاضر نیست زیر بار رود که گروه های مخالف با سودای تجزیه طلبی سلاح در دست در حوالی مرزهایش پرسه زده اما با واکنشی روبه رو نشوند. هر چند این دو گروهک در راستای همان دام گستری برای بخشی از اپوزیسیون با گرایش ناسیونالیستی، تا چندی قبل بطور صریح از جدایی و تجزیه طلبی سخن نمی گفتند. اما چندیست یکی از تلویزیون های وابسته به کوموله تقریبا هر روزه منشوری را پخش می کند که در آن بصراحت از «حاکمیت مردم بر کردستان» سخن می رود فی الواقع و در عمل تجزیه طلبی را تئوریزه می کنند! این عملی نیست که برای ملت ایران،هم میهنان کرد و نظام قابل تحمل باشد. گذشته از این نهایت آستانه تحمل کشوری همچون ترکیه پذیرش موجودیتی معوج تحت عنوان «اقلیم کردستان عراق» است که آنرا هم تحت فشار متحدان غربی و آمریکایی خود پذیرفته است. موجودیتی که پرچم متمایز خود را دارد،دارای نیروی مسلح است،سیاست خارجی خود را جدا از بغداد دنبال کرده و حتی نفت صادر می کند! کشورهای پیشرفته بسیاری در جهان هستند که دارای نظام های اداری غیرمتمرکز چه تحت عنوان فدرال و یا بدون ذکر این عنوان هستند. بریتانیا، روسیه،آلمان،هند،برزیل و… نمونه های موفق چنین نظام های اجرایی هستند.
البته نظام های فدرال در شرایطی شکل می گیرند که کشورهای مستقل یا نیمه مستقل بر اساس اشتراکات زبانی،نژادی،مذهبی و پیشینه تاریخی به این تصمیم می رسند که اگر ذیل یک نام متحد شوند در حوزه پیرامونی و صحنه ی جهانی صدای شان بهتر شنیده شده و با قدرت بیشتری قادر به حصول به اهداف عالیه ملل خود هستند. نمونه موفقی که می توان از آن یاد کرد ایالات متحده آمریکاست که سیزده مستعمره نشین با پیوستن به هم کشور واحدی را تاسیس کردند و بمرور ایالت های دیگری به این مجموعه ملحق شدند. اما چنین مدلی برای ایران نه شدنی و نه مفید است. زیرا همانطور که بدان اشاره کردیم نظام فدرال از بهم پیوستن کشورهای مستقل یا نیمه مستقل پدید می آیند. اما تاکنون سابقه نداشته است کشوری یکپارچه خود را منحل کند تا دوباره، پاره های از هم گسسته تحت عنوان فدرال بهم بپیوندند! فی الواقع این شوخی خطرناکی ست که از درونش یا یوگسلاوی متلاشی شده یا عراق با شرایطی که ذکرش رفت بیرون خواهد آمد.
اغلب جغرافیدانان سیاسی بر این عقیده اند یکی از ملزومات توسعه تمرکززدایی و اعطای اختیارات گسترده تر به استان هاست که بحثی کاملا متفاوت با فدرالیزم و شیطنت هایی ست که بدنبالش می آید. در ایران بگواهی اغلب ناظران تبعیض نژادی- قومی اساسا وجود ندارد که بخواهیم برای آن چاره جویی کنیم یا گروهک هایی همچون دمکرات ، کوموله ،الاحواز و… موجودیت و ادامه ی حیات شان را به این تبعیض گره بزنند. آری در ایران سنی و زن نمی توانند رییس جمهور شوند و بسیاری از درب ها به روی شان بسته است اگر برخی به تبعیض جنسیتی،عقیدتی و سیاسی اعتراض کنند جا برای بحث وجود دارد اما هرگونه ادعایی مبنی بر وجود تبعض قومی –نژادی در ایران محلی از اعراب ندارد. زیرا در حالی که فی المثل عالی ترین مقام جمهوری اسلامی ریشه در «خامنه» در نزدیکی تبریز دارد،وزیر نفت کرمانشاهی است و یکی از عالی رتبه ترین مقام های امنیتی یعنی دبیر شورای عالی امنیت ملی عرب تبار خوزستانی ست و… ادعای وجود تبعیض قومی مزاحی بی مزه است.
درگیری اخیر در شمالغرب کشور و شهادت پنج نیروی سپاه اولین خسارتی نبود که در سالهای اخیر متحمل شدیم. این از جمله وظایف وزارتخارجه و نهادهای امنیتی ست تا منابع مالی گروهک های تجزیه طلب را شناسایی کنند و برخوردی پیشگیرانه داشته باشند. اگر ردی از برخی کشورهای عربی یا اقلیم کردستان در حمایت از این گروهک ها یافتند برخورد متناسب با منافع ملی بعمل آورند بخصوص اقلیم کردستان که بند ناف اش به ایران وصل است و تحت فشار قراردادن این دولت محلی برای اخراج تجزیه طلبان مسلح اقدامی قابل انجام است.
در شرایطی که منطقه در آتش نفاق و درگیری میسوزد و از پاکستان و افغانستان تا سوریه،عراق،مصر،لیبی ولبنان دود آتش فتنه چشمان ملت های منطقه را اشکبار کرده است باید از ثبات و امنیت موجود در میهنمان با صلابت و خرد حفاظت به عمل آوریم.